Skip to main content

در مسئله زن دو موضوع هست که

در مسئله زن دو موضوع هست که
آ. ائلیار

در مسئله زن دو موضوع هست که ضروریست بدیده گرفته شود: 1- زن به عنوان انسان- که تحت ستم عمومی نظام اقتصادی- اجتماعی ؛ سیاسی-فرهنگی جامعه قرار دارد؛ مثل دیگر انسانها. 2- زن به عنوان انسانی از جنس دیگر- که تحت تبعضیات گوناگون مخصوص بخود در تاریخ و جامعه کنونی قرار گرفته- و قرار دارد. یعنی زن بعنوان انسان و بعنوان زن- تحت ستم بوده و هست. برابر خواهی وقتی میتواند مشکل را رفع کند که حقوق انسانی اورا تأمین کند و هم رفع تبعضیات موجود در رابطه با زن بودنش را. کوتاه- تأمین حقوق بعنوان انسان و بعنوان زن، یا جنس دیگر. اما وقتی این خواسته ها تحت عنوان فمنیسم - زن گرایی- مطرح میشوند - قالب و محتوای ایده لوژی - مجموعه از نظریات،مفاهیم و تصورات جنس دیگر- یعنی به سیستمی از تئوریهای اقتصادی-فلسفی- و اجتماعی و جنسی - تبدیل میشوند، که « حقیقت» است؛ و یا حتی، حقیقت مطلق- و تنها « زن گرایی» برایش مهم میگردد

و در پی «دشمن» جویی برمیاید. که آنهم موجودی ست به نام «مرد» که تسلط خود را طی تاریخ حامعه انسانی بر انسان مقدس دیگری بنام زن چیره نموده است ووو. بدینصورت برابرخواهی با صدها تئوری دیگر به ایده لوژی مبدل میشود. و هدف « حوشبخت»کردن زن را دنبال میکند. انسان فراموش میشود. تنها زن است که باید از تسلط جامعه مردسالار رها شود. «جنبش های خوشبختی آفرین » در طی تاریخ نه تنها نتوانستند خوشبختی بیافرینند بل بجای آن « جهنم » آفریدند. « اسلام سیاسی»- ناسیونالیسم - مارکسیسم- فاشیسم- مائویسم ووو همگی در آغاز از جنبش های اجتماعی زاده شدند و به ایده لوژی مبدل گردیدند. فمنیسم - زن گرایی- بجای انسان گرایی- جهان بینی ست که از جنبش اجتماعی برابرخواهی زنان پدید آمده است. و باورمندان به آن - آنرا حقیقت - و پاسخ آماده مسایل میدانند. و بدینترتیب برابرخواهی و انسان گرایی را به ضد خود تبدیل میکنند. همانطور که مارکسیسم به ضد مارکس تبدیل شد. فمنیسم نمیتواند درپی برابرخواهی باشد-چرا که بدنبال تسلط است. این خصلت جهان بینی ست که درپی تسلط باشد. و ربطی به آرزوهای نیکخواهانه ندارد. اینها برخی ملاحظاتی ست در مورد فمنیسم که میتواند جای اما و اگرهای زیادی باشد و از سوی دیگران تکمیل یا رد شوند.