Skip to main content

فعل ساده مصادری که نوشتی:

فعل ساده مصادری که نوشتی:
اسامه

فعل ساده مصادری که نوشتی:
فنجیدن /fanjidan/
معنی
۱. خمیازه کشیدن در حالت خماری یا خواب‌آلودگی.
۲. مورمور شدن و کشیده شدن اعضای بدن پیش از بروز تب.
جمله

واژه معنی
غنجیدن غنجیدن . [ غ ُ دَ ] (مص ) فحش گفتن . (آنندراج ). زشت گفتن . زشت گویی کردن . (ناظم الاطباء). || هزل وبازی نمودن . (آنندراج ). بذله گو...
در ضمن درباره فعل های اسبوندن و هم حق با شما است من اشتباه کردم این فعل ها در فارسی هست:
اسبونتن اسبونتن . [ اَ ت َ ] (هزوارش ، مص ) بلغت زند و پازند دیدن . مشاهده کردن . (برهان ). || دوانیدن . (برهان ).

واژه معنی
دندانیدن دندانیدن . [ دَ دَ ] (مص ) خاییدن . (ناظم الاطباء).

بقیه را هم اگر خواستی برای شما مینویسم
شما لطف بفرما تنها 100 تا فعل برای زبان تورکی بنویس