Skip to main content

حرکت ملی آزربایجان و حقوق پدر

حرکت ملی آزربایجان و حقوق پدر
Anonymous

حرکت ملی آزربایجان و حقوق پدر و مادر برای تعلیم و تربیت سیاسی، اجتماعی، دینی و اخلاقی فرزندان خردسال خودشان
--------------
یکی، در نوشته ای تلاش کرده تا نشان دهد: آن والدینی که به کودکانشان، زبان مادریشان؛ "تورکی" را می آموزند، کودکانشان را با تاریخ و هویت خودشان آشنا می سازند، کودکانشان را در مقابل آموزش های رسمی و غیر رسمی سیستم و طبقه حاکمه در ایران مصون می کنند، به کودکانشان اشعار ملیگرایانه یاد می دهند، به کودکانشان سمبل های تورکی و متعلق به ملت تورک را تلقین می کنند، به دست کودکانشان پلاکاردهای هویتگرایانه می دهند و ... از کودکانشان "سوء استفاده سیاسی" می کنند.

او در این نوشته،نه تنها والدین را متهم به سوء استفاده از فرزندانشان می کند بلکه حرکت ملی آزربایجان را هم به عنوان یک "حرکت و سیستم فکری"، به "سوء استفاده سیاسی" از کودکان متهم می کند. 

این نوع نگرش و اتهام

زدن، از یک ذهن مغشوش، الینه شده، غیر علمی، استعمار زده و عقب مانده تراوش می کند.

چرا؟

چرایی آن را بررسی می کنم
 
فرزندان (در هر جامعه ای) ثمره یک رابطه عاشقانه (استثناهایی وجود دارند) طبیعی و انسانی والدین هستند. یعنی در یک رابطه طبیعی متولد می شوند و در یک رابطه طبیعی اجتماعی محدود رشد می کنند.

در نتیجه، طبیعی است که حق تعلیم و تربیت کودکان هم بطور کامل در انحصار همان والدین قرار داشته باشد (استثناهایی خواهد بود) 

اما دولت ها با توجه به اهداف سیاسی و اجتماعی خودشان، با توصل به هژمونی بر گرفته از مصوبه های سیستم سیاسی، وارد محدوده تعلیم و تربیتی و اختصاصی والدین شده و بخشی اصلی از حق و حقوق والدین بر فرزندانشان را نقض کرده و حقوق تعلیمی و تربیتی والدین بر فرزندانشان را از دست آن ها می ستانند. دویت ها با این دخالت، نه تنها به تضییع حقوق والدین بلکه به ضایع کردن حقوق کودکان هم دست می یازند.

دولت ها (با هر سیستم اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، تعلیم و تربیتی، ایدئولوژیکی، دینی و ...) در تلاش هستند تا کودکان را در راستای اهداف "استعماری دولت و سیستم و طبقه حاکم" تربیت نمایند. 

استعمار و استثمار کودکان چگونه خواهد بود و رخ خواهد داد؟

 استعمار و استثمار کودکان بر این گونه خواهد بود: در اثر تعلیم و تربیت دولتی، کودکان امروز، در آینده ای که به نیروی کار بدل خواهند شد، کمتر علیه طبقه حاکم و سیستم اقتصادی، سیاسی، حقوقی و ساختار اجتماعی شورش خواهند کرد و در اثر تعلیم و تربیتی که دولت به آن ها تزریق کرده، همان ساختار اجتماعی را پذیرفته و بر روابط حاکم در آن سر خم خواهند کرد. 

کودکان امرو در فردایی چنان، نه تنها به تامین منافع خودشان اقدام نخواهند کرد بلکه در تامین هر چه بیشتر منافع سیستم و روابط حاکم اقدام خواهند کرد.

در نتیجه سیستم سیاسی و روابط اجتماعی مسلط و حاکم خواهند توانست، از این انسان تعلیم و تربیت شده، در راستای منافع مالی، سیاسی، اخلاقی، دینی، و ... سوء استفاده ابزاری کند. این، همان مفهوم "استعمار و استثمار" کودکان در عصر مدرن است.

در گذشته تاریخی که حقوق دو طرفه والدین و فرزندان، در تعلیم و تربیت از آنان غصب نشده بود، ممکن بود که استثمار کودکان در خردسالی انجام گیرد ولی کودک طوری تربیت می شد که منافع خود، اطرافیان و هویتش را تشخیص می داد و اهدافش تامین هر چه بیشتر آن منافع فردی و اجتماعی بود 

ولی اکنون کودکان با هویت طبیعی و مادر زادی خودشان، با گذشته، با تاریخ، با فرهنگ، تمدن، جامعه و نهادهای اصلی ای که او بدان ها متعلق است، بیگانه است. 

اگر در گذشته پدر و مادر از کودک خود استثمار مالی انتظار داشتند اما کودک در یک رابطه طبیعی و در میان خانواده، فامیل، دوستان، طایفه، قبیله و ایل خود رشد می کرد و مشخصات هویت جمعی خود را از آن نهادهای پایه ای می گرفت و عمرش را در راه تامین منافع هویتی خود سپری می کرد

امروزه، دولت ها (با جبر قانونی) وارد محدوده طبیعی-حقوقی پدر و مادر می شوند. حق آموزش عمده فرزندان را از والدین می گیرند و هویت هایی را وارد ذهن کودکان می کنند که با هویت طبیعی و ذاتی خانواده کودک در تضاد و تقابل قرار دارد. 

بوسیله تعلیم و تربیت دولتی، راه برای استعمار و استثمار جامعه از طریق نهادهای قانونی و دولتی و سیستماتیک آغاز می شود. 
در این روند، کودک صاحب هویتی می گردد که بطور طبیعی در آن متولد نشده است بلکه از طریف نهادهای آموزشی و سرگرمی، به او تلقین و تزریق می شود. 

همیشه این سیستم تعلیم و تربیتی دولتی (در ظاهر مفت و مجانی انجام می گیرد) در راستای زمینه سازی برای تن دادن به استعمار و استثمار نیروی کار و نیروی جنگی، در آینده است.

ادامه دارد