Skip to main content

سلام بر آقای ناصر کرمی و همه

سلام بر آقای ناصر کرمی و همه
Anonymous

سلام بر آقای ناصر کرمی و همه دوستان و رفقائی که موضوع مقاله ایشان را تعقیب می کنند. من محورهای زیر را از خود مقاله درآورده ام، تا با هم، نفس تلاش انحرافی مقاله را برای ارجحیت بخشیدن بمواضع صِرف(فردی)لیبرالیسم در برابر مفاهیم طبقاتی(جمعی)سوسیالیسم ببینیم؛ و هدف این دو نگاه سیاسی را به مقوله استثمار و آزادی در جامعه طبقاتی با هم مقایسه کرده، وشاید بهتر مباحث اقتصاد سیاسی را از دید ما مارکسیست ها، از لابلای این در همریختگی که در این مقاله وجود دارد، کشف، تفکیک، و بشکل روشن و مفید تشریح و به تبادل نظر پرداخت! همه ی ما تیتر و عنوان های در هم و کپی شده را در این نوشته می بینیم!

شاخصه های اصلی لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی: بر بستر سیستم سرمایه داری امکان پذیر هست، آزادیهای فردی و حقوق شهروندی، ساختار حکومتی غیر متمرکز، تقسیمات کشوری بر اساس ضرورتهای اقتصادی و مرحلهء رشد فراگیر میباشد.

خود این رونویسی اشکال ندارد، ولی اشکال زمانی چهره می نماید که: دینانیسم اقتصاد سیاسی و حرکت از منافع دیدگاه تاریخی طبقات در مارکسیسم، بشکل زیر با عدم درک درست و دلبخواهی ار آن قرار می گیرد! ابتداء به عنوان تیتر ها نگاهی کنیم!
یک: در مقابل لیبرال ها اگر در مارکسیسم حقوق کلکتیو گروهی مورد نظر هست، در دیدگاه لیبرال دمکراسی پا را فراتر گذاشته و حقوق فردی مبنای تشکیل حکومت سکولار و دمکراتیک است. در اینجا: تئوری حق مطلق آزادی و تملک و یا (همان اصل حق تملک که مبتنی حفظ تمامیت خویش بر هستی خویش باشد، استوار است) یعنی انسان آزاد و مالک خویش است. تناقض لیبرالیسم در این است که انسان را بدون جایگاه طبقاتی و نقش او در تولید سرانه اجتماعی او تعریف می کند. و این تناقض اصلی!
دو: به عبارتی دیگر حکومت در کار روزمرهء مردم و گردش اقتصاد و روابط اجتماعی در روز دخالتی ندارد و فقط نگهبان شب برای پاسداری و امنیّت بازار و اموال مردم در کشورداری است. در این تناقض دوم: انسان ها برابر تصور می شوند که با تفاهم مشترک نظامی را دارند که پس از کار مشابه و در آمد برابر، همه شب بخانه می روند تا استراحت کنند و دارائی ها و اموال شان توسط دستگاه امنیت پاسداری شود. که براستی خود کپی برداری بشکل ابتدائی صورت گرفته است.
سه: شاخصه های اصلی لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی: بر بستر سیستم سرمایه داری امکان پذیر هست، آزادیهای فردی و حقوق شهروندی، ساختار حکومتی غیر متمرکز، تقسیمات کشوری بر اساس ضرورتهای اقتصادی و مرحلهء رشد فراگیر میباشد. و سرآخر: تمام تلاش این مقاله تنها در توجیه همین هدف است که تحول سیاسی و اقتصادی بر بستر ساختار سرمایه داری امکان پذیر است ولاغیر! در حالیکه: خود تئوری پرداز پایان تاریخ (فرانسیس فوکویاما) هم با پیدایش 99% ها در مبارزات وال استریت، دچار تناقض اقتصاد سیاسی خودش شد و دیریست زبان بر دهان کشیده است. در این میان لازم است یادآور شوم که تناقض کار با سرمایه «دیالکتیک ضرورت بقا، تداوم حیات و مبارزه هستی بخش خویش را از انتاگونیسم ذاتی آن دو با هم می گیرد و در عدم سازش طبقاتی آنها با هم است» که جان می گیرد. آدم ندارد چه دارد که شب آنرا به پاسداران بسپارد؟ همین امروز تورم و بیکاری نیمی از مردم فقیر را به سیخ کشیده است. مردم برنج خور ایران، برای دریافت قدری برنج ساعت ها در صف بلند می ایستند(البته تنها آنها که توانائی خرید برنج دارند) منافع این مردم با لیبرالیسم و اقتصاد بازار آزاد؟ جدن ذهن پردازی ناشیانه ای ست و کار روشنگرانه سنگینی برای همه! من بعدها در این مورد خواهم نوشت. تندرست باشید