Skip to main content

همکار گرامی آقای محمودی،

همکار گرامی آقای محمودی،
داریوش برادری

همکار گرامی آقای محمودی، لااقل انتظار داشتم وقتی یک همکار به این مبحث می پردازد، هم نگاهش به بحث و هم سطح بحث را بالاتر ببرد که متاسفانه این انتظار را شما اندک براورده کرده اید. چند خطای ماهوی بحث شما: اول اینکه همانطور که تیتر بحثتان نشان می دهد و کل مطلب، باز هم شما به دادخواهی براهنی پرداخته اید و اینکه گویی من به براهنی حمله کرده ام. در حالیکه از همان تیتر متن و از همان ابتدای متن تا کل متن مشخص است که من فقط به یک حوزه نظریه براهنی و در بخش ستم ملی می پردازم و ساختار این گفتار را نقد می کنم و اگر هم چیزی را به چالش می کشم و دمونتاژ می کنم، دروغ و توهم نارسیستی و هیستریک درون این گفتار است نه براهنی. چیزی که وظیفه یک نقد چالشی یا ساختاری است.حتی انجا که از او به عنوان پیر نامبرده می شود، طنزی است درباره گفته های اخیرش درباره ی دوستان قدیمیش چون شاملو و غیره. دوم اینکه شما به همه آنچه

انتقاد من به ساختار و رگه های افراطی تفکرات پان ترکی و غیره است نمی پردازید و یا نقدش نمی کنید و اینکه خوب شما به عنوان یک روانشناس این گونه بیان و نگاههای افراطی را چگونه نقد می کنید، فانتزیهای تجاوز فارس به ترک و غیره را چگونه نقد می کنید. بلکه در عوض مرتب در دوالیسم روشنفکر فارس/روشنفکر ترک و غیره هستید. یعنی ناتوانی شما از نگاه نقادانه به این خاطر است که خودتان نیز همینجا متاسفانه گیرهایی دارید و اولین وظیفه یک روان درمانگر یا روانشناس را انجام نمی دهید که حفظ فاصله است و هم هویت نشدن با دیگری. با آنکه اول صحبتتان می خواهید به اهمیتش و خویشتن شناسی اشاره بکنید. همانطور که اگر حکومت اسلامی از روانشناسی اسلامی سخن می گوید شما از روانشناسی پارسی یا فارسی سخن می گویید.چیزی که به زبان دیگر به این معناست که شما روانشناس ترکی هستید. این کلمات ابداعی و دروغین نمادی از گرفتاری در این بازگشت به خویشتنهاست. سوم اینکه به ناچار مجبور می شوید واقعیت را نبینید و اینکه در نگاه من اصولا دفاع از حق تدریس به زبان ترکی و غیره یک ضرورت است و این را سالها پیش طرح کرده ام. یعنی اگر مقاله فروید درباره نفی واقعیت در نگاه روان نژند و پسیکوز را بشناسید، متوجه می شوید که اینجا چه چیزی باعث این تحریف می شود و ندیدن واقعیتها و ناتوانی از چالش با نظریه دیگری آنطور که هست. بخش چهارم متاسفانه ضعفها و سوراخهای نظریات روانشناختی شماست که باعث می شود تفاوت میان نقد ساختاری یک نظریه و نقد فرد را کنار بگذارید یا فقط به نظریات اریک برن و غیره قناعت بکنید و حتی آنجا نیز از خودتان سوال نکنید که اگر بخواهید همان تکه ای که از مقاله ستم ملی من از نوع نگارش دکتر براهنی در حوزه ملی زده ام، را با این نظریه نگاه بکنید، به چه نتیجه ای می رسید و خودتان می دانید چرا اینکار را نمی کنید .چون جواب مشخص است و اینکه براهنی آنجا در مقام پدری سرزنش کننده قرار دارد که با کودکان خطاکار و بدجنس و ظالم فارس سخن می گوید. در نهایت اما بحث این است، و امیدوارم از این منظر با کمی فاصله به تحلیلتان نگاهی بیاندازید که به قول لکان «ما وقتی حرفی می زنیم جواب پیام خویش را به حالت بالعکس و از طرف دیگری و گیرنده می گیریم». یعنی واکنش نهایی به بحث شما در نهایت نمی تواند چیزی جز این باشد که بگوییم « پس چرا آقای محمودی گرامی به حرفتان عمل نمی کنید و ساختار بحث و گفتار براهنی یا مرا نقد نمی کنید و می خواهید حال مرا دمونتاژ بکنید و زیر لب بگویید او احتمالا خویشتن درمانی خوب انجام نداده است.» یعنی می خواهید بحث مرا به خراب کردن براهنی تقلیل بدهید و حتی نبینید که برای هر کسی که واقعا و عمیق به مباحث روانشناختی آگاه باشد، نوع نگارش من از چه تجربه و شناختی سخن می گوید. همانطور که نوع نگارش شما برای هر متخصص روانشناس و روان درمان نشان می دهد که قدرتتان کجاست و چه بخشها و حوزههایی را خوب نمی شناسید و کجا تجربه تان یا فاصله گیری روانشناختی تان اندک و ضعیف است. اینکه چرا اینجا باز دچار همان چیزی شده اید که می خواستید نفی اش بکنید، یعنی دچار «هم هویت پنداری خویش با براهنی و ترک و زبان مادری ترکی». این برگشت پیام شماست به خود شما که خوب به حرفتان عمل بکنید و دقیقا آسیب شناسی ساختاری یک نظریه بکنید. زیرا برای چنین آسیب شناسی توانایی بهتر به فاصله گیری نه تنها از من و نقد من بلکه از براهنی و غیره لازم است و اینکه بدام چنین تله های نارسیستی و دوالیستی چون روانشناس پارسی/ روانشناس خوب ترک و غیره نیافتید. به امید موفقیت بهتر شما و چالشهای بهتر. من خوشحال میشم با همکاری گفتگو و چالش بکنم و یاد بگیرم اما برای اینکار بایستی شما کمی خودتان را و قدرت بحثتان را بالاتر بکشید و فاصله تا ن را با موضوع حفظ بکنید، در عین علاقه تان به دیگری و یا به مادر ترک و براهنی. همانطور که این جواب به علامت احترام به شما به عنوان یک همکار و قدرتهای خوبش است وگرنه من جواب هر چیزی را نمی دهم و به هر بحثی تن نمی دهم و شاید این امید که کمی بهتر به نقد این فضاهای افراطی بپردازید، چه در خویش و جمع ترک و چه در نمونه های مقابلش و در دیگری فارسی یا کرد یا کل ایرانیان و غیره. کاری که یک مبحث محوری بحثهای من بوده و هست.