Skip to main content

سلام آقای علی دیانتی، در این

سلام آقای علی دیانتی، در این
بهنام چنگائی

سلام آقای علی دیانتی، در این بخش بجای حرف های خودم و نقد نظر شما در مورد ارزش زن در دستگاه مجاهدین، توجه شما را به بخش کوچکی از اظهارات آقای سعید شاهسوندی: در مورد مریم عضدانلو و یا(ازدواج ایدئولوژیک مریم رجوی)، به نقل از سایت ما هستیم، جلب می کنم!
قرار سازمانی معمولاً در آن ایام این بود که همسران و زنان و مردانی که ازدواج کردند، برای این که اطلاعات بخش ها به همدیگر کمتر منتقل بشود و سهولتی در کارها صورت بگیرد، کسانی که همسر بودند اگر مشکل جدی نداشت، مثلاً همسرش وضعیتی نداشت که نتواند در آن بخش کار کند، علی القاعده رسم بود که در بخش های واحد کار می کردند. برای ایاب و ذهاب راحت تر بود، برای جلوگیری از انتقالات اطلاعاتی بخش ها به همدیگر مناسب تر بود و به همین دلیل هم خانم مریم عضدانلو انتخاب شد برای کار در دفتر آقای مسعود رجوی، جایی که همسرش مهدی ابریشمچی مسئول محافظین رجوی بود.

«حالا ببینید این سازمان برای زن و شوهرش و جدائی اجباری آنها» یعنی(مریم عضدانلو و مهدی ابریشمچی) چه ترفند و حرمتی بخاطر ازدواج ایدئولوزیک (مریم و مسعود) ترتیب داد و همزمان بشکل غیر قابل تصوری مردی را از زنش جدا کرده و مرد دیگری مثل کالا می بخشند! آیا باورش ممکن است که به این سادگی صورت بگیرد؟ آری بهمین سادگیِ ساده!
و ما در این میان متوجه ارزش زن و کیان خانواده در این سازمان...می شویم!
ادامه ی توضیات آقای شاهسوندی: بعد از ماجرای فیروزه بنی صدر هم در واقع مریم خانم عضدانلو به عنوان ندیمه ایشان انجام وظیفه می کرد تا این که ما به انقلاب ایدئولوژیک رسیدیم. برای کار در دفتر آقای مسعود رجوی، جایی که همسرش مهدی ابریشمچی مسئول محافظین مسعود(در پایان گفتنی است مریم قجر عضدانلو به دستور مسعود رجوی از مهدی ابریشمچی جدا و بلافاصله و بدون رعایت فاصله شرعی میان ازدواج و طلاق به عقد مسعود رجوی درآمد!) آقای علی دیانتی اجازه بدهید من بیشتر از این خودم در این مورد چیزی تا لازم نیافتاده نگویم!
اما: خانم سینگلتون هم در همان سایت، فاکت کوتاهی از او:
خانم آن سینگلتون که بخشی از کتاب معروف خود به نام ارتش خصوصی صدام را به بررسی ارتقاء نمایشی مریم رجوی اختصاص داده ضمن اشاره به پاره ای اقدامات جاه طلبانه که می توانست به القاء محبوبیت او در میان ایرانیان مقیم اروپا و همچنین هواداران مجاهدین منتهی شود، فرآیند و نتیجه نهایی این اقدامات را جز سردرگمی و بهت نمی داند و النهایه بازتاب های این گونه اقدامات را که به شکل راه اندازی کنسرت ها و همچنین جلسات توجیه و تفسیر زنان در جنبش اجتماعی ایران و در نهایت همسو نشان دادن خود با جنبش فمینیستی غربی ها متمرکز شده، را این گونه ارزیابی می کند:

"نتیجه همه این ها محبوب شدن مریم در میان ایرانیان نبود، بلکه باعث شد همراهان او به خصوص اعضایی که از عراق آورده بود بیش از هر وقت دیگری گیج شوند. بیاد داشته باشید که آن ها هم اکنون هم با هواداران معمولی مجاهدین که نمی توانستند دستورات آنها را بپذیرند دچار سردرگمی شده بودند."
دستگیری اعضا منافقین در خارج از کشور

او به ناتوانایی ها و فقدان کارایی سیاسی و تشکیلاتی مریم عضدانلو اذعان دارد و تاکید می کند که مریم چیزی جز یک امکان برای پیشبردن سناریوهای رجوی در غرب و همچنین مناسبات داخلی نبوده است. در این رابطه می خوانیم:


"مریم یک شخص سیاسی نبود و تجربه جهانی هم نداشت. او سال ها آموزش دیده بود تا کاری را که برای رجوی انجام می داد انجام دهد و هیچ ایده دیگری فراتر از این نداشت."
این ها حرف های من نیستند و تنها نقل کردم. تندرست باشید