Skip to main content

مسئله عدم درک مقوله ی«رابطه»:

مسئله عدم درک مقوله ی«رابطه»:
آ. ائلیار

مسئله عدم درک مقوله ی«رابطه»:
-----
مشکل مهم دیگر ما ( جامعه ی سیاسی ایران)، عدم درک مقوله ی « رابطه» و «رفتار دموکراتیک» با این فنومن است.
«پدیده ی رابطه» را از یک زاویه در مقاله ی « انسان و مناسبات» http://www.iranglobal.info/node/61206
کمی توضیح داده ام ، اینجا ضروری میدانم از زاویه دیگر توجه را به آن جلب کنم.
حداقل انتظار از جامعه ی سیاسی خواهان تغییر این است که مفهوم « رابطه» را در عرصه های مختلف، از زوایای گوناگون با دانش پایه یی علوم بتواند درک کند و رفتار علمی و دموکراتیک با آن داشته باشد. ولی متاسفانه نه تنها حکومت، بل حتی جامعه سیاسی خواهان تغییر هم این مقوله را درک نمیکند تا بتواند برخورد درست با آن انجام دهد.
نه بخشهای چپ و راست جامعه ی سیاسی درک میکند و نه بخش میلیتی ها. حکومت و مردمان تحت سلطه که جای خود دارند.

1- همه ی اشیاء و فنومنها در عرصه های « اجتماعی، فیزیکی، بیولوژیکی و غیره» با هم « رابطه» دارند. واین رابطه ها چیزهای عینی هستند که در خارج از « ذهن و خواست و میل ما» وجود دارند. چه مثبت و چه منفی. و یا مخلوطی از این دو.
این روابط در بخشهای راست و چپ و ملیتی، حکومت و مردم و جامعه ی جهانی موجود است. عامل بدی وضعیت ما نیز همین روابط است. چون بسیاری از آنها ضرورت دارد تغییر یابند و مدرن شوند.
توجه شود اینجا « رابطه» ی مطرح شده غیر از خود آدمها عنوان میشود. و مشکل را نه آدمها بل خود « روابط» به حساب میاوریم. آدمها از هر طبقه و قشر و گروه اجتماعی باشند در داخل این مناسبات قرار دارند. چون ماهی در آب.

2- خطای نظری و عملی تا کنونی چنین بوده که ماهی و آب را یکی گرفته اند. یعنی روابط و آدمها را یکی حساب کرده و برخورد نموده اند که اشتباه بسیار فاهشی ست. و زیانهای عظیم آنرا نیز پرداخته ایم. کلا این مسئله،خطای تاریخچه ی اندیشه ی قرنی ماست. چه حکومتها و چه نیروهای سیاسی.

3- با تشخیص « دو فنومنی رابطه و انسان» دیگر نمیتوان دست به کشتار انسانها برد بل مجبوریم خواهان « تغییر رابطه ها» باشیم.

4- تشخیص «صحیح یا خطا» بودن یک رابطه ی مهم اجتماعی یا سیاسی و اقتصادی و غیره» در مالکیت هیچ فرد و گروه و حزب و پیام آوری نیست. بل در مالکیت تک تک همه ی مردمان جامعه بدون استثنا قرار دارد. چون این روابط حاکم بر سرنوشت هر فرد و جمع است. و تشخیص بدی و خوبی و حفظ و تغییر آنها
کار و ظیفه ی عمومی است. کسی را نمیتوان از این حق و اجرای وظیفه و مشارکت منع کرد.

5- هر فرد و گروه و حزب و طبقه و قشری میتواند « عقیده و نظر و ایده لوژی و غیره » ی خود را داشته باشد و پیش ببرد آزاد است. اما ضروریست به این درک برسد که « راه حل نسبی صحیح مسایل ، و تغییر و تکمیل آنها» را الزاما باید با « مشارکت آگاهانه و عمومی» پیدا کنیم. در غیر این صورت باید دیکتاتورها برایمان نسخه صادر کنند و این نیز نقض غرض است. هیچ جریان سیاسی حق ندارد چیزی را تحمیل کند. تحت هیچ عنوانی.

6- خطای معروف دوم ، نحوی رفتار و بر خورد با فنومن « رابطه» است که تا کنون « بر خورد عقیدتی» یا ایده لوژیک بوده است. هر کس بر اساس باورها و اعتقادات خود ، کاذب یا حقیقی و آمیخته- عمدا منافع نمیگویم، چون شناخت درست منافع بسیار کار مشکلی است - با « رابطه ها» برخورد کرده است.
«بر خورد بر اساس باور » یعنی ورود به آزمایشگاه برای اجرای مذهب خود و نه کشف روابط اشیاء و پدیده ها. که خطای فاهشی ست. عمدتا این کار هم عنصر منفی دیگری ست در تاریخچه ی اندیشه ی قرن گذشته ی ما. هزینه ی زیاد و کمر شکن آنرا داده و میدهیم.

7-خطای سوم اندیشگی ما، اشتباه در « جزء و کل روابط » بود. یعنی برای مثال دزدی را در بخشی از جامعه دیده ایم ولی در کل اجتماع و جهان به فراموشی سپرده ایم. مثال تاریخی معروف را از روسیه بزنم. نیروهای سیاسی روسیه شکست روابط سرمایه داری در روسیه را میدیدند اما از شکست آن در کل جهان قدرتمند غافل بودند و فکر میکردند میتوانند این روابط را در یک جامعه تغییر دهند بدون اینکه آن را در کشورهای قدرتمند شکست بخورد. و بر این اساس طرح تغییر روابط سرمایه داری در یک کشور را پیش گرفتند و عاقبت هم طرحشان به شکست انجامید.
فراموشی کل و چسبیدن به جزء یک عادت تفکر کاذب است. همان کاریست که حکومت ایران میخواهد مسایل جامعه را با « جنگ و اعدام و زندان و ترور» حل کند.
در اشاره به این سه خطای مهلک جنبه ی عمده ی قضیه مد نظر است و نه موضوع غیر عمده که بحث دیگریست.
باقی در کامنت دیگر