رفتن به محتوای اصلی

دام ولایت با پزشکیان تیمار و بیمارش

دام ولایت با پزشکیان تیمار و بیمارش

با ترور، مرگاندن غیبی و یا ویژگی کشته شدن مشکوک رنیسی هرچه که بود و سرانجام شد، پشت حضرت ولی فقیه مطلق شکسته و خالی شد و آقا می بایست هرچه زودتر در راه فردای بی رئیس جمهوری خویش دام تازه ای بگذارد و گذاشت و پزشکیان تیمار و بیمار ولایت را اسیر و گرفتار اهداف آسمانگرائی خویش و مافیایی اصولگرای خود کرد و با وعده های پوچ و دروغین، دوباره آبروی نداشته خود، نظام و پزشکیان دروغگو را در پیش چشمان امیدوار رای دهندگان بر بادداد. با این حال اما خامنه ای و پزشکیان، و هردو طیف های اصلاحی و اصولی توانستند دوباره و بسادگی مردم ساده دل را فریب داده و به پای صندوق های پوچ رای بکشانند. همچنین برای مردم و کارگران و زنان روشن شد که پزشکیان پزشک، بیشتر روزه خوان است و حال و روز خوبی بنام دکتر ندارد و نچندان دور می باید بخاطر روان پریشش به تیمارستان و یا برای درمان به بیمارستان روانه شود. چراکه نمی بایست پزشکیان چنین آسان در دام ولایتی دچارشود که در آن رفسنجانی و روحانی و احمدی نژاد و رئیسی نتوانستند نبازند. پرسیدنی ست! چه نیم کاسه ای زیر این کاسه مافیاهای مرموز پنهان است؟ آیا قربانی پسین دین دولتی خود خامنه ای ست یا پزشکیان و یا چه کسی؟ راه آینده نام قربانی بعدی را خواهدنوشت. 

 

بهررو ما در پایانه ی بردباری رژیم ولائی ـ مافیائی هستیم و برایمان نیز آشکار است که ساختارهای سرمایه سالار، کارگرستیز و تنگدست کش هموند و پشتیبان ادیان بوده و می باشند. چراکه سرمایه نیاز به اهرم خدا و ابزارهای ادیان برای فریب دادن تک تک ساده دلان نیروی کار دارد. پیوند حیاتی و همبستگی ناگسستنی دین و سرمایه تاریخ سیاه و بلندی دارد، ولی دستکم این تبهکاران زندگی کش "سکولارند" و پس از رفرماسیون دینی و رنسانس کمتر و یا هیچ انسانی را این حکومت ها برای با و بی باوری او به دین دولتی خویش را نکشته است!. بنابرین در همین گستره ساختارهای راست، هار، امپریالیستی و "انقلابی ستیز" با همه گستراندن ستم نابرابری ها، اوج بهره کشی از انسان کار، و ناگزیر کردن توده ها به بردباری زندگی ناروا و ناچیز، آنهم با تحمل مزد کم و سختی های فراوان تهیدستی، با اینوجود همین رژیم های انسان ستیز هیچکسی را برای داشتن و نداشتن و نپذیرفتن دین حکومتی سرکوب، زندان و اعدام نکرده و نمی کنند. همین ستم، سرکوب، کشتن و اعدام کردن روزانه، کاری که برای رژیم ولائی همچون آب خوردن است! ولی در جهان سرمایه سالاری پلید ممکن و متصورنیست. 

 

آری برای ما ولایت خدامدار فاشیست و تفاوت آن با صهیونیسم و امپریالیسم آمریکا و شرکایش که امروزه فلسطینیان بیدفاع را همچون آب خوردن می کشند هیچ تفاوتی ندارند. همگی با برچسب های خویش دشمن دوستی، همبستگی و جهانوطنی نوع انسان می باشند. هیچ کشور و دشمنی درین 45 سال از اینهمه نکشته است که دین دولتی از ما نسل کشی کرده است. این جنایتکاران ولائی در 45 سال گذشته جان و نان و زنان و کارگران و جوانان ایران را برای اهداف سروری اسلامی جهانی خویش به کشتارگاه های روزانه و بنام جهان اسلام برده، می برند و آنجا می کشند و معترضان خود را بنام دین ستیزان بکام مرگ می کشانند، ولی در برابر جنایت های ضدبشری امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم راسیست پز فرهنگ خدائی و انسانی می گیرد و نشان می دهند که مدافع مردم فلسطین می باشند و با این نیرنگ خود به امپریالیسم و صهیونیسم می گویند که از آنها دست و دامن کم خونین تری دارد. 

