Skip to main content

به آقای.... تبریزی،... منظور

به آقای.... تبریزی،... منظور
ناصر کرمی

به آقای.... تبریزی،... منظور من از کمونیسم و سوسیالیسم در شوروی و بلوک شرق سابق نبود، بلکه مطابق با پروسهء تئوری های دمکراسی در جهان و جایگاهِ اصلی تئوری مارکسیسم در این روند هست.● من در همین مقاله عرض کردم که فدرالیسم و سکولاریسم زیر مجموعه ای از لیبرال دمکراسی هستند، و در کشورهایی که دارای ساختار های لیبرالیسم اقتصادی و لیبرالیسم سیاسی هستند فدرالیسم امکان پذیر هست..

که همانطور که شما اشاره کردید، در کشورهایی مانند آمریکا و آلمان پیاده شده است.● و در نوشتار هم آمده است که ملّت و ملّت سازی و ناسونالیسم که محصول سیستم سرمایه داری هست در دیدگاه مارکسیسم بوجود نمی آید و یا برجسته نیست، چرا که بستر و مرحلهء سرمایه داری که ملّت سازی از ابزار مهم و ساختار اجتماعی و سیاسی اوست، تا زمانیکه انقلابی است در مارکسیسم نقش دارد، امّا وقتی که به مرحلهءِ انباشت سرمایه و استثمار طبقاتی تبدیل شد، باید از آن گذشت و آنرا بر انداخت،● بطور خلاصه فاز سرمایه داری هدف ایده آل نیست، بنا بر این دست آورد جانبی آن یعنی ناسیونالیسم و تشکیل حکومت ملّت و دولت ( ناسیونال اشتات) آنهم بازدارنده هست، این بحث طولانی است و در یک کامنت و ده کامنت نمی گنجد. ● ●● در مجموع از نظر مارکسیسم در مورد ناسیونالیسم در سه مورد هست 1- ملّت ها، یعنی ناسیونالیسم پیروز، 2- ناسیونالیسم بیدار و یا در حال خیزش 3- ناسیونالیسم خفته و بیدار نشده، که مورد اوّل یعنی ملّت و ملّت سازی را ارتجاعی ارزیابی میکند و مورد دوّم و سوّم یعنی ناسیونالیسم در حال خیزش و بیدار نشده را انقلابی و در حال خیزش می نامند.● طبق نظریه مارکسیسم در مورد ملّت و ملّت سازی که آنرا ارتجاعی مینامد، بدون شک قومگرایان که خواهان هویّت طلبی قومی و ملّت سازی هستند هم ارتجاعی است.● برخورد مارکس به مسئلهءی ملّی میگوید: برداشت شرایط تاریخی مشخص و معیّن از موضع طبقاتی است و در هر شرایطی منافع جنبش طبقاتی کارگران و زحمت کشان بر هر جنیش های قومی تقدم کامل دارد، پاسخ به مسئلهء ملّی متکی به یک متدلوژی باید باشد و متدولوژی ما هم کمونیسم و سوسیالیسم به سود طبقهء زحمتکشان هست.، ● بهر حال من به این بحث که پایانی ندارد خاتمه میدهم و صلاح بر این هست که ما در جهان امروز و با پارامترهای امروز مسائل را بررسی کنیم، امروز ملّت سازی بر این اساس هست که گروهی از مردمان گوناگون با تلاش و با کمک نوآوری ها و تکنولوزی های پیشرفته در هر گوشه ای از جهان، یک ملّت صنعتی را بوجود میآورند،●● در مجموع از کارل مارکس در کشورهای پیشرفته مانند آلمان هم به عنوان یک اقتصادان کلاسیک یاد میکنند و آن دید پیامبر گونه که در ایران از آن داشتند وجود ندارد و تزهای اقتصادی او در مقابل اقتصاد بازاز ازاد آدام اشمیت انگلیسی می ایستد، ساختاری که نظر اقتصادی متمرکز(Planwirtschaft) و یا دولتی مارکس و انگلس باید در آن پیاده شود ( سیاسی آن) در رده دوّم قرار میگیرد که پروسهءِ رسیدن به این مرحله را ماتریالیسم تاریخی و رسالت آنرا به عهده ء کارگران گذاشته اند. منظور این است که باید نظریه اقتصادی مارکس مورد بررسی جدی قرار گیرد، و اصولأ ساختارهای سیاس گذشته و امروز همه براساس موازین اقتصادی بنا نهاده میشوند. در کشور ما هم باید مدل و ساختار حکومت براساس رشد صنعتی و روابط اجتماعی آن طرح گردد.● با نئو کنزرواتیو در دهه< هفتاد به این طرف و امروز هم که مبارزهء بین دو سیستم اقتصادی " مینا رد کیننز" و میلتون فریرمن" هست. که دوّمی باشکست روبرو شده است. با سپاس از شما.