Skip to main content

یکسان بودن دستور زبان تورکی و

یکسان بودن دستور زبان تورکی و
اسامه

یکسان بودن دستور زبان تورکی و مغولی که هر دو التصاقی اند:
باید این توضیح داده شود که در زبان ترکی، پسوندها نامحدود می باشند و بیشتر از نود و پنج درصد الفاظ الحاقی را پسوندها تشکیل می دهند به همین دلیل این زبان را پسوندی (التصاقی) میگویند
این واقعیت را باید بپذیریم که اصلا پسوند هایی که در مکالمات روزمره تورک ها رایج بوده و مورد استعمال دارند، هیچ ربطی به تورکی ندارند و 90 درصد انها از مغولی یا فارسی و عربی است:

۱ – پسوند، «اَدَلِی» :
آدم ادلی (مانند آدم)– چُوغُول ادلی (مانند دروغگو سخن چین) سُولَه اَدَلِی (سست و بیکاره رقم)– سولَه ادلی (مانند حرامزاده و بدکار) – کُوچُوک اَدَلی (مانند چوچه سگ)– گرگ ادلی (مانند گرگ)- مغُول ادلی (مانند آدم پاکیزه و شجاع) و…
۲ – پسوند، «بَلَه» :
اوماغ بَلَه (بااطمینان و فارغ البال – مغرور و متکبر) – اوق بَلَه (حالت استفراغ) – دِیل بَلَه (حالت دل بدی) و…
۳ – پسوند، «تُو» :
اِرکَه‌تو (نازدانه، نازپرورده) – اُولغوی تو (محافظت و نگهبانی شده) – اَنگَل تو (جنزده . به دردسر گرفتار شده)- خل پل تو (جندی و مریض عصبی) – خوستَه تو (نامزد دار) – خَیگِینَه تو (تخم دار ) – جورکه تو (باشهامت، دلیر، باجرأت)– جیرکه تو (با حوصیله ) – چَم تُو (باهوش و توانمند)– رَوُوت تُو (منظم و مرتب) – سام تو (سهمناک، پُر هیبت، ترسناک) – شولوک تو (چیزی یا جایی که کرم داشته باشد) – شیر مه تو (چیز دلچسپ و تاثیر ناک) – قونغه تو (شخص پرکار و پشت کار) و…
۴ – پسوند، «جی» :
اَرخَل جِی (از جابلند کردن)– اِستَل جِی (ایستاده کردن)– اُوچَل جی (نوشاندن) – اُولَه جِی (صداکشیدن سگ- زوزه گرگ) تاوپیل جی (بی قراری) – توختل جی(مقاومت کردن)– تُوشٌل جِی (با زور چیزی را به جلو هل دادن) جَغَرجی (وادارکردن بکاری) جَلغَل جِی (پیوند چیزی به چیز دیگر) – دُوتَل جِی (فراردادن) – شِیغَه جِی (منقبض – منقبض شدن) – شیغل جی (سخت کردن معده حیوانات) –غَرغَل جی (بزور نوشانیدن) – غَل غَل جِی(شور وغوغا) – غولَه جی(بیزاری و دلسردی) – غَیغَل جی (صدای گریه )– قیغه جی (خراشیدن پوست بدن) – قین جی(شکنجه و آزار رساندن)– لِیختَل جِی (بلند کردن) – مُوختَل جِی (محکم کردن چیزی) و…
۵ – پسوند، «چِیلُو» :
سیال چِیلُو (مانند حریف)- قُلغَی چِیلُو (مانند دزد) – بیری چیلُو (مانند عروس) – مُغُول چیلُو (مانند آدم های پاک و نظیف و شجاع) – آدم چِیلُو ( مثل آدم واری) – اُوستاچِیلو (مثل آدم های ماهر) قُودغُو چِیلُو (مثل مادر عروس یا مادر داماد) و…
۶ – پسوند، «دَلجِی» :
قوش دَلجی (همه را جمع کردن) – اَدَلِی دَلجِی (شبه و مانند ساختن) – بوترادلجی (پراگنده ساختن . فراری دادن ) – بوغوس دلجی (قهرساختن) – پوددلجی(پرو بال کنده شده – بی پرو بال کردن)– تولغه دلجی (تکیه کردن)– تونجی دلجی (خشک کردن) – خونده دلجی (کسی را ما لک چیزی ساختن) – دَبَه دَلجی(قورت کردن از نظر غایب شدن)– دوته دلجی (گریختاندن) – سولچی دلجی (بیحال کردن ازگرسنگی)– غتول دلجی (کثیف کردن آب)– غرغل جی (به زور نوشانیدن) – قابو دلجی(از نزدیک کمین کردن) – قت قوله دلجی (یکجا ساختن) – قول قیسر دلجی(درهم و برهم کردن) – کل تک دلجی (خیز زدن و پر تاب کردن) – کوی دلجی (به صدا درآوردن) – گوی دلجی (چپه کردن . لول دادن) – مارَکَه دَلجِی (جلسه مشترک دایر کردن) – مُوشت دَلجِی (وادار کردن کسی به خیز زدن)– و…
۷ – پسوند، «دَه» :
بُلُوق دَه (در حال فواره کردن و جوشیدن)– بیَه دَه (قدبلندک کردن)– جَغَه دَه (کناره گرفتن)– ترقَک دَه ( بیتابی کردن از خشم)– قِرتَک ده ( جست و خیززدن)– جُغُول ده (لگد مالکردن) – غوره ده (بغض کرده) – قَش قَلَگ دَه (بیر و بار و ازدحام و برهم زدن) – لِیختَک دَه (کلان کاری) – نر غیل ده (زیر پای کردن) – و…
۸ – پسوند، «س» :
۸ – پسوند، «س» :
قَوٌس – عَرٌس – شَرٌس – تَرَقٌس – گَرٌس – مُورٌس، چِیوٌس و…
۹ – پسوند، «سَه» :
قولخ سه (آدم بی حیا و هرزه) – رَغَس سَه (افشان و پاشان شده)– قُلمَه سه (گرگ زده) – قِیشَخ سَه (پاره پاره و بی نظم) – یخ تخ سَه (خنک خورده) – بَربَس سَه – مَندَخ سَه (مانده، خسته) و…