اگر بخواهم از ویرانگریهای
ناشناس
اگر بخواهم از ویرانگریهای کمونیسم و بلایایی که توسط توتالیتاریسم این تفکر ضد بشری بر سر مردم جهان آمد بنویسم مثنوی صد من کاغذ میشود اما به دلیل آنکه عیرانگلوبال این حق را از من سلب نموده که در شرایط برابر بتوانم از نظر خود دفاع نمایم نمیخواهم وقت گرانبهای خود را صرف نوشتن کامنتهای طولانی در پاسخ به اراجیفپراکنان بنمایم چون به راحتی آب خوردن از طرف سایت خورده میشوند!
بسیار جالب است استالینیست-شوونیستهایی از قبیل «تبریزی قلابی» که دیروز جهان را دچار آن تراژدی سهمناک نمودند امروز برای ما فعالان حرکت ملی تورک آزربایجان جنوبی قصهی ناسیونالیسم را میسرایند!
وقتی به دست هر کارگر بیسواد یک کتاب مارکس داده شود و وی با حفظ طوطیوار «کارگر و سرمایهدار» نخوانده مارکسیست شده و با توهم رهایی طبقهی کارگر از استثمار طبقهی سرمایهدار بخواهد با راهاندازی نبرد طبقاتی جهان را به نابودی بکشد نتیجه همین میشود که یک کمونیستی که در باتلاق افکار عصر پارینهسنگی گیر نموده است حتی به نام «آلتین (طلا)» نیز هیستری پیدا نموده و وی را صرفاً به دلیل آنکه معنی اسمش طلاست متعلق به زرسالاری و سرمایهسالاری بداند! وقتی به چنین توهمپراکنیهایی از سوی قربانیان این ایدئولوژی فاشیستی برمیخوریم تعجبآور نیست که تراژدی کمونیسم آنچنان جهان را در کام حماقت خود فرو برد.
کمونیسم سالهاست به درک واصل شده است اما بسان سرگشتگی و انحطاط فکری جامعهی عیران در همهی عرصهها، اصلاً شگفتآور نیست که این مردگان سیاسی دست از سر استخوانهای پوسیدهی آن هم برندارند.
کمونیسم سالهاست به درک واصل شده است اما بسان سرگشتگی و انحطاط فکری جامعهی عیران در همهی عرصهها، اصلاً شگفتآور نیست که این مردگان سیاسی دست از سر استخوانهای پوسیدهی آن هم برندارند.