Skip to main content

عزیز kara، سیزده ساغ اولون

عزیز kara، سیزده ساغ اولون
اژدر بهنام

عزیز kara، سیزده ساغ اولون. من با ورود کلماتی به زبان ترکی یا هر زبان دیگر، که معادل آن را نداریم، هیچ مشکلی ندارم. من در نوشته ام ترکی کردن را در قیومه گذاشته ام تا نشان دهم که این یک ترکی کردن واقعی نیست. ورود کلمات از زبان های دیگر می تواند از طریق بررسی آن کلمات در فرهنگستانی صورت گیرد که متاسفانه ما فاقد آن هستیم. به نظر من اینکه هر کسی بخواهد کلمه ای را، چه از زبان دیگری وارد کند و چه خود به واژه سازی بپردازد، چندان درست نیست. البته همه اینها می توانند به عنوان پیشنهاد ارائه شوند. ولی وقتی مطلبی می نویسیم و کلماتی بکار می بریم که فقط خودمان معنی آن را می فهمیم، همان «ترکی کردن»ی است که مورد نظر من است. از طرف دیگر، وقتی ما صدها سال کلمه ای از زبانی دیگر را بکار برده ایم و مورد استفاده همه مردم و ادبیات ماست، چه لزومی دارد که آن کلمه را برداریم و جای آن کلمه بیگانه دیگری بگذاریم؟ مثلا

وقتی همه مردم آذربایجان کلمه فارسی "فرهنگ" را بکار می برند، چه لزومی دارد که آن را با کلمه "کولتور" عوض کنیم؟ (همانطوریکه من این کار را کرده ام) هر دو کلمه برای زبان ترکی بیگانه اند. آیا واقعا لزومی دارد که آن را عوض کنیم؟ آیا این همان «ترکی کردن» مصنوعی نیست؟ من فکر می کنم که دلیل این کار نه دل سوزاندن برای زبانمان، بلکه فارسی زدایی است. این سره کردن زبان نیست. در مورد سره کردن واقعی زبان هم همین مساله با ابعادی دیگر مطرح است. کسروی تمام تلاش خود را بکار برد ولی حتی کلمه "ورجاوند" او جایی در زبان پیدا نکرد. امروزه فرهنگستان ادب فارسی صدها کلمه ناب فارسی درست کرده است که نه جایی در گفتگوی مردم عادی دارند و نه در ادبیات فارسی بکار گرفته می شوند.تحول طبیعی زبان یک چیز است و متحول کردن مصنوعی آن، بویژه با سلیقه های شخصی و گروهی و مقاصد سیاسی چیزی دیگر.