Skip to main content

با معذرت از ناشیگری اینترنتی

با معذرت از ناشیگری اینترنتی
Anonymous

با معذرت از ناشیگری اینترنتی اینجانب نظر .فرستاده شده توسط Anonymous در چ., 01/23/2013 - 00:12...از من ، برزویه طبیب است که ناقص ارسال شده است . خواهشمند است اغماض شود
ادامه......

درمورد گروه اول باید گفت که تسلط فرضا کامل سرمایه داری در ایران ، به معنی تکمیل وظایف انقلاب دموکراتیک نیست . آنها خود قبول دارند که بورژوازی در دوران کنونی توان حل کامل وظایف دموکراتیک را ندارد و مسئله ستم ملی ، یکی از این گره های باز نشده است . البته من هم قبول دارم که دیوار چین بین انقلاب دموکراتیک و سوسیالیستی وجود ندارد ، ولی مشروط به اینکه طبقه کارگر منسجم ، پشتیبانی این طبقه توسط اکثریت قریب به اتفاق مردم و آمادگی مادی و ذهنی این طبقه برای کسب قدرت فراهم بوده و یا حداقل در افق نزدیکی قابل روئیت باشد ، که در ایران چنین نیست . فراخوان این گروه به آغاز نبرد نهایی ، فراخوان فرماندهی بی لشگر است که یورشی را بدنبال ندارد . من نیز قبول دارم که با دنباله روی از ناسیونالیست ها و هورا کشیدن برای آنها ، هرگز به تدارک لشگر پیکارگران رزم آخرین نخواهیم رسید ، ولی جواب این معما در اعلام آغاز جنگ بی لشگر وبی فرجام نیست
گروه دوم و سوم همانا هوراکشان برای جنبش ناسیونالیستی هستند . این نظر ریشه در فورمولبندی استالینی دارد که زمانی به تایید امیر افغان ضد دموکراسی ، میپرداخت ، وزمانی از حل شدن حزب کمونیست چین در ناسیونالیسم چینی حمایت کرد . گروه دوم ، این حقیقت را که صرف مورد تهاجم امپریالیسم ، یا ناسیونالیسم مرکز گرا بودن ، کسی را مترقی و شایسته تایید ما نمی سازد ، فراموش میکنند
گروه اول ، مانند رزالوکزامبورگ ، امکان بروز نبرد های آزادی بخش ملی را در عصر کنونی ، نفی میکنند . گروههای دوم و سوم در واقع امکان منازعات با ماهیت ارتحاعی بین قدرت مسلط و نیروهای تحت سلطه را انکار میکنند . مشکل این هردو سوی بحث ، همگون پنداری جنبش ناسیونالیستی است . جنبش ناسیونالیستی در هر لحظه از نیروهای متفاوت وحتی متضادی تشکیل شده است . معیار همراهی ( نه ادغام ) سوسیال دموکراسی با جنبش ناسیونالیستی ، براساس تحت سلطه بودن ملتی که این جنبش آنرا نمایندگی میکند ، تعیین نمیشود ، بلکه سمت سوی دموکراتیک این نیرو ، معیار این همراهی است ، و مهمترین معیار ماهیت دموکراتیک بودن یک نیرو ، نحوه برخورد آن نیرو با مطالبات و خواسته های طبقه کارگر و در عین حال شیوه برخورد آن با دو مسئله زنان وناسیونالیسم ملیت های دیگر، از جمله با حقوق دموکراتیک بخش به اصطلاح آسیمیله شده خودی است . بدیهی است که ناسیونالیسم سلطه گر ، از همان آغاز فاقد جهت گیری دموکراتیک است . ولی این بدین معنی نیست که طرف دیگر این منازعه لزوما جریانی دموکراتیک باشد . در عین حال این بدین معنی نیست که ناسیونالیسم مرکز گرا نیز لزوما ناسیونالیسم سلطه گر و ارتجاعی است . کافی است تا ناسیونالیسم مرکز گرای آبراهام لینکن را با ناسیونالیسم پیرامونی ایالات جنوبی در جنگ های داخلی آمریکا مقایسه کنیم
معمای دوگانگی سرشت جنبش ملی
تمام جنبش های ناسیونالیستی ، علیرغم نیات عدالت جویانه و آزادیخواهانه رهبران و یا هواداران آنها ، سرشتی بورژوایی دارند . ناسیونالیسم ، نمیتواند تجلی ذات کارگری ، جنبشی باشد . جنبش کارگری مستلزم ویژگی اینترناسیونالیستی است . جنبش های بورژوایی ، از جمله جنبش ملی ، حتی رادیکال ترین آنها ، از تعمیق پیگیرانه مبارزه طبقاتی ، برای پیشبرد اهداف خود ، ناتوان هستند . بنابر این تمایل ذاتی جنبش های ملی ملیت های پیرامونی ، تکیه بر تضاد های بین المللی در جهت جبران ضعف خود در برابر ناسیونالیسم مرکز گرا ، در عین حال اجتناب از تعمیق مبارزه طبقاتی درونی است ، زیرا تعمیق نهایی مبارزه طبقاتی ، نافی وحدت ناسیونالیستی و غیر طبقاتی این جنبش ها است . در بهترین حالت ، این دلکرمی به تضاد های بین المللی شکل سیاست موازنه منفی مصدق ، و یا دلگرمی به پشتیبانی دولت مدعی منافع زحمتکشان ، را در مورد فرقه دموکرات ، بخود میگیرد . ولی در اولی مبارزه طبقاتی ، تحت الشعاع استقلال متزلزل ، و در دومی استقلال ، در زیر سایه مبارزه طبقاتی ناپیگیر ، قرار میگیرد . البته نمونه های سیاست موازنه مثبت ، مثلا مورد دولت فعلی عراق ، و نیز نمونه های دلگرمی به پشتیبانی دول ارتجاعی ، مثل مورد دولت تایوان کم نیست ،
به هر حال این تراژدی ناسیونالیسم ملیت های تحت سلطه است ، که در عصر مرگ ناسیونالیسم ، و تولد اینتر ناسیونالیسم ، پا میگیرند . آنها شبح قهرمانان دورانی سپری شده هستند ، و ناگزیر آب سراب ستیز ناپایدارابرقدرتمندان ، رفع تشنگی میکنند.برزویه طبیب