 

در حالیکه ما بخوبی می بینیم و دردناک لمس می کنیم که سرمایه سالاری داخلی و ولائی همان اندازه تبهکارانه از ما و همدردان مان کشته و زندگی مان را نابود کرده که ساختار سرمایه سالاری جهانخوار آمریکا در منطقه و در جهان نسل کشی ها براه انداخته و تنها در 25 سال گذشته و در ریاست جمهوری های ریگان، کارتر، بوش پدر و پسر و اوباما و سر آخر بایدن این ساختار آمریکائی تبهکار بیش از 20 میلیون بی گناه را کشته شده و کشورهای شان به ویرانه بدل کرده است. دین دولتی آقا، نتانیاهو صهیونیست و امپریالیست های ناتوئی به ما بگویند که در کجای کار و جنگ های آنان اهداف انسانی موجوداست که هریک بارهای بار تن به این نسل کشی ها داده اند؟ دوران چرندبافی دینی، آشفته سرائی دمکراسی غربی و پرخاشگری آنان به ملت ها سپری شده و رودرروی هم ایستادن دین و سرمایه دیگر ما را فریب نمی دهد؛ چون همگی انسان ستیز و خود برتربین می باشند و در همه جای جهان زندگی نوع انسان کار از وجود ننگین شان رنج می برد. چون ساختار سرمایه سالاری برای انسان کارمزد و در هر کجای جهان که باشد، جز شکنجه سرا، میدان سرخوردگی ها و جهنم واقعی برای شهروندان هیچ کشوری نبوده ، نساخته و امکان رفاه و آرامش و امید دلگرم کننده ای برجا نگذارده است. فراموش نکنیم که طالبان را که آورد؟ 

 

درین میدان های ستم بهره کشی و ایستادگی و نبرد طبقاتی نباید فراموش کرد که میان زندگی کردن نیروی کار ایرانی و دیگر کشورهای مسلمان و همچنین جهانی تفاوت های برجسته ای هست. البته تفاوت هائی در میان این نگرش های درنده ای که هریک از رژیم های اسلامی، ولائی فاشیستی؛ راسیسم صهیونیستی و آمپریالیسم آمریکا وجوددارد، و در آن تفاوت ویژه باهم اختلاف دارند که در کوچکی و برزگی آن نیز باهم در تضادند. برای نمونه اینکه: آنچه بر سر دختران، زنان، جوانان و کارگران در فاشیسم ولائی ایران و افغانستان می آید در سراسر جهان راست و هار ممکن و متصور نیست و ای بسا زندگی کردن در بیرون از ایران الهی ـ شیعی برای بخشی بزرگ از ناسیونالیست ها و فوندامنتالیسم های تندرو آسانترباشد؛ چراکه بسیارانی کشور خود را ترک کرده اند!. چند و چون حکومت فاسد، پلید و ننگین ولائی تنها در چنین نگرشی انتقادی و ارزیابی از جایگاه ولایت تبهکار فقیه است که پایگاه فاشیستی و ضدانسانی و واپسگرای آن را بهتر و روشنتر نمایان کرده و در دیدگاه جهانیان نوعدوست رسواتر می کند. جهانخواری آمریکا و جنگ ها و نسل کشی های جهانی او، راسیسم درنده و برتریجوئی صهیونیسم و اشغال سرزمین های فلسطین و نسل کشی های بلند از این ملت بیدادرس بر هیچ انسان آزاده ای پوشیده نیست با اینوجود آنچه رژیم فاشیست شیعی در دوران خمینی و سپس خامنه ای بر سر ما آورده، هیچگاه دستکمی از جنایت های صهیونیسم بر علیه مردم فلسطین و چپاول و ویرانگری های آمپریالیسم آمریکا در جهان ندارد. زیرا آنان باهم وجوه مشترکی دارند و آن برتریجوئی شان است که این بیماران قدرتگرا و سرمایه پرست پیوسته پی آنند تا بتوانند هرچه بیشتر به انباشت پول و سپس قدرت دست یازند.

 

 اما با توجه به آنچه که در بالا گفته شد یک تفاوت برجسته دیگر میان امپریالیسم و صهیونیسم و بلوک سرمایه سالار راست با ایران فاشیست وجوددارد و آن اینکه دستکم، بخش بزرگی از نظام های جهانی آنها یکدست پذیرفته که: داشتن و نداشتن باور دینی و یا هر یک از ایدئولوژی ها و آرمان های ملی بی گمان حق مسلم هر شهروندی ست و آن نیز می بایست یکراست، تابع خواست و بینش فردی، اجتماعی و طبقاتی افراد باشد، و دایره آن نیز مستقل و همراه با شناخت دانشورزانه ی هرکسی باشد و سپس آن گزینش آزاد و دلبخواهی برای هر انسانی بدون ترس و وابستگی به حکومت ها اختیاری و بی مرز و بند باشد! امری که در ایران ولایت زده چنین امکانی متصورنیست. حق مسلم و حقوق بشری ایکه نه با دادن فرمان و یا با شیوه های پذیرش مورثی و بدتر از همه، رد این حق با چماق جور و ستم دکانداران انگل دینی در ایران و به قیمت مرگ سرکوب می شود. 45 سال است که ما با حکومت دین زورکی و در دوران دینمداری سیستماتیک اسیر و گرفتاریم که رد و نقد دین دولتی تاوان مرگ دارد. از همینروست که رژیم ولائی دشمن خرد انسانمدار، اراده آگاه و آزاد نوع انسانی ست و فصل ناروائی ها، ناراستی ها و نابکاری های دم و دستگاه اسلام شیعی بشدت برپاست. 

 

این دوران تلخ، تاریک، ترسناک و تباهشده ی نظام زورکی ولائی از یکسو، و از سوی دیگر پشتیبانی ما از آن ناشی از ناآگاهی و دستآورد نادانی ما و پیشینیانمان می باشد که نشانگر استعداد پذیرش مطلق از نگرش و فرمامین ذهنی الهی ـ آخوندی ست که فاجعه آفریده است و ازینرو ناچار و گرفتار در دام آنیم، و تن دادن به بردگی دینی و گزیرناپذیر از آن و سرزنش پذیری و بندگی در دام دم و دستگاه رژیم خلافتی امری جاری و اجباری ست که ما درین 45 سال دچارش می باشیم. این دوران یکه تازی شیخان بسان خودکامگی شاهان دستآورد خود ناباوری، خردکشی و تن ندادن به همبستگی اجتماعی ـ طبقاتی ست که بر زور و ستم و چپاولش برما رفته و می رود، و البته یگانه راهکار سروری و تبهکاری شاهی و ولایتمداری بوده است. در دوران شاه تنها ملا آزاد بود که هر کاری می خواهد بنام خدا و شاه انجام دهد و می داد. و در برابر آن ما بودیم و ساختار یک تنه شاه و امروزین شیخ، و چسانی و چگونگی زندگی سخت و جانکاه موجود برای ما بوده و هست که در آن و این روزگار خونین و چرکین سهم یکایک ما معترضان شاهی و شیخی این بوده و آن نیز جز، دچار شدن و افتادن در دام مرگ و یا گرفتاری و روانه زندان های بیشمارشان گشتن. وجود ساختار شاهی و شیخی برایمان چیزی بیش این نبوده و نیست که برشمردم. 

 

ما با همه ی تجربه های تاریخی مان شگفتا که همچنان دچار اعصار ننگین ساختارهای یکه تازیم که دوران دراز گردش پستی ها و پلشتی ها و بدنامی های بی مانند و تاریخی شاهان و ملایان و مکلاهاست که کرارمی شوند. در حالیکه که کارگزان، زنان و توده های بیدادزده و بی فردا، جنایت های این دودمان ها را با پویست و استخوان شکسته ی خویش تجربه کرده و هر آن آنرا جارزده و فریادمی کند. زمانه های شرم انگیزی که کاخ نشینی شاهان و ملایان و مکلاهایشان، به قیمت گرسنگی و ویرانی زندگی و زمینگیری میلیون ها انسان کار و کارمزد و همین مسلمانان فریبخورده مهیا و برپاشده و ریشه های پست شان آبیاری و ژرف تر گشته است. در آن و این دوران زندگی تنها بکام این هرزگان و فرندان و وابستگان بی شرافت شان زیبا، دلچسب و شکوفا بوده و هست؛ و پذیرش و تداوم این زمانه فریبخوری ها، گمراهی ها و نادانائی ها برای بسیار از معترضان میلیونی و بپاخاستهف دیگر جز تف سربالا نیست. 

 

خامنه ای و پزشکیان و دیگران هموندشان کور خوانده اند چون ولایتمداری شان برای همیشه پادرهواشده است، و از زمین و زمان فساد و خودکامگی ولائی چز لجن و ننگ و نفرین نمی بارد. و برچسته ترین نشانه ی آن درین زمانه الهی، مرگ ناگهانی رئیسی بی سواد و پیدایش پزشکی نیرنگبازاست که می بایست به جای روزه خوانی در اربعین به درمان بیماران دین دولتی بپردازد، در حالیکه خود او یک بیمار روانی ست و باید به تیمارستان فرستاده شود. پس از به گوررفتن خمینی دار دسته اش خامنه ای را آوردند و او را جانشین خدا کردند و بود و نبود تشیع را بر سر عمامه اش نهاده و او از خود خدا هم بالاتر بردند و رفت. و این دسیسه جانشینی خدا فرصت تکرارندارد، و باید از بیخ و بن ایران و منطقه و جهان زدوده شود و خواهدشد. بیائید باهم و در کنار بی سابقه ترین خیزش سراسری پرستاران و کارکران و بازنشستگان و... باشیم و به فروریزی و سرنگونی رژیم شتاب دهیم.

بهمام چنگائی چهارشنبه 31 مرداد 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید