Skip to main content

با دیدن این مطلب به قلم یک

با دیدن این مطلب به قلم یک
Anonymous

با دیدن این مطلب به قلم یک کمونیست .......کار وابسته شوک شدم ..من با این 3 خانم که از اوردن نام انها بجز فرهناز انامی در ایران زندگی میکنند با بی شمار مشکلات بعد از زندان زندگی میکنند ...این داستان کاملا ساخته شده و یک پرونده نمیباشد بلکه 3 پرونده میباشد و با جرمهای مختلف کسانی که بمب را با خود همراه داشتند و میخواستند مناطقی را منفجر کنند که سر به زنگاه همه دستگیر شدند .

..این 3 نفر با سابقه مجاهدین اما فقط در حد روزنامه خوانی و ادامه مبارزات در ایران اما جمهوری اسلامی در گروه انها نفوذ میکند ...فرحناز انامی شاگرد کشیش میکایلیان بود و هرگز نمیتوانست او را بکشد اما جمهوری اسلامی که این سه نفر فکر میکردند مجاهد هست کنترل را در دست داشتند و میخواستند در پروژه خراب کاری انها سود ببرند در نتیجه نفوذ بین مجاهدین ...این 3 نفر به مجاهدین وصل رادیویی بودند و از انها دستور میگرفتند ...و تا اخر یعنی حمل بمب برای مناطق دستور داده شده از مجاهدین .....البته این حادثه در خال ویرایش هست و دفاعیه لازم به وقت ان خواهد شد ......زمانی که من در سال 79 از توحید به اوین منتقل شدم همین 3 نفر را از توحید به اوین بعد از 7 سال انفرادی منتقل کرده بودند ...من در ابتدا در اوین هم در انفرادی بودم مدت 2 ماه و بعد من را منتقل به اتاق این 3 دوست که بعد ها دوستان عزیز من شدند کردند ..البته 2 خانم دیگری هم بود ند که انها ان زمان 10 سال و دیگری 13 سال بودکه در انجا زندانی بودند و در حقیقت ما با هم انجا زندگی کردیم به شکنجه های انها در توحید قادر به تعریف داستان تا به امروز نتوانستم بشوم ....دیوار ها بوی مرگ و یادگار ارواح بودند من 4 ماه ونیم در این زندان مرگ زندگی و شکنجه شدم و این 3 نفر که باید روزی تاریخ از انها به عنوان قهرمان یاد کند 7 سال در توحید فقط بازجویی شدند و در انتها به انها بمب گذاران مشهد حرم امام رضا شدند در صورتی که انها ربطی به بمب گذاران حرک نداشتند ...و من با این مطلب واقعا به بعدی دیگر از فرهنگ این ملت واقف شدم که تمامی اتفاقات ایا فقط داستانی ساختگی هستند و یا واقعیت ....من این داستان را زندگی کردم ولی داستان های دیگر چه میشوند ایا همه ساختگی هستند مانند داستان این خانم نویسنده که تخیلات خودشان را به جای واقعیت تصور کردهاند من به ایشان تبریک میتوانم بگویم به قدرت تخیلشان اما در یک رمان و نه در یک داستان زندگی شده و بهای سنگین انهم در نوجوانی وارد زندان بشوی و بعد ا ز سالها یک زن میان سال خارج شوی ...در انتها فقط میخواهم اضافه بکنم که این 3 نفر که هم پروندهای بودند در حقیقت 3 پرونده مجزا هست و هر کدام به جرمی متفاوت محاکمه و حکم گرفتند ..و این پرونده ها هرگز عمل نشد و به انتها نرسید زیرا هر 3 نفر دستگیر شدند و مجاهدین مسعود رجوی هم اعلام کرد که این 3 نفر از ما نیستند و از نظام هستند و شاهد من هستم که این 3 نفر هر کدام به اعدام محکوم شدند و در اعتراض به ابد تبدیل شد و بعد از لو رفتن قتلهای زنجیرهای بخصوص پروانه و داریوش فروهر انها ان زمان قاتلین قتلها را شناسایی کردند که قاتلین همان افراد نفوذی نظام بودهاند و انها به تله نظام افتادند و هر کدام زندانی های طولانی مدت چگونه دولت اسلامی مامورین خود را در توحید خوفناک و اوین به مدت 10 سال و 13 سال و 15 سال زندانی میکند کمی خنده تلخ دارد این مطلب ما اگر مبارزین این چنان با خود این میکنند پس باید دست نظام را بوسید ما نیاز به کمی وجدان داریم که واقعیت ها را با خط و خطوط حزبی مخلوط نکنیم و واقعیت ها را حزبی نبینیم و وجدان خود را حاکم اندیشه و خود خواهی و منافع حزبی نکنیم