Skip to main content

بدین ترنیب، والدین که

بدین ترنیب، والدین که
Anonymous

بدین ترنیب، والدین که نزدیکترین به کودکان و آشناترین بر ضعف ها و نقاط قوت فرزندانشان هستند و آنان را بهتر از هر نهاد دیگری می شناسند، حق و حقوق طبیعی آموزش و تربیت فرزندان خودشان را به نفع سیستم حاکم از دست می دهند.

پان ایرانیسم و پان فارسیسم هم یکی از این سیستم های ایدئولوژیک، سیاسی، دینی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، آموزشی، تفریحی و سرگرمی و ... متعلق به طبقه حاکم ملت مسلط و استعمارگر فارس است. 

این سیستم پیچیده سیاسی-فکری با تصویب قوانینی، در حدود یک قرن قبل، تربیت و آموزش فرزندان را از دست والدین گرفته و بصورت اجباری در اختیار نهادهای متعدد دولتی (از جمله آموزش و پرورش و ...) قرار داده است. 

همین سیستم، کودکان ملل تورک، عرب، بلوچ، کورد، مازنی، گیلکی، لر، بختیاری و ... را بر اساس آن چه می تواند منافع آنی و آتی پان فارسیسم، پان ایرانیسم و "پان شیعیسم فارس"  تعلیم می دهد و

تربیت می کند
پان فارسیسم، پان ایرانیسم و پان شیعه ایسم ایرانی حق دارند که به بهانه آموزش رسمی، هر چه می خواهند را در کتاب های درسی، داستان ها، اشعار، رادیو، تی وی ها و ... وارد ذهن کودکان ما ملل استعمار زده بکنند. 

این در حالی است که طبق حقوق طبیعی و حقوق و موازین بین المللی و کنوانسیون های جهانی، اولین کسانی که حق تعلیم و تربیت کودکان را بر عهده دارند، پدر و مادر کودکان هستند که "باید" فرزندانشان را بر اساس سیستم دلخواه خودشان تعلیم و تربیت نمایند. 
پدر و مادر حق دارند تا هویت دلخواهشان، تاریخ دلخواهشان، زبان(های) دلخواهشان، دین دلخواهشان، سیستم سیاسی و فکری دلخواهشان را به کودکانشان منتقل کنند. 

آنان حق دارند تا کودکانشان را بر اساس آرمان های فردی و جمعی خودشان تعلیم دهند و تربیت کنند. 

پدر و مادر حق دارند تا هویت فرزندانشان را بر اساس آن چه تمایل و آرزو دارند، شکل بدهند. 
در سیستم های دموکراتیک و مردمی که به حقوق انسان ها حد اقل احترام را می گذارد، مانند سیستم آموزشی کانادا، به والدین حق می دهد تا فرزندانشان را به مدارس دولتی نفرستند و همان زور که می خواهند به آنان آموزش داده و کودکانشان را تربیت نمایند.

جوامع یا خرده فرهنگ ها در کانادا هم همین حق و حقوق  را در مقیاسی بالاتر و بزرگتر دارا می باشند. مسلمانان، سیک ها، یهودی ها، مسیحی ها و دیگر ادیان، ایدئولوژی ها، ساکنان اولیه سرزمین های کانادا و ... حق دارند کودکانشان را همان طور تعلیم و تربیت کنند که اراده می کنند و حق آنان است. 
در عین حالی که همین والدین "شورشی و حق خواه" حق دارند تا از امکانات دولتی در راستای تعلیم و تربیت فرزندانشان بهره بیشتری ببرند تا بهره کمتری ببرند

با توجه با "اوت پوت" یا داده های قابل لمس در جهان کنونی (نتایج قابل لمس و قابل مشاهده) می توان تصور کرد که این والدین نیستند که کودکان را برای کشتن و نقض حقوق بشر تربیت می کنند. بلکه این سیستم ها و روابط اجتماعی حاکم و منافع آن هاست که کودکان را برای تامین منافع طبقه حاکم تربیت می کند و برای پیروزی در جنگ بر دیگر انسان ها، به کودکان آموزش رسمی و غیر رسمی داده و آن ها را تربیت می کند. 

هیچ پدر و مادری، فرزندانشان خودشان را قاتل تربیت نمی کنند. هویت شان را بر اساس پروپاگاندا و تبلیغات سیاسی شکل نمی دهند (دین یک استثنا است) اما دولت ها و سیستم های سیاسی به عمد این نوع تعلیم و تربیت را ترویج می دهند.

برای همین است که در دنیای امروز، کودک به محض توانایی ادراک مطالبی، تحت آموزش های غیر رسمی و به تردریج زیر بمباردمان آموزش های رسمی سیاسی، اقتصادی، دینی، زبانی، اخلاقی، اجتماعی رژیم ها و طبقات حاکم سیاسی که کمتر انسانی و بیشتر ضد انسانی هستند (چون رژیم فارسیست، ایرانیست، شیعیست) قرار می گیرند. 

دولت ها هویت های اصلی انسان ها را از همان بدو تولد با پروپاگاندا و تبلیغات دگرگون کرده و دستکاری می کنند تا این کودک در آینده، نه منافع جامعه متعلق بخود که منافع جامعه دیگری (حتی دشمن) را تامین کنند. 

این همان الیناسیون یا مانقوردیسم سیستماتیک و جمعی است که یک دولت و طبقه حاکم، جامعه را از بیخ و بن مانقورد و الینه می کند. 

ولی همین دولت و طبقه حاکم در جوامع دموکراتیک، کودکان را به زور نظامی از والدین نمی گیرند بلکه با توصل به زور و قدرت قلدری قانون، انسان ها را مجبور به پذیرش نگرش ذهنی سیستم حاکم می کنند تا افراد تسلیم و الینه شده، برای خدمت به منافع طبقه حاکم  تربیت شوند و حتی به جنگ با خانواده، جامعه و هویت اصلی و اساسی خود تن دهند.

بدین گونه، دولت و نهادهای قانونی، بطور طبیعی، حق والدین برای تعلیم و تربیت فرزندانشان را از آنان می گیرند و برای این کار، مشوق هایی را هم برای کودک

ادامه دارد