Skip to main content

شعار « جدایی خواهی»:

شعار « جدایی خواهی»:
آ. ائلیار

شعار « جدایی خواهی»:
1- یک ایده، خواست، تلاش و حقی ست. از این زاویه از نظر من حرکتی « آزاد» است.

2- شعار جدایی در پی شکست سازمانهای سیاسی از حکومت ایران، تلاشی بلوک شرق، عدم تحقق خواسته های دو انقلاب مشروطیت و بهمن، و جنبشهای سیاسی 100 ساله، تحت تأثیر او ضاع منطقه از جمله جنگها، به خصوص « استقلال جمهوری آذربایجان و خودمختاری اقلیم»در میان فعالان ملیت ها به عنوان « راه حل خروج از وضعیت بد موجود» مطرح شده است. در سطح جهانی و منطقه گروهی از سیاستمداران هم با این راه حل به خاطر « منافع خود» روی خوش نشان میدهند.

3- «شعار جدایی خواهی»، منطبق با شرایط جامعه ی ما نبود و نیست. زود هنگام یا دقیق تر بدون وجود شرایط عینی و ذهنی انجام آن، احساساتی، از روی بی تجربگی، تحت تأثیر استقلال جمهوری آذربایجان (حد اقل در مورد ما)،توسط گروههای سیاسی طرح شده و میشود.

4- شعار جدایی خواهی فعالان ملیتها ، و شعار اتحاد نابرابر ناسیونالیسم فارسی، اینجا در مورد آذربایجان، «تلاشهای جنبش دموکراتیک آذربایجان بعد از بهمن» تاکنون را به شکست کشانده، و موجب تقویت عدم اتحاد در کل جامعه ی ایران برای پیروزی «جنبش دموکراسی خواهی » شده است.

5- همانطور که عامل سوق به این جهت، عدم همبستگی و جدایی خواهی، « ناسیونالیسم فارسی» تحت عنوان « ناسیونالیسم ایرانی» بوده و هست. یعنی عامل عدم همبستگی در جامعه« ناسیونالیسم فارسی و ملیتی» هستند. هر دو. هر دو رویه های یک سکه اند. و زاده ی « عوام گرایی و احساسات و عدم سیاست خردمندانه». و لاجرم موجب طول عمر حکومت و «یک بیراهه ی سیاسی به معنای دقیق کلمه». ناسیونالیسم در حد « برابری حقوقی و عملی در عرصه های مختلف» بین همه ی ملیت ها و در سطح جهانی، منفی نیست و مثبت است. اما فراتر از برابری حقوقی برود تبدیل به مادر فاشیسم میشود.
--
عملا شعار بی موقعیت جدایی خواهی، داده شده و میشود ، زیانهایش را همه متحمل شده و میشوند- همانطور که زیانهای شعار اتحاد نابرابر ناسیونالیسم فارسی را متحمل میشویم .
شعار اتحاد نابرابر، باز تابش شعار جدایی ست.

راه حل مشکل:
- قبول حقوق برابر در همه ی زمینه ها، قبول«حق انتخاب»فردی و جمعی،محدود کردن ناسیونالیسم ها در«حقوق برابر و آزادی»،اجرای رفتار و شرایط دموکراتیک درجامعه ی سیاسی ازحالا،و در آینده رئالیزه کردن دموکراسی چند حزبی.اجرای یک دوره ی کافی برای آمادگی جامعه جهت انتخاب و تصمیم گیری در مسایل مهم.
--
با این راه حل به«انتخاب داو طلبانه و آگاهانه»در همه ی زمینه ها میرسم و کلید«رفتار و عمل برخورد دموکراتیک و مسالمت آمیز با مسایل جامعه» است.
این راه فرهنگ میخواهد.در ایده، رفتار و عمل.باید فرهنگ سازی شود. در کل رهایی و نجات جامعه ی ما در گام نخست فرهنگ سازی دموکراتیک است. دموکراسی به عنوان سیاست بدون فرهنگ دموکراتیک محال است.پروسه تغییر در جامعه ایران با همگامی های« فرهنگ و سیاست» دموکراتیک ضرورت دارد طی شود.
---
در این استراتژی ، آنچه مهم است،طرح همه چیز، مثبت و منفی، و رفتار دموکراتیک با آنهاست.
اگر جامعه سیاسی ایران بتواند این استراتژی را به عامل عمده تبدیل کند، موفقیت دموکراسی برای حال و آینده تضمین شده است،میتوان مطمئن شد که آینده امیدوار کننده است برای همگان.نباید از آینده و چیزهای منفی ترس داشت.
--
در غیر این صورت باز از یک استبداد و دیکتاتوری به دیگری وارد خواهیم شد،چه ایران 7 کشور شود و چه یک کشور.
مسئله یک و هفت نیست،بل مسئله « فرهنگ و عمل دموکراتیک»است.
اگر این مشکل در حد نسبی حل شود مشکل یک و هفت خود بخود زمینه مییابد که در جهت بهزیستی کل جامعه ی ایران حل شود.
مسئله«یک و هفت»راه حل اش اجرای فرهنگ و سیاست دموکراتیک در ایده و عمل است.
--
راهی ست آسان و در عین حال فوق العاده دشوار. در واقع اجرای "فرهنگ انتخاب"« با هم یا بی هم» است.
شاید یکی از معانی دموکراسی نیز همین باشد.
به عبارت دیگر:

گویا
فرق میان انسان و حیوان
فرهنگ است
اگر چنین است
بگذار فرهنگ خود را ارتقاء دهیم
بگذار از حیوانیت خود دور شویم
بگذار همه ی مان
برنامه هایمان را بگوییم
فرصت کافی بده
که تصمیم بگیریم.

اگر فرهنگ حل مسایل خانوادگی را داشته باشیم
مطمئنا آنها را به درستی حل خواهیم کرد
اگر نداشته باشیم
مطمئنا دچار خطاهای بزرگ خواهیم شد.

ما هفت همسایه باشیم
یا یک خانواده
در هرحال نیاز به فرهنگ لازمه داریم
یاری کن
این فرهنگ را کسب کنیم
بهزیستی همه ی مان
در این است.

بگذار همه ی مان
برنامه هایمان را بگوییم
فرصت کافی بده
که تصمیم بگیریم.

اگر فرهنگ حل مسایل خانوادگی را داشته باشیم
مطمئنا آنها را به درستی حل خواهیم کرد.