Skip to main content

سلام به آقای بابک آزاد و

سلام به آقای بابک آزاد و
Anonymous

سلام به آقای بابک آزاد و مهمان برنامه هر دو از جان و دل یکی هزاران فعال مدنی واقعی آذربایجان برای دفاع از حقوق ابتدایی ترکهای ایران و بلاخره جزء پیشگامان دست ترمز کشی ماشین بی رحم نسل کشی ترکان در ایران و خارج از ایران توسط تمام تشکیلات ، حزب ها و اپوزیسیون های بحساب ایرانی که از زمان شاه و شیخ شروع شده و رژیم دیگری هم که اگر در ایران توسط همان سیستم های ایرانی تشکیل شود یعنی در عمل نسل کشی غیر فارس و مخصوصا ترکها تمدید خواهد شد !

ولی بقول مهمان برنامه این بار آتش زیر خاکستر ( ترکان زیر مستعمره رژیم فارس در ایران ) همچن شانسی به آنها نخواهد داد که گستاخانه زبان غیر فارس را ممنوع کنند !
اینها که زبان رسمی خود را با پول بیت المال تدریس می کنند و به غیر فارسها تحمیل می کنند و تازه با گستاخی تمام اجازه نمی دهند غیر فارس در خاک خود زبان خود را در کنار زبان زوری که بحساب رسمی هست


من خودم یک آدم سیاسی نبودم اما داخل خلق ایرانی فارسگرا بودم و تعصب ترکی داشتم ولی ده سال در مناطق فارس نشین بودم البته اقلیت اندک خلق فارس دموکراتیک بودند ولی اکثریت از ترک بخاطر تاثیر هدفدار تبلیغات پر از کینه مدیا ، نفرت داشتند و خیلی راحت در پشت پرده برملا می کردند البته الان همان نفرت ده برابر شده ، مخصوصا من بعضی جاها که از محیط پر از فاشیست غافلگیر می شدم مجبورا از ترس هجوم جاهلان می گفتم اصلیت من ارمنی هست و حرف از ترک ها که می افتاد عمق نفرت باور نکردنی آنها به ترکها را می سنجیدم و بلاخره مثل دیگر میلیون ها آذربایجانی که در فشار پروژه نسل کشی سیستماتیک رژیم های فارسگرا بطریقی مستقیم یا غیر مستقیم مناطق فارس کوچ کرده بودند ، بنده ذره ای از یک گوشه را برای شما باز گو می کنم .
جوشکار بودم و کارهای ساختمانی می کردم همیشه دلم می خواست تمام ایران را بگردم و عاشق ایران بودم اما در طول زمان حس ضد ترکی آنها را از جان و دل درک کردم و خیلی آزارم داد که فکرم عوض شد ، عقده ای نشدم ولی فهمیدم که ترک با فارس دیگر هرگز نمی توانند هموطن شوند و دوستی شان را حفظ کننده مگر در همسایگی!
ولی چون پول کافی نداشتم و از طرفی هم باید به خانواده فقیر خود کمک مالی می کردم در هر شهر چند ماهی و گاها سالی کار ساده یا فنی می کردم و می گشتم و هر جا هم که می رفتم اول در داخل آن شهر حالا چه کرمان ، یزد ، شیراز ، مشهد هر کدام آنها اول چند روزی در مسافر خانه می ماندم و دنبال کار سراغ قهوه خانه ترکها را در همان شهر می گرفتم و در کنار آنها کار پیدا می کردم و شهری نبود که آنجا پر از کارگر آذربایجانی نباشد ، بقول یک همزبان میگفت " من میدانم که هیچ شهر ترک نشین کار نیست وقتی می روم به ترمینال آنجا به شهرهای فارس نشین شئر خط می اندازم که کدامش امسال کار کنم " ، همه مثل سرباز هایی بودند که 6 ماه باید در فارسستان کار می کردند یا آنجا کوچ می کردند ، از میلیون ها ترک، فقط روستای کوچک ما در آذربایجان شرقی 300 تا (قربت کش= کارگر فارسستان ) داشت بعضی ها فارسی بدون لحجه تمرین می کردند که خیلی ها متوجه ترک بودن آنها نشده که حمله ور نشوند گاه عده ای مانقورد می شدند ولی هیچ کس در دفاع از آذربایجان مثل امروز جدی و مصمم نبود ، فکر می کردیم همه جای ایران سرای ماست ! به یکی گفتم که مشهد 5 تا آموزشگاه فنی حرفه ای دارد با آسایشگاه و رستوران مجانی اما در کل آذربایجان همچنین چیزی نیست ، گفت برو آنجا دیگه " !
یک ماه می رفتن پیش خانواده شان در آذربایجان فلج بگویم که هیچ چیز از خودش نداشت !
حالا از لحاظ توهین ، تمسخر ، تهدید ، تخریب ، انکار و عوام فریبی در مورد ترکهای ایران من هم مثل هزاران ترک دربه در فارسستان، هزاران خاطره تلخ باور نکردنی نژادپرستی مستند دارم و تازه چون جثه من هم کوچک بود و بیشتر تنها هم بودم خیلی ها وقتی چند نفر می شدند بدون چون و چرا برای من شیر شده خیلی واضح می گفتند " ترک خر اینجا چکار می کنی " ! ولی شکر خدا توانایی دفاعی خوبی هم از لحاظ زبانی و هم فیزیکی داشتم که در مواقع هجوم از خود براحتی دفاع می کردم و آنها را پشیمان می کردم و بعدا راه دوستی را پیش می گرفتند ! ولی دوست ترک زبان هر جای ایران براحتی پیدا می کردم ، یک اصل را فهمیدم که آنها ( ضد ترک ها ) از سایه یک ترک هم ترس دارند و وقتی دو تا ترک با همدیگر در کنار جمع بزرگ آنها ترکی حرف می زنند آنها وحشت کرده و فکر می کنند دو تا لشگر مخالف انها متحد شده اند !
اما آنها در اصل انسان های معصومی هستند فقط توسط مدیا شست شوی مغزی شده اند ، سادیسم گرفته اند ، یاد گرفته اند و باور کرده اند که ایران یعنی فارسستان و بقیه مهاجر ، متجاوز و یا مهمان هستند و به هر قیمتی که شده باید پاک سازی شوند !
ای