● صفحه شما
دوستان و خوانندگان عزیز، امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد، نظر، خبر، تفسیر، تحلیل و... بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.
لطفا اعتراض، انتقاد و پیشنهاد خود را به آدرس info@iranglobal.info ارسال کنید. از پاسخ به اعتراضات در کامنتها معذوریم.
اینطور که من از صحبتهای مجری محترم متوجّه شدم، گردانندگان سایتی که لینکش گذاشته شده یا بگویم مجتمع از چارچوب »الاهیات زرتشتیگری با اندکی اصلاحات در سمت و سوی بُنمایه های فرهنگ ایرانی» تلاش دارند بدون آنکه به بازشکافی و بازاندیشی ابعاد فلسفی آن بتوانند همّت کنند یا از پس توضیح و بیان متّقن و مستدل بُنمایه های فرهنگ ایرانیان از زهدان تصاویر و صورتها بر آیند. اندیشیدن در باره محتویات اساطیر و تصاویر به مغز فلسفی بسیار نیرومند که آزاد از تمام گرایشهای عقیدتی و مذهبی و فرقه ای و گروهی و تشکیلاتی و غیره و ذالک باشد، بی برو برگرد منوط است. بنابر این، من شخصا، کسانی یا گروهها و گرایشها و معتقدانی را که تنها در چارچوب الاهیات زرتشتیگری و نظریّه ها و توضیحات و نوشته ها وآاثار انواع و اقسام ایرانشناسان و شرقشناسان ایرانی و بیگانه میخکوب مانده اند و به تکرار و بازگویی محصولات نظری آنها کوشش میکنند، هنوز به حیث اقدامی و تلاشی برای «اندیشیدن فلسفی در باره محتویات تصاویر و اساطیر و بُنداده های فرهنگ و تاریخ ایرانیان» نمیدانم؛ بلکه سطحی نگری بدون نتیجه گیری بارآور که وقت تلف کردن و به باد دادن هزینه ها و امکانهاست. از جمله نکته ای که من در گفتارهای مجری محترم متوجه شدم، کلمه «ایرانشهری» بود. این اصطلاح بر خلاف برداشتی که از آن میشود، یک «مفهوم سیاسی» است که از دوران قدرت و اقتدار «سلسله ساسانیان» باب شده است و این اواخر نیز «زنده یاد سیّد جواد طباطبائی و دیگرانی همچون او»، آن را مطرح کردند و به کژفهمیها و برداشتهای پرت و پلایی خودشان از تاریخ و فرهنگ ایران همّت کردند!. بحثهای من امّا با مفاهیم سیاسی که برآیندهای الاهیات زرتشتیگری و سیستمهای سیاسی ناشی از آن و متعاقبش و ارثیه اش به متولیان اسلامیّت رسید و مبانی اعتقادات مسلمانان را پی ریزی کرد، هیچ سنخیتی ندارند و دقیقا در سنجشگری و ابطال آنها نیز هستند. این فعلا تا اینجا.
برگردم به زرمفت زدن حضرت ناشناس که جرات ندارد حتّا از عقیده مزخرف و ایدئولوژیکی خودش نیز که عین دمب خروس اظهر من الشّمس است، با برهان و استدلال عرض وجود کند؛ زیرا آنچنان در شرایع اسلامیّت ذوب شده است که ناخودآگاه به ریاکاری و تقیه و کتمان و چند چهرگی مبتلاست و آنقدر ابله است که هنوز «دوغ را از دوشاب« نمیتواند تشخیص دهد. اینقدر از خودش بیگانه و ذلیل عقاید متابعتی و مقلّدی شده است که دیگر چهره خودش را به حیث ایرانی نمیشناسد و نمیداند کیست و چیست و به شدّت شرمند و خجل و است که ایرانی نامیده شود. شدیدا احساس حقارت میکند؛ زیرا به حقیر بودن گوهر وجودی خودش مدام شهادت میدهد و افتخار نیز میکند!.
اگر من یا دیگران بیاییم شبانه روز در باره استفراغات قرآنی، خروارها خروار سیاه مشق بنویسیم، هیچکداممان تکرار مکرّرات نمیکنیم. اگر من و دیگرانی بیایند و شبانه روز در باره «استفراغات مارکس و صحابه ابلهش»، زر مفت و گنده گوزیهای آنچنانی کنیم، هیچکدامشان تکرار مکرّرات نیستند. اگر من و دیگرانی بیایند در هر کوی و برزن فقط محصول کاوشها و نظریّه ها و پژوهشهای اساتید باختر زمینی را غرغره و نشخوار و بازخوری کنیم، هیچکدامش تکرار مکرّرات نیست. ولی اگر بیایم در باره خودم و تاریخ و فرهنگ مردمم سخن بگویم و تلاش کنم که ببینم من کیستم و چیستم و در زبان مردم خودم سخن بگویم، آنگاه هر واژه ای که بر زبان برانم، تکرار ملال آور میلیاردها بار مکرّرات است برای آنانی که تا خرخره به مرض قدرتپرستی و جاه طلبی مبتلایند و فقط دنبال سیاه لشگر همعقیدگان میگردند برای تسخیر آپارات قدرت و اقتدار. مشکل آدمهایی که تا خرخره در باتلاقهای ایدئولوژیکی و نصوص ادیان نوری و تابع نظریّه های مد روز شده باختر زمینی هستند، در این است که هیچگاه نیاموخته اند و عمرا نیز نمیخواهند که یاد بگیرند با مغز خودشان بیندیشند و استقلال فردی و ارجمندی و شرافت فردی خود را بزینند. آنها افتخار خود میدانند شبانه روز مقلّد و آویزان کون انواع و اقسام نامهای اساتید باختر زمینی باشند و ادای میمونوار نظریّه های آنها را در آورند و در مجامع بر ما مگوزید برای همدیگر افه چسکی بگذارند. از قبل اینهمه مبارزات فوق العاده حضرات است که طبف آخوند جماعت نزدیک به نیم قرن تمامه بر ایران و مردمش، حاکم اقتلویی مانده و با بی شرمی تمام به انواع و اقسام تجاوزات آشکار و غارتگریهای نجومی مشغولند. تا چنین ابلهانی که خاصم تاریخ و فرهنگ مردم خود هستند و هیچگاه گامی ارزشمند برای شناخت تاریخ و فرهنگ ملّت خود برنداشتند و تمام عمر، فط متعه و رکابدار حکّام بی لیاقت بوده اند و هنوزم هستند، در اقصاء نقاط ایران و جهان وجود دارند، حکومت فقاهتی در ایران دوام خواهد آورد.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان
…
بازهم تبلیغ تئوری توطئه ! ؟
...........................
برتولد برشت: آنکه حقیقت را نمیداند احمق است، ولی او که آنرا میشناسد و دروغ مینویسد، شارلاتان است !
محمود سام : دنیای واقعی سیاست را باور کنیم ؛ رهبری در سایه ای در دنیای غرب موجود نیست؛ چراکه آنقدر دست رسانه ها و دنیای سوسیال مدیا قدرتمند عمل می کند که هیج دولت در سایه ای در دنیای غرب توان در سایه ماندن را ندارد و این تئوری توطئه ساخت ذهن ؛ اسلامیست های افراطی ؛ کمونیست های افراطی و ترامپ پیستهااست ، لطفا آدرس غلط ندهید
در لینک زیر، یکی دیگر از انسانهای "یک بعدی" باستان گرا ؛با زبان مصنوعی عهد عتیق ، راه حل نجات بشریت را برای سیارات آسمانی راه دور !معرفی میکند،
چون این گونه راه حل ها برای کره زمین که زیر نفوذ: اسلام و کمونیسم و لیبرالیسم و فدرالیسم و شونیسم است، شانسی ندارند.
انسان" تک بعدی "یا بقول ویلی برانت؛ انسان سیاه-سفیدی، جاده صاف کن، سیاست :خودسری، دیکتاتوری، و فالانژیسم ابلهانه ضد بشر است.
و چنان اسیر فرم متن است که محتوا را فراموش میکند و مانند رسولان و هواداران فرقه "شاهدان یهوه " مدام دستورالمل های تکراری و ملال آور مینویسد.
https://www.youtube.com/watch?v=o8PVRvGUaRs
شازده اسدالله میرزا به همین خیال باش ؛ بد بخت دنیا عوض شد ؛ ترامپ امریکا را برای امریکایی ها می خواهد ؛ برای سازش با پوتین و اخوند ها هر کاری خواهد کرد و سر تو سلطنت طب و زنلسکی بی کلاه خواهد ماند
سلطنت طلبان و طرفداران تئوری توطئه بار دیگر امکان پیدا کردند تا چپ ها را عامل خرابکاری اعلان کنند. هر مشنگی برای یافتن بیننده با مقدمه روضه خوانی صحرای کربلا با توهین و تهمت و دروغ با چپ شزوع میکند.
این حنا و دیوس بازی ها ی مجازی و رسانه ای دیگر رنگی ندارد. در بین این گروه، سایبری های آخوندی بیشترین فعالیت را دارند چون شاه اللاهی ها درک تحلیل سیاسی را ندارند و بایدن و اوباما را چپ بشمار می آورند.
هالو در لینک زیر نشان میدهد: سلطنت طلبان طرفدار رضا پهلوی، چقدر پر رو هستند و نتایج انتخابات آخوندها را به نفع خود توجیه میکنند . لعنت به این قوم بی شرم !
https://www.youtube.com/watch?v=GQV38p74MCU
چپ در فرانسه پیروز شد در آمریکا باخت... ترامپ در حالِ آمَدَن است و سربازانَش را خواهد فرستاد تا خواهران و مادَران و دُختران و زنهایِ لِنگه ..به لِنگهٔ حِزبُلبلی ها را بدونِ..... وازلین به بهشت سانفرانسیسکو هدایت کند
سالام
آفرین که داستان خوبی نوشتی،
بعللی که میدانید،
نوشته های این عزیزراکمترمیخوانم،
گاهی بعلت جواب ها ومتن ها، یا بعلت موضوع مقاله ونوشته مجبورا نگاهی به نوشته اصلی میکنم،
باتوجه به اینکه قبلا سفارش
کرده بودم،داستان نویسی کن،
قلمت ،وخودت را باسیاست
توهمی خراب نکن،
خداراشکر این داستان سگ وگربه داستان خوبی بود.
برمیگردم،به
این آقا که نوشته های خودرا
با ،کارکار انگلیس است.
ایشان اصل مسئله رامیخواهد لوس کند.
هدفش انتقاد ویا خدمت به
ایران وایرانی نیست
اینها تفکرات پان ایرانیستی
عوامفریبی بی نتیجه ایی را
دنبال میکنند،
هدفشان فقط حاکمیت تفکر
غلط انداز ایران وایرانی برباد ده است،
نه حیایی دارند،
نه منطق سرشان میشود،
اگرکسی این نوشته زیرنویس ایشان راببیند،
دقیقا آدرس رد گم کنی میدهد،
باورکنید،حتی خودش هم
به عقل ........... نمی رسد،
چی بخوردمردم میدهد.
اگرکار ،کار انگلیس نبود،
انگلیس چه غلطی در کانادا
واسترالیا میکند،
به چه دلیلی قاجارها رابرداشت و نوچه های ماسونی را درایران حاکم کرد؟
به چه دلیلی افراد خبیثی
مثل تولیدکنندگان تفکر خودت را راه انداخت و به آنها بال وپر داد؟
شما باچه منطقی میخواهید
بما حالی کنید،
که صدساله نفت وگاز و منابع ایران رابرده اند،
ولی ما روبروز جهان سومی ترشدیم؟
با کدام نیرو وتفکر وباچه کسانی همفکری کرده واین نوشته های انحراف ایجادکن
را می نویسی؟
عزیزدل،الان ۵ سال پیش نیست،
چه برسد به ۴۵ سال پیش ،
یا به ۱۰۰ سال پیش.
تو هنوز پی به دستاوردهای
انقلاب انفورماتیک را نفهمیده ایی،
البته فهمیده ایی ،ولی فکرمیکنی همه مثل خودت
احمق هستند،
و نخواهند فهمید،که همه را
احمق فرض کرده ایی!!
چاقو وسیله خوبی هست تا زمانیکه مورد استفاده قصاب یا آشپز قرار بگیره ولی چاقو در دستان آدمکشان هرگز نه
صفهای روشن و تنها خاکریز
سیرک انتخابات تیرماه ۱۴۰۳ در دو دور به پایان رسید. رفتار عمومی را که با عدم حضور مردم به نمایش درآمد با هیچ عدد و آمارسازی نه از چشم جامعه و نه از نگاه جهان نمیتوان پنهان کرد: اقلیتی بین ده تا ۱۵ درصد که از همه امکانات از جمله ابزار رسانه و سرکوب برخوردار است در برابر اکثریت قاطع بین هشتاد تا نود درصد که امکانی جز تلاشهای مدنی از جمله تحریم رژیم در اختیار ندارد.
اکنون صفبندیهای سیاسی با جابجایی برخی نیروها از همیشه روشنتر است و تصویری را به نمایش میگذارد که سرانجام فعلوانفعالات اجتماعی را به سوی رویدادهای تعیینکننده هدایت خواهد کرد.
جمهوری اسلامی هم زمان با از دست دادن مردم و پایگاه اجتماعی خود و ریزشهای درونی که تحمل میکند هنوز از حلقهای وفادار در درون و بیرون خویش برخوردار است که تا آخرین لحظه مقاومت خواهند کرد. بخشی از این حلقه از نظر مذهبی و عقیدتی با رژیم خواهد ماند. بخشی دیگر اما از نظر سیاسی و در دفاع از انقلاب ۵۷ و نه الزاماً برای جمهوری بلکه علیه پادشاهی و پهلوی تا آخر با این رژیم خواهد ماند. این وفاداری برای اینان علاوه بر منافع احتمالی اقتصادی جنبهی ناموسی و حیثیتی پیداکرده است. اینان عبارتند از یک اقلیت متشکل از افراد مذهبی و ملی- مذهبی و چپ و قومگرا و تجزیهطلب که با گرایشهایی مختلط از غربگرایی تا ضدغربی و طرفدار روسیه و چین در عمل به دنبال حکومت فرقهای مانند خود جمهوری اسلامی یا جمهوریهای خلقی و یا مشابه جمهوریهای عراق و لبنان هستند.
در آنسو اما اکثریتی متنوع از اقوام و مذاهب و عقاید سیاسی گوناگون قرار دارند که ممکن است مدافع پهلوی و یا مخالف پهلوی باشند عمدتاً غربگرا هستند اما ضدغربی نیز در میان آنها دیده میشود ممکن است مخالف جمهوری یا مخالف پادشاهی باشند اما قاطعانه ضد جمهوری اسلامی هستند به هیچ قیمتی اصلاحطلب نیستند و به دنبال براندازی و سپردن جمهوری اسلامی به زبالهدان تاریخاند. این اکثریت به دنبال آزادی و امنیت و رفاه در یک میهن آباد و در صلح با همه کشورهای منطقه و جهان است. همبستگی ملی بین این اکثریت شکلگرفته و آلترناتیو را نیز همین نیروی متکثر با رهبری شاخص ارائه میدهد.
تکلیف گروه اول که حامی جمهوری اسلامی است مشخص است در میان گروه دوم که اکثریت مخالف جمهوری اسلامی هستند اما نیرویی نیز وجود دارد که پیشینهاش به دفاع از اصلاحطلبی رژیم میرسد و اگرچه از نظام عبور کرده اما همچنان به انقلاب ۵۷ وفادار است. به نظر میرسد واقعیت این نیرو را مجبور کرده که به این نتیجه برسد که نمیتوان مدافعان پادشاهی و پهلوی را نادیده گرفت. اینها همان کسانی هستند که در نمایش انتخابات اخیر نیز شرکت نکردند. رأی ندادن آنها اگرچه در شمار واقعی آرا و همچنین عددسازی رژیم نقشی بازی نمیکند اما برای آینده و اعتمادی که به اعتبار این تحریم پیداکردهاند اهمیت دارد!
نکته مهم این است: تنها خاکریز بین مشروعه و مشروطه بین ایران اسلامی و ایران نوین بین گذشته و آینده نه جمهوری اسلامی بلکه انقلاب ۵۷ است و همه شواهد نشان از عبور جامعه از این خاکریز دارد که رژیم اسلامی معلول آن است. وفاداری به آن انقلاب ارتجاعی راهگشا نیست!
سالام
همه میدانند،که دموکراسی دشمن خفقان و سرکوب است.
آزادی داده شده در دوران قاجار،
منافع استعمارگران را مخصوصا در مورد نفت
و قراردادهای آنزمان خطرناک بود،
این انرژی نو درآن زمان،
برای صنعت اروپا یک دستاورد جدیدبود،
بهمین دلیل دموکراسی قاجار
علاوه برایران ،میتوانست
درکل منطقه منافع غرب مسیحی دارای صنعت را به
خطرمی انداخت،
بهمین دلیل،انگلیس بتوسط
کمپانی هندشرقی،
آنارشیسم در داخل ایران یک
ضرورت بود،
تا قاجارها را بسمت وابستگی ودرنهایت به سرنگونی دچارکند.
شاه وپدر ش فقط ظاهرا
شاه وایرانی بودند.
پس روشنفکران و مذهبیون
دوران قاجار به آنارشیسم رو
آورده و قاجار را سرنگون کردند.
بهمین دلیل اتینیک و تفکری
را با سرکردگی پالانی و ماسونها راحاکم کردند،
درگیری شوروی وایران فقط
یک توهمی بیش نبود،
این درگیری دراصل ،درگیری غرب و شوروی بود.
اگر سوء قصدی درایران برعلیه شاه صورت میگرفت،
درواقع این سوء قصدها
انتقام مردم عادی که مورد ستم شده بودند،
ویا شعورملی آنها متوجه خیانت شاه بود،
نه چیزدیگری.
بهمین دلیل این سوء قصد هارا نمیتوان به دم شوروی
وغیر بست.
اگرزمینه نبود،ونباشد.غیرممکن است.
کسی بخواهد برای یک کشوردیگری جان خودش را بخطراندازد،
مگراینکه دیوانه باشد.
تا زمانیکه کشوری به نام اسراییل درخاورمیانه وجود دارد همه کشور های منطقه در نا آرامی واشوب بسر خواهند برد.
دولت اسرائیل خود دارای صد ها بمب اتمی است که میتواند همه خاورمیانه رانابود کند.
خطر نابودی کشور های خاورمیانه توسط اسراییل همیشه وجود داشته و خواهد داشت وهر
دولتی درایران با هر نظامی فکری بوجود آید تهدید دولت اسرائیل بقوت خود باقی خواهد ماند.
مخالفان جمهوری اخوندها بویژه مجاهدین و پیروان سلطنت باید درک کنند، دولت اسرائیل
اساسن دشمن ایران و خواهان تقسیم ایران است تا اساسن مخالفی نداشته باشد.
حقیقت این است که نه دولت آمریکا بلکه لابی های یهودی سیاست ضد ایرانی امریکا را دیکته میکنند.
جنگ غزه نشان داد دولت یهود با چه توحشی به مردم فلسطین برخورد میکند و دولت های غربی چشم براین جنایت میپوشند.
آنچه امروز درغزه روی میدهد میتواند روزی با بمب های اتمی اسراییل درایران روی دهد.
اسرائیل به عنوان تخم استعمارانگلیس بمانند سنگ زنجیری غرب مدافع منافع غرب و دشمنی با ایران است.
با رفتن آخوند دولت یهود دست از دشمنی بر نخواهد داشت و با حمایت غرب خواهان غروب ایران خواهد بود.
آنچه باید روی دهد رویگرد نظام از خشونت علیه مردم و استمرار دفاع اتمی از ایران است.
ایرانیان حافظه تاریخی ندارند !!!؟؟؟
مگر قرار نبود این برادر نه با پوزش این اقای نصیری به ایران باز گردند و فعا لیتشان را در ایران ادامه بدهند؟
این سوال از تمامی برادرانی که از ایشون حمایت کردند و می کنند میشود!!!!
این حسن شیرین بیانی در زمان انقلاب چندسالش بود که اینگونه چخان در باره شاه مینویسد و 57 ها را دلیل انقلاب میداند و نه جنایات و مامور بودن شاه برای سیاست امریکا را.؟
درووود!
مختصر و اشاره وار.
هیچ چیزی در جهان و کائنات و کهکشانها، «ناب/خالص» نیست. هر چیزی ادغام و ترکیب و آمیخته و آغشته است. «فرهنگ» به سان «غربال» می ماند که در پروسه بالندگی و گسترش به غربال کردن ناخالصیها و زمختیها و خشونتها و شرارتها و نامناسبها و امثالهم تکاپو دارد و تازه از ویژگیهای فرهنگ غنی نیز این است که ناخالصیها را هرگز به دور نمیاندازد؛ بلکه آنها را به کود وامیگرداند برای رشد و بالیدن «گزینشها و بهینه ها».
اندیشیدن در باره تجربیات و تاریخ و فرهنگ مردم خود که به کشف و شناخت بُنمایه های اصالتهای تجربی و بیواسطه و هویّت اصیل آدمی مختوم میشود از سپیده دم فرهنگ ایران برای تمام قدرتپرستان و جبّاران امتیازخواههای نجومی از کلیدیترین مشکلات و دردسرها بوده است؛ زیرا انسانی که از تخمه گوهر خودش زاییده و فرابالیده شود به هیچ الاه و مقتدر و حاکم و آمر و رسول و نبی و مجنهد و مرجع و استاد دانشگاه و رهبر و پیشوا و طلایه دار و روشنفکر متابعتی و تابع هر چی آقا گفت، اصلا و ابدا محتاج نیست؛ زیرا خودش به چشمی توانمند است که در تمام تاریکیهای زندکی میتواند به کمک آن، راه و چاه خودش و «نیک و بد خودش» را از همدیگر تمییز و تشخیص دهد و به هنگام، تصمیم بگیرد و رفتار کند. «فرهنگ» هیچگاه «خالص» نبوده است. از خالص و ناب بودن و تنها «صراط مستقیم» بودن فقط آنانی سخن میگویند که «ادّعای مالکیّت انحصاری حقیقت» را دارند همچچون تمام ادیان مزخرف نوری از میترائیسم و زترشتیگری گرفته تا یهودیّت و مسیحیّت و اسلامیّت و ایدئولوژیهای برآمده از آنها مثل مذهب منحط مارکسیسم.
فرهنگ، غربالگری میکند و بهینه آفرینی. آدم باید شعور و فهم فردی داشته باشد تا بتواند این دو را از همیدگر تمییز و تشحیص دهد. با آویزان شدن به انواع و اقشام تئوریهای ناجویده و نافهمیده و نسنجیده رسولان دانشگاههای باختری، هیچکس اتوماتیکوار «آگاه و مستقل اندیش و قائم به ذات» نمیشود تا یاد بگیرد با مغز خودش بیندیشد؛ بلکه تا توی گور، مقلّد و تابع و ذلیل و گادو و نشخوار آئتوریته های جاه طلب و قدرتپرست میماند. شناخت و دانش از پیامدهای جستجوها و تلاشهای تفکّری و سنجشی و زحمات فردی برای پاسخ به پرسشهای کلیدی بشری و اجتماعی و جهانی و فردی اسست که زاییده و پروریده میشود. با آویزان شدنهای متابعتی، هیچکس متفکّر و زاینده افکار و ایده های فردی نمیشود.
«آقای خلجی» حسب اظهارات و نوشته ها و مواضع شخص اش؛ نه «اسلامیّت» را میشناسد. نه «هیچ آگاهی پیش پا افتاده دبستانی» از تاریخ و فرهنگ ایران دارد. نه کوچکترین شناخت درخور و ارزشمند از تاریخ تحوّلات فکری و اجتماعی و فلسفی و کشوری باختر زمینیان به طور کلّی. ذهنیّت او همچون کثیری از ذهنیّت آکادمیکرهای ایرانی است که در سطحیّات رایج دایرة المعارفی و رجزخوانییهای هزارر بار جویده و نخ نما شده، انباشته اند و در مکرّرگویی ید طولایی دارند بدون آنکه کوچکترین نقشی و تاثیری و ایده ای و فکری از خودشان داشته باشند. آقای «خلجی» هنوز نمیتواند و نمیخواهد که در برابر همان نخستین آیه قرآن، کوچکترین موضع انتقادی بگیرد و این یعنی اینکه ایشون و دیگرانی همچون ایشون، هنوز الفبا را نیز نیاموخته اند؛ چه رسد به اینکه بخواهند حرفی نیز برای گفتن داشته باشند.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان
چنگیز خان یک جنایتکار بود ؛ شرم برتو ای شازده اسدالله میرزا مشکوک
چنگیز خان قهرمان ملی ؟.... وقتی جمهوری خلق مغولستان که قبلا سوسیالیستی بود ...بین سالهای ۱۹۲۴ و ۱۹۹۲ در سال ۲۰۱۲ در سالگرد تولد چنگیز خان به چنگیزخان لقب قهرمان ملی میدهد وروز افتخار مغول اعلام میکند که همه ساله جشن گرفته خواهد شد. بدین مناسبت مجسمه ای عظیم نیز ساخته اند...این کشور در گذشته توسط حزب انقلابی خلق (حزب توده مغولستان) اداره میشد و در سراسر تاریخ حیات خود پیوند نزدیکی با اتحاد جماهیر سوسياليستی داشت..
در سال 2012 مغولستان این کشور آسیای مرکزی روز نهم ژوئن را به مناسبت هشتصد و پنجاهمین سالگرد تولد چنگیزخان به اسم روز افتخار مغول اعلام کرد که همه ساله جشن گرفته خواهد شد. بدین مناسبت مجسمه ای عظیم نیز ساخته قبل از 1990 و زمان سقوط شوروی، دولت کمونیستی مغولستان از چنگیزخان چهره ای منفی ارائه میداد. به هر حال چنگیزخان کسی بود که اردوی رزمی اش روسیه را فتح و به ویرانه تبدیل کرده بودند. بعد از سقوط شوروی اسم چنگیزخان در همه جا ظاهر شد روی جعبه سیگار بطری وودکا جعبه شکلات روی بهترین گروه موسیقی مغولستان و اسم میدان مرکزی پایتخت ....
در ایرا گلوبال یک نبرد نهایی میان سربازان ومبلغان فرهنگ مبتذل سلطنی ، و طرفداران فرهنگ مردمی؛ با اسامی مستعار برقرار است.
همانطور که آخوندها نظام سلطنتی را داغان کردند، در آینده و در مرحله بعدی، :ملیون و مجاهدین و جمهوری خواهان و فدرالیست ها و سوسیالیست ها ،نیز ضربه نهایی را به باقیمانده تفکر و نظام و فرهنگ سلطنتی وارد خواهند نمود، تا مانند سایر کشورها ،دیگر کمر راست نکنند ،و بخواهند ایران را دیگر یکباربه دروازه سقوط بزرگ هدایت کنند.
جبر تاریخ در هزاره سوم ،نظام شاهنشاهی و سلطنتی را در ابران ، مانند سایر نقاط جهان،محکوم به زوال و انحلال و نیستی نموده. فرهنگ انسان ستیز و ارتجاعی و راسیستی و شونیستی، آن نیز برای بشریت مضر و خطرناک است.
انسانهای خطرناک !
محمدمهدی میرباقری. رئیس آکادمی ! علوم انسانی در قم. یک روحانی غرب ستیز بی منطق فلسفه ستیز فالانژ ؛ بقول جناب مهدی خلجی، میکوید باید نصف متفکران و روشنفکران ایرا را کشت، تا امام زمان ظهور کند !
اینگونه افراد که شعار فرهنگ ناب و خرد محض ایرانی یا اسلامی میدهند، برای ایران و برای بشریت خطرناک هستند و باید ترمز آنهارا کشید تا با مسافران وارد دره فساد نیستی نشوند.
مهدی خلجی مدعی است خامنه ای به اینگونه افراد بوجه و امکان میدهد تا به جام هم بیفتند و او بتواند اسلام خلافتی اش را ادامه دهد.
https://www.youtube.com/watch?v=1GxjyFeTihI
سالام
لطفا عوامفریبی نکنید،
کسی که نداند ونبیند،وقضاوت درست نکند،
حق ندارد،عوامفریبی کند.
اگر کسی باشد،جوان،چیزی
نخوانده،نشنیده وندیده باشد
براو گناه نیست،
که موسیلینی رادعا کند،
یا هیتلررا دعا کند،یا پینوشه واستالین رادعا کند،
ولی وای بحال آنکسی که دیده باشد،یاخوانده باشد.
میشود ،هوشنگ امیراحمدی،
یک فاشیست بی ترمز.
اینهارا باید مثل آلمان کنترل کرده وبه زنجیر ببندی.
شما که خودراسیاسی میخوانی واز فردوسی نفرت
پراکن یک بیت پیدا کردی،
وتا کنون آن بیت راندیده ایی،
واجرایش را نخواسته ،چرا
تاکنون اشعار نژادپرستی وزن ستیزی و قسمت های توهینی اش را نخواسته
از اجرایش حمایت کرده اید؟
از شرف وشرافتمندی تنها کسانی می توانند سخن بگویند که نامی مشخص داشته باشند وشنونده بداند که چه کسی است این شخص که ا شرافت سخن می گوید .آیا خود مزین به این صفت زیبای انسانی است .یا بزدلی است ترسو پنهان شده پشت نامی مستعار که نمی دانی آبشخور کلماتش از کجاست .معمولا این گونه افراد که حتی قادر یه بیان نام واقعی خود نیستند .یا مامورند و معذور یا متوهمینی که فکر می کنند بسیار مهم اند و افشای نامشان درد د سر ساز . درد سر برای چیزی که ندارند . من چنین در تاریکی ایستادگان و زبان به توهین گشوده گان را بزدل های بی شرفی میدانم که وظیفه ای جز نفرت پراکنی و ندارند و متاسف هستم برای ایران گلوبال که میدان به این گونه تیر اندازان ایستاده در تاریکی می دهد .میدان برای ناشناسانن که معلوم نیست سرشان بکجا بند است .
سالام
ماسعی میکنیم با واقعیت ها
پیش برویم،
توهمات واعمال گذشته ،
برای ما فقط درسی برای
اشتباه نکردن میباشند،
که میگوییم،گذشته چراغ راه
آینده ماست.
خیلی ها مارا درمیدان خودشان ببازی گرفتند،
هنوزهم امکان این خطا برای
خیلی ها وحتی ما وجوددارد.
آخرینش ،تحریم انتخابات نمایندگی بