Skip to main content

هومن عزیز، کم کم دارم با

هومن عزیز، کم کم دارم با
دنیز ایشچی

هومن عزیز، کم کم دارم با نظارت شما آشنا می شوم. گرچه باید اذعان بکنم که زاویه نگرش شما بخشی از تاریکیها را روشن و برجسته می کند که من خود به آنها کم توجه می کردم، ولی این به آن مفهوم نیست که با بخش دیگر صحبتهای شما موافقم که ترجیه می دهم در فرصت دیگر به آنها بپردازم.
ائلیار عزیز،
آنچه که شما از آن به عنوان "مرگ طبیعی و گام به گام فنو من ها" اسم می برید، ترجمه فارسی آن همین جمله مشهور "خودش خشک میشه می افته" می باشد. نه عزیز من، خودش خشک نمی شه و نمی افته. خودش مثل آفتاب پرست رنگ عوض می کنه و هر روز با یک رنگ و لباس نوینی ظاهر میشه. شما مدل سیاسی آلمان، یا انگلیس و فرانسه را نمی توانید بعنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی ایران قرار داده و عینا در جامعه ایران پیاده بکنید. یا شما یک آلترناتیو سیاسی دارید، یا ندارید.

یا شما راهکار استراتژیک و برنامه اجرائی پراگماتیک برای رسیدن به هدف سیاسی خود را می توانید ترسیم بکنید، یا نمی توانید. چنین نگرشی گرچه از یک طرف از طبقه کارگر و شعار خالص ضد استثماری پرولتاریا پائین نمی آید، بلکه در عمل نه فقط میدان را به "مرگ طبیعی و گام به گام" فنومن "جمهوری اسلامی ایران، به عنوان دیدگاه "چپ نوین" از آن قلمداد می کند باز می کند که من اسم آن را می گذارم "راه رشد غیر سرمایه داری بزک کرده". امیدوارم در این زمینه من اشتباه بکنم. ولی همین دیدگاه ضد استثماری و پرولتری شما فردا سر از پشت سر رفسنجانی ها و خاتمی ها در خواهد آورد. در آلمان، یا هر جای دیگر اروپا نشسته و به هفتاد میلیون مردمی که در جهنمی به نام ایران زندگی می کنند میگویید که بگذارند "جمهوری اسلامی ایران به مرگ طبیعی خود بمیرد". دارندگان همین بینش هستند که وقتی در سال هشتاد و هشت مردم می خواستند تمامیت این نظام را به زباله دانی تاریخ بسپارند، فریاد "وا خشونتا" سر دادند که این دشمنان مردم هستند که آنها را به سمت خشونت می کشانند. آنها چشمان خود را به چماق بدستان حزب الله لبنان در ایران که به زن و بچه مردم هم رحم نمی کردند می بستند و جوانان و مردم را متهم به خشونت می کردند.