Skip to main content

بهمن عزیز، در یکی از شهرهای

بهمن عزیز، در یکی از شهرهای
سازاخ

بهمن عزیز، در یکی از شهرهای حاشیه کویر که بخاطر کمبود آب قورباغه ایی ندیده بودند، بطور اتفاقی همراه با بار میوه و تره بار قورباغه ایی به آن شهر می رود، اهالی با دیدن آن، با تعجب به او نگاه می کنند، و کسی این حیوان تازه وارد را نمی شناسد، تا اینکه پیش امام جمعه می برند و او هم با بعد از نگاهی داهیانه به قورباغه، می گوید من تصور می کنم که این حیوان چون آواز قور قور می خواند باید از جزو بلبل سانان باشد و چون پر ندارد، یا جوجه بلبل است که پر درنیاورده و یا بلبل مادر است که پرهایش را ریخته، متاسفانه در جوامع عقب مانده بعلت عدم شناخت پدیده های جدید، غالبا با پیش داوریها و شابلون نگری ها به اشتباهات فکری فاحشی دچار می شوند، و چون گوش شنوایی ندارند، با افکار محبوس در مغزشان قضاوت می کنند. و بعضا قضاوت انها مترادف و موازی با طرز برخورد حاکمیت بنظر می رسد، در این نوشته

مطلقا حرفی در رابطه با تجزیه طلبی و ترکیب طلبی نوشته نشده، من سر در نمی آورم اصلا چرا این لغات شیمیائی را وارد مباحث سیاسی کرده اند؟