Skip to main content

درباره فعل هایی که شما انها

درباره فعل هایی که شما انها
اسامه

درباره فعل هایی که شما انها را ساختگی میدانستی:
آچاردن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - درهم آمیختن . 2 - چاشنی به خوراک زدن .
آچاردن
لغت‌نامه دهخدا
آچاردن . [ دَ ](مص ) آچاریدن . چاشنی و آچار بطعام زدن : عذرطرازی که میر توبه ام اشکست نیست دروغ ترا خدای خریدارراست نگردد دروغ و مکر بچاره معصیتت را بدین دروغ میاچار. ناصرخسرو.دیو است جهان که زهر قاتل رادر نوش بمکرمی بیاچارد. ناصرخسرو.فلک مر خاک را ا...
آچاردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آچاریدن› [قدیمی] 'āčārdan ۱. درهم آمیختن: ◻︎ فلک مر خاک را ای خاک‌خور در میوه و دانه / ز بهر تو به شور و چرب و شیرین می‌بیاچارد (ناصرخسرو: ۲۰۲).۲. چاشنی و آچار به خوراک زدن.
واژه‌های هم‌آوا
اغوشیدن:
آغوشیدن
لغت‌نامه دهخدا
آغوشیدن . [ دَ ] (مص ) در بغل گرفتن . در بر کشیدن . (برهان ). || بغل . خیس کردن . (شعوری از اسدی ).
آغوشیدن

آهاریدن
لغت‌نامه دهخدا
آهار. (اِ) چیزی از نشاسته یا کتیرا یا صمغ و یالعاب خطمی و مانند آن که جامه و کاغذ و جز آن را بدان آغارند تا شخ ّ و محکم شود یا صیقل و مهره گیرد. شو. شوی . شوربا. پَت . خورش . آش . آش جامه . پالوده . بَت . آهر. تانه . بخیر. آغار. لعاب . و فعل آن آهارد...
انباریدن
لغت‌نامه دهخدا
انباریدن . [ اَم ْ دَ ] (مص ) انبار کردن و پر کردن . || پُر کردن فرمودن . || خراب کردن .(ناظم الاطباء). و رجوع به انباردن و انباشتن شود.
انباریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] 'ambāridan = انباردن

اسبوندن و نندوندن از تقلبات شما است که در کگتاب نیست البته رفیق ات یازیچی از این فعل ها زیاد برای ترکی ساخته

میتوانی ببینی:

http://www.iranglobal.info/node/59323

فرستاده شده توسط yaradiciliq در س., 03/28/2017 - 19:27

""""ترکی از " دیش- دندان " فعل ساده "" دیشلمق "" """

کسی که