Skip to main content

دنیز جان ممنون از مقاله در

دنیز جان ممنون از مقاله در
Anonymous

دنیز جان ممنون از مقاله در مورد سیستم های جایگزین با توجه به عوارضی که در سیستم تولید کارخانه های بزرگ با مدیریت خصوصی ویا دولتی دیدیم با کارخانه های بزرگ با کارگران بیشمار واداره پادگانی و.سرکوب گر در کارخانه چه دررزیم سرمایه داری چه سرمایه داری دولتی دیدیم چه عوارض بزرگ روانی بر کارگران عاید میشود کارگران هیچ دلبستگی با کالا ی تولید شده و محیط کار ندارند و انگیزه ادامه مدیریت برای کار کشیدن از انها یا انهارا تهدید به اخراج میکند یا انواع تحقیر های دیگر نتیجه سقوط روانی و اخلاقی فرهنگی کارگرانی است که

درین کارخانه های غول اسا و رعب اور کار میکنند مدیران چون خدایان و انان چونان بندگان این نوع مدرنیسم که قبل از ظهور ان در کشورها داعیه دار این بود که فقر و عقب افتادگی را ریشه کن میکند در عمل فقر و نابرابری را بیشتر کرد مدیران اشراف جدید میشوند وکارگران تبدیل به انسان هایی اسیر و بیروح وبی هویت انسانی شهر ها الوده رفتار ها لومپنی و خشن نتیجه اش را میتوانی در خیلی از شهرهای ایران که با این کارخانه های غول اسا اشغال شدند ببینی این کارخانه ها برای گرفتن کارگر ارزان و حرف شنو روستاهارا تخلیه میکنند وبا ضربه زدن به اقتصاد کشاورزی وزندگی در روستاها زندگی حاشیه نشینی در شهرها را با فرهنگ حاشیه نشینی رواج میدهند کارگران از ترس اخراج وهزینه های بالای زندگی در شهر و حاشیه شهر تن به هر استثماری می دهند باهم دیگر رقابت و به قول فارس ها زیراب زنی میکنند هرکارگری عنصری تنها در پیوند وپرستش مدیر است کارگران هیچ پیوندی باهم ندارند و هرکارگر حضورش را در کارخانه در نزدیکی وپرستش مدیر میبیند همان روابطی که در دوران ارباب رعیتی کشاورزی در روستا برقرار بود دوباره صنعتی میشود جای مزرعه را کارخانه میگیرد و کارگر سرو مدیر میشود فئودالیسم است ولی در صنعت مدیر اشرافیت جدید میشود در پیوند با حکومت مرکزی هر وقت توانش در سرکوب کار گر کم بود از حکومت کمک میگیرد کار گر برای داشتن کار هم باید پیوندی با کارگران دیگر نداشته باشد وهم مدیر راپرستش کند هم حکومت را تا از حاشیه شهر اخراج نشود همسرش را از دست ندهد الونکش را و کم ترین چیز هایی را که فکر میکند داراست در اصل ندارد حتی صاحب زمینی نیست که در دوران کشاورزی صاحب بود زمین کوچک زراعی یا مسکونیش حتی صاحب ابزار نیست . صاحب فردایش نیز چون ممکن است کار گری ارزانتر جای اورا بگیرد.او با کار کردن در محیط صنعتی غول اسای کارخانه ابتدا هویت انسانی بعد هویت حیوانیش را هم از دست میدهد و تبدیل به نوعی ابزار میشود و تازه بعدا باید با رباط ها هم رقابت کند چون مدیر ممکن است رباطی را جایگزین او کند او تبدیل به شی میشود حتی اروزیش این است که مثل رباط کار کند و بشود تا مدیر اورا نگه دارد.یعنی ااز انسانیت وحیوانیت به شی وابزار بودن سقوط میکند در بیرون از کارخانه نیز نمیتواند خود انسانی و حیوانیش را بیدا کند تمام تحقیر ها وسرکوب هایی که شنیده سر کسی ضعیف تر از خودش مانند زن و فرزند خالی میکند و چرخه خشونت صنعتی در خانه وجامعه ادامه پیدا میکند چون هیچ انسانی خشونت را نمیتواند در خود دفن کند و انرا در محیط خود دوباره باز تولید میکند با پول کمی که دارد تنها تفریحی که برایش هست یا میخانه است تا انجا خودرا فراموش کند یا حلقه دوستان معتاد یا حلقه های مذهبی مثل مراسم مداحی بین این طبقه در ایران برای خودفراموشی تنها تفریح رایگان است .او روز بروز تحلیل میرود وشی واره تر میشود ومدیران رو بروز سرمایه وثروتشان افزوده تر میشود وزندگیشان مرفه تر و اشرافی تر این جهنمی بود که مدرنیست های صنعتی در ایران به مردم وعده داده بودند که با امدن ان کار و پول و کالازیاد میشود.