Skip to main content

آقای شاملی، مقاله ای را که

آقای شاملی، مقاله ای را که
اژدر بهنام

آقای شاملی، مقاله ای را که آدرسش را داده اید در اولین فرصت خواهم خواند. اینجا بحث ما بر سر آن مقاله نبوده است. شما در مقاله فعلی خود، یعنی «در ایران جنبش سیاسی وجود ندارد....» نوشته اید: «...دولت ایران به مثابه یک دولت استعماری با تیپولوژی فارسی...» و «ماهیت مبارزه جنبش سیاسی خلق فارس، ضد استعماری نیست، بلکه ضد استبدادی است» و «من دقیقا با تمرکز به تیپولوژی اتنیکی این دولت آن را دولت تمام عیار فارسی خوانده ام». حالا این سخنان خودتان را دوباره بخوانید تا مفهوم نوشته خود را دریابید. برداشت من از مجموعه این حکم ها این است: حاکمیتی وجود دارد که تمام عیار دولت فارس هاست، یعنی اتنیک خود را نمایندگی می کند، حالا فارس ها این حاکمیت را در شرایط دمکراتیک انتخاب کرده اند یا نه مساله دیگری است. این حاکمیت، "خلق"های دیگر را استعمار می کند. مبارزه خلقهای غیرفارس ضد استعماری است. حاکمیت، استعماری و

وحشی است و خلق فارس مبارزه ضد استعماری نمی کند، یعنی خواهان ادامه این استعمار و این وحشیگری است. به نظر من اگر این استدلال را ادامه دهیم به آنجا خواهیم رسید که قوم فارس وحشی است. این روی دیگر همان سکه ای است که می گوید چون دولت های ترک در هزار سال پیش قتل و کشتار و وحشیگری کردند، پس ترک ها هم قاتل و جانی و وحشی هستند. شما نوشته مرا نقل می کنید که: «رژیم ایران حاکمیت قوم و یا ملتی به نام فارس نیست» وسپس کلی در نفی آن می نویسید و حالا نوشته خودتان را نفی می کنید و می نویسید: «ملت فارس و دولت فارسی دو پدیده کاملا متفاوتی هستند». این شیوه استدلال شما مرا یاد کسانی می اندازد که اول به ما می گویند: «تو که آدم متعصبی نیستی» و یا «منظورم تو نیستی» و بعد شروع می کنند به تعریف جک ترکی!