Skip to main content

دوست گرامی، ناصر کرمی، مایه

دوست گرامی، ناصر کرمی، مایه
Anonymous

دوست گرامی، ناصر کرمی، مایه خرسندی است که شما درباره اندیشه های مارکسیستی آغاز به پژوهش کرده اید. در نوشتار نوین شما نکته های سودمندی دیده می شوند اما نکته های زیر نیز نیاز به یادآوری دارند ..........

دوست گرامی، ناصر کرمی، مایه خرسندی است که شما درباره اندیشه های مارکسیستی آغاز به پژوهش کرده اید. در نوشتار نوین شما نکته های سودمندی دیده می شوند اما نکته های زیر نیز نیاز به یادآوری دارند: ********** اندیشه ای به نام مارکسیسم از آغاز پیدایش آن تا کنون در ناسازگاری بی چون و چرا با اندیشه ای به نام ناسیونالیسم بوده است و هیچ مارکسیست راست آئینی را در سرتاسر جهان نمی توان پیدا کرد که دیدگاه های ناسیونالیستی داشته باشد چرا که مارکسیست ها پیرو تک میهنی یا اینترناسیونالیسم هستند. البته همه مارکسیست ها اینترناسیونالیست هستند اما همه اینترناسیونالیست ها مارکسیست نیستند همچنان که همه مارکسیست ها بیدین هستند اما همه بیدین ها مارکسیست نیستند. از این روی فلسفۀ مارکسیسم هیچ گونه سازگاری با دیوارکشی های ناسیونالیستی میان بوم های گوناگون و پندارهائی مانند آریاپرستی و فارس پرستی و ترک پرستی و پان کردیسم و پان عربیسم و پان های رنگارنگ دیگر ندارد. هرگز کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی نگفته است: کارگران آلمان یکی شوید بلکه کارل هاینریش مارکس و همه مارکسیست ها سخنشان این است که کارگران جهان یکی شوید و سرود پرآوازه اینترناسیونال ساخته اوژن پوتیه فرانسوی که در ماه ژوئن سال ۱۸۷۱ پدیدار شد و مارکسیست ها آن را به کار می برند یک سرود ناسیونالیستی نیست هر چند خود اوژن پوتیه فرانسوی هنگام سرودن سرود اینترناسیونال مارکسیست نبود چون در آن زمان فلسفه ای به نام مارکسیسم پیدا نشده بود. به هر روی هیچ مارکسیستی در هیچ کجای جهان مانند ناسیونالیست ها درباره چند سنگ و کلوخ که در فلان ده کوره پیدا شده است و یا چند استخوان پوسیده که در فلان گورستان یافت شده است داستانسرائی و تاریخ تراشی نمی کند و با هزار و یک فلسفه بافی نمی گوید من بهترینم و دیگران بدترینند! و هرگز یک مارکسیست از زبان مادری بتی نساخته و همه چیز را فدای بتی به نام زبان مادری نمی کند. مارکسیستی به نام مارشال تیتو بنیانگزار یوگوسلاوی نوین یک ناسیونالیست نبود و آن کس که در سایه ناسیونالیسم در کشوری به نام یوگوسلاوی سیل خون به راه انداخت و یوگوسلاوی تکه پاره شد و از نقشه جغرافیا پاک شد .......... به نام اسلوبودان میلوشوویچ ناسیونالیست بود! فیدل کاسترو یک کوبائی است اما یک پان کوبا نیست! ارنستو چه گوارا یک آرژانتینی است اما یک پان آرژانتین نیست! مائو یک چینی است اما یک پان هان نیست و کسی که پان هان بود چیان کای چک رهبر حزب کومین تانگ بود که یک ناسیونالیست بود و سرانجام از مائو شکست خورد و به تایوان گریخت. هوشی مین یک ویتنامی است اما یک پان ویتنام نیست! ولادیمیر ایلیچ اولیانوف (لنین) و لئون تروتسکی روس بودند اما پان روس نبودند! ایوسیف ویساریونوویچ جوگاشوویلی (استالین) یک گرجی بود اما یک پان گرجستان نبود و .......... ********** دوست گرامی، ناصر کرمی، فدرالیسمی که کارل هاینریش مارکس در برخی از نوشته هایش آن را نکوهش می کند رژیم ملوک الطوایفی آلمان در زمان پادشاهی خاندان هوهنزولورن است نه فدرالیسم دموکراتیک! البته رژیم های ملوک الطوایفی نیز نام خودگردان یا فدرال را به روی خود می گذارند اما فدرالیسم دموکراتیک نه با سیستم ملوک الطوایفی در پیوند است و نه با دیوارکشی های ناسیونالیستی میان بوم های گوناگون. شناسۀ فدرالیسم دموکراتیک تلنبار زدائی از پایتخت و پخش کردن همۀ دارائی های یک کشور در سرتاسر یک سرزمین و گرداندن کارهای هر بخش از کشور از سوی مردم همان بخش است و کشورداری پیشرفته در جهان نیز بر این روال است و همه کشورهائی که در سازمان ملل دارای حق وتو هستند با روش فدرالی گردانده می شوند و کشورهای پیشرفته دیگری مانند آلمان و کانادا و سوئیس نیز با این روش گردانده می شوند. در ایران آینده نیز پس از نابودی رژیم ولایت فقیه و پرتاب لاشه پلشت آن به زباله دان تاریخ ما می توانیم با روش فدرالیسم دموکراتیک کشورداری کنیم. البته اگر معنای خودگردانی (فدرالیسم) دیوارکشی های هیتلری میان ترکمن ها و آذربایجانی ها و فارس ها و عرب ها و ارمنی ها و آشوری ها و کردها و بلوچ ها و گیلک ها و خراسانی ها و کرمانی ها و.......... باشد فرجام کار چیست؟ تاریخ نشان می دهد که فرجام کار دچار شدن به سرنوشت کشورهائی مانند یوگوسلاوی و لبنان و عراق و سریلانکا است! خودگردانی (فدرالیسم) در معنای خردمندانۀ آن هیچگونه پیوستگی با دیوارکشی های ناسیونالیستی میان بوم های گوناگون ندارد. بدبختانه بسیاری از دوستان بزرگوار فدرالیسم را تنها دیوارکشی های ناسیونالیستی میان بوم های گوناگون می دانند نه ابزاری برای مردم سالاری! ********** دوست گرامی، ناصر کرمی، بدبختانه واژه هائی مانند: حق تعیین سرنوشت، فعال مدنی، هویت طلبی و ..... که کوچکترین پیوندی با ناسیونالیسم ندارند برای برخی از نویسندگان و گویندگان برابر با نمادهای ناسیونالیسم هستند! در کجای جهان (حق تعیین سرنوشت) که به معنای رژیم مردم سالار و انتخابات آزاد و برپائی انجمن های استان و شهر و روستا و آزادی قلم و بیان و برابری حقوقی زن و مرد و ..... است برابر با دیوارکشی های هیتلری میان گویشوران به زبان های گوناگون است؟ چگونه می توان (فعال مدنی) یعنی کسی که برای ستاندن داد ستمدیدگان یک سرزمین می کوشد را برابر با کسی دانست که می گوید: چون من پارس یا کرد یا ترک یا عرب یا ..... هستم باید میان خودم و دیگران دیوارکشی کنم؟ اگر معنای حق تعیین سرنوشت و فعال مدنی برابر با ناسیونالیسم و ناسیونالیست است پس باید ناسیونالیست هائی مانند: ناپلئون بناپارت، بنیتو موسولینی، آدولف هیتلر، اسلوبودان میلوشوویچ، صدام حسین و ..... را نیز باورمندان به حق تعیین سرنوشت و فعال مدنی بدانیم!!! ********** دوست گرامی، ناصر کرمی، شما در نوشتارتان به درستی نوشته اید: ( .......... قومگرایی و تفرقه و جدایی طلبی ضربات سنگینی را بر زندگی اقوام ساکن ایران بر جای گذاشته و دوران تکاملی ایران هم از مراحل قومی و قبیله ای گذشته است .......... ) پس من هم امیدوارم که هم شما و هم همه دوستان دیگر مانند من و همه خردمندان جهان به این هوده برسید که تک میهنی و یا اینترناسیونالیسم بهتر از ناسیونالیسم و زبان پرستی و نژادپرستی و دیوارکشی های ناسیونالیستی میان بوم های گوناگون است. تک میهنی یا اینترناسیونالیسم یعنی برپائی کشوری به نام کره زمین برای باشنده ای به نام انسان.