Skip to main content

" تاریخ آنرابه خاخامنشیان

" تاریخ آنرابه خاخامنشیان
Anonymous

" تاریخ آنرابه خاخامنشیان اسلاوتبارچسبانده،..." همین چند کلمه عمق بی سوادی و تقلید کورکورانه نویسنده را میرساند.این جملات آشنا از ناصر پورپیرار است که نوشته های مضحک و بی اساسش در باره تاریخ و معماری و فرهنگ و زبان فارسی مورد استناد پان ترکهاست. اما گویا آقایان نظرایشان درباره زبان ترکی را نمیدانند یا نمیخواهند بدانند.نوشته زیر با عنوان مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، 218 در

"قوم پرستان ترک، زبان را ابزار ارتباط درونی و بیرونی نمی انگارند، آن را نردبان صعود قبیله ی خویش بر بام فرهنگ عالم گرفته اند و از این باب آن که می گوید: فارسی شکر است با آن دیگری که تبلیغ می کند: ترکی هنر است و آن سومی که معتقد است: هنر نزد ایرانیان است و بس و جاعل حدیث: اگر علم در ثریا باشد پارسیان بدان دست خواهند یافت، آگاه و ناآگاه، همگی در بوق واحدی می دمند که بر بام کنیسه ای نصب است. چنین بود که به قصد آزمون، برابر روش معمول خود در این گونه گزینش ها، تورات ترکی آذربایجانی را، به تصادف گشودم، صفحه ی ۴۳۱ آمد، با متن زیر از آغاز فصل بیستم کتاب داوران.
«و تمام بنی اسراییل چیخوب جماعت برجه آدم کیمی داندن بئرشبعه قدر جلعاد دیاری اینن ربن حضورنده میصفه ده جمع اولدیلر. و تمام قومن رئیسلری اسرائیلن هامی سبطلردن قلج اوران درت یوز مین نفر پیاده اللهن قومنن جمعیتنده دوردیلر. وجمیع بنی اسراییل بیرون آمدند و جماعت مثل شخص واحد از دان تا بئر شبع با اهل زمین جلعادنزد خداوند در مصفه جمع شدند. و سروران تمام قوم و جمیع اسباط اسرائیل یعنی چهارصد هزار مرد شمشیر زن پیاده در جماعت قوم خدا حاضر بودند». (عهد عتیق، داوران فصل ۲۰ آیات ۱ و ۲)

متن فوق، مربوط به ادبیات و زبان سنتی ۱۲۰ سال پیش ترکان است که طبیعتا میزان رسوخ لغات بیگانه در آن کم تر از امروز بوده و خود گردنه و گذرگاه دیگری است که برای متعصبان و قوم پرستان امکان عبور نمی گذارد: این دو آیه تورات به زبان ترکی آذری، بدون محاسبه لغات تکراری و اعداد، در مجموع ۳۰ واژه دارد، که سیزده آن: تمام، جماعت، قدر، دیار، رب، آدم، حضور، جمیع، قوم، رییس، نفر، پیاده و جمعیت، فارسی و عربی و هفت لغت هم: بنی اسراییل، دان، بئرشبعه، جلعاد، مصفه و سبط، اسم عام و معرفه جهانی است. بدین ترتیب فقط یک سوم این متن، به لغت ترک زبانان است که غالبا همانند ترکیبات مختصر زیر با چسباندن پیشوند و پسوند، لغات دیگران را مصادره کرده اند: پف لاماق، تازه له ماق، خراب لاماق، چرخ له ماق، جر لماق، جار لاماق، زور لاماق، فین قرماق، قاپ ماق، خوش لاماق، هوش گل ماق، میخ لاماق، در با داغون، قر جانماق، قاپ ماق و تا ماشاء الله. چنان که در ردیف کتاب هایی به زبان ترکی، از محمد فواد کوپرولو زاده، چنین عنوانی خواندم: ««ترک ادبیاتینین منشآی» و ناگزیر به سختی تبسم خود را فرو خوردم، که برداشت از متن کتاب را در عنوان آن نهفته می دیدم! در این احوال منطق تازه و ساده ای متولد می شود: اگر زبان به اصطلاح فارسی کنونی عمری سه قرنه دارد، پس ترکی که از الفاظ زبان فارسی، پف و نفر و هوش و خوش و پیاده و چرخ و پف و میخ و داغون و قر و قاپیدن را بر می دارد، در منطقه ما بسی نورسیده تر از اصطلاحا فارسیان است که زبانی حاصل الحاق چند یدیش به یکدیگر با مهاجرین نخستین آن ها، همراه بوده است. مطلبی که ورود به آن را غیر ضروری و زود می بینم.

«زمان کتابت سنگ نبشته های ترکی باستان و شیوه ی گوی تورک با به شمار آوردن الواح سومری به هزاره ی سوم پیش از میلاد می رسد که البته باید گفت ترکی ایرانی از صورت شفاهی تا صورت مکتوب راهی دراز پیموده است و این نکته اکنون مسلم است که ترکی در ایران از هزاران سال پیش به صورت مکتوب درآمده است. در ایران هیچ دست نوشته ای این همه قدمت تاریخی ندارد، اما تعیین این که زبان ترکی در ایران از چه زمانی به صورت مکتوب درآمده، دشوار است». (حسین محمد زاده صدیق، یادمان های ترکی باستان، ص ۴۷)آیا چنین ادعاهای بی بنیانی، در برابر داده های بالا، به میزان بال مگسی اعتبار نقلی و عقلی دارد و آیا از قبیل این منادیان و تکرار کنندگان درس نامه های یهود، که خود به قدر تراشیدن مدادی در آن سهم نداشته اند، ممکن است با عنوان دهان پرکن محقق و عالم بزک شوند؟ مورخ گرچه هنوز، در اند"