Skip to main content

بهنام جان، خمینی نعمت و خیر و

بهنام جان، خمینی نعمت و خیر و
سازاخ

بهنام جان، خمینی نعمت و خیر و برکتی بود برای ایران و خاورمیانه، اگر او نیامده بود نه طالبانی در کار بود و نه اسامه بن لادنی و نه داعشی وجود داشت، میلیونها روشنفکر چپ و راست و میانه رو نمی توانست کاری که خمینی کرد و آن آگاهی ملموس را در سر چهار راهها با شلاق زدن و سنگسار و حلق آویز کردن بطور زنده و مستند دقیقا همانطور که در صدر اسلام صورت می گرفت، به مردم نشان داد، و طلبان و داعش هم در افغانستان و عراق و سوریه با خشونت سلاخ گونه در مجامع عمومی مزایای اسلام ناب محمدی را به عینه به معرض نمایش گذاشتند، در سال1357 وقتی که خمینی به ایران آمد از مهر آباد تا میدان آزادی و تا بهشت زهرا جا برای سوزن انداختن نبود، سینه چاکان امام برای یک لحظه بوسیدن دست او لحظه شماری می کردند، در عرض چهل سال مردم 180 درجه تغیبر یافتند، کدام روشنفکری می توانست این کار را در 400 سال انجام دهد؟

و همچنین در عراق و سوریه و افغانستان، با الگو بردارای از بدعت مبارزات اسلامی خمینی، که سر بریدن های بن لادن و طالبان و ابوبکر البغدای که ملتهای در خواب خرگوشی را از خواب غفلت بیدار کردند، و اسلام 24 عیار و ناب را به عیبنه برای مردم نشان دادند، این یک ضرورت تاریخی بود، سیاست شوخی بردار نیست، سیاست برای نجات ده نسل آینده، گاها مجبور می شود تعدای از نسل فعلی را قربانی کند، در بیمارستان برای نجات انسانی که یک دستش مرده، و تنها راه زنده ماندن مریض، بریدن دست او باشد، آن دست مرده را می برند، آیا می شود گفت دکتر جراح بی رحم و جلاد است؟ برای آگاهی ضربتی ملتها در ایران و خاورمیانه، ظهور خمینی و رهروان او ( طالبان و بن لادن و ابوبکر البغدای ) یک ضرورت تاریخی بود.. اگر پزشکان جراح دل نازک می بودند تا حالا ملیونها نفر در اثر یک آپاندیس ساده و یا دیگر جراحی ها جان خود را از دست داده بودند، کار سیاسی هم چیزی شبیه جراحی جراحات اجتماعی می باشد و با قربان صدقه رفتن نمی شود ملتی را به حقوقش واقف کرد.