Skip to main content

سالام - آقای داور من یادم است

سالام - آقای داور من یادم است
Anonymous

سالام - آقای داور من یادم است، وقتی درکلاس پنجم دبستان بودم
کتاب های تاریخ وجغرافیای کلاس پنج وشش ازآن کتاب های لواشی بود و که درکیف جانمی گرفت .قدروزنامه کیهان امروزی بود.
حدودسال 1342واوج قدرت شاه شاهان محمدرضاشاه پادشاه عالم تاب وقبله عالم.
درکتاب های ما بحرین استان 14 ایران بود.
چی شد؟ زیادی حرص نخور.زیاد فرصتی نمانده است.
یک داستان هم برایت تعریف کنم.
حدودسال 1351 درمحال مایک محله خلج نشین است که اگرآشنایی به خلج هاداشته باشی ،خلج ها ،لهجه مخصوصی ازتورکی راحرف می زنند.
یک کربلایی فرمان بود وریش سفید بود.اصولن خلج ها شوخ طبع و
خوش گفتارند.
کربلایی فرمان چندین پسرودخترداست وخودش هم بدن زببا وخوش هیکل بود.
درمنطقه افرادکمی سواری وکامیون داشتند.پسربزرگ کربلایی فرمان یک خاور داشت وبه تهران بار میبرد ومی آورد.
راه تهران ازانزلی به آستارا می گذشت ومثل الان جاده فومن .پونل نبود.

سرشمارادردنیاورم.
یک خانمی ازاهالی اطراف آستارا بنام خاور ازشوهرش طلاق گرفته وبه انزلی کوچ ودر آنجا کاروزندگی میکرد.
پسربزرگ کربلایی فرمان بنام میرزه علی که کامیون خاور داشت راهش از انزلی به تهران وآستارا می گذشت.
یک روز درقهوخانه نشسته بودم وآقایی یواشکی درگوش کربلایی فرمان گفت ،کربلایی خبرداری میرزه علی درانزلی ،خاوررا صیقه کرده است.
کربلایی فرمان باصدای بلند وباشوخی بالهجه خاص خلج ها گفت.
کول اولسون میرزه علی نین باشینا .میرزه علی نین خاوری واری دی دا
میرزه علی خاوری نی نی دی.
یعنی..خاک عالم برسرمیرزه علی میرزه علی خاورداشت دیگه خاور رامیخواست برای چی.
حالاشده جریان شما جناب داور.شمانوشته افشار رامتوجه نشده به صحرای کربلا زده ایی.
ایکاش نام خود را خاور میگذاشتی .که فاصله خاور وداور را میدانستی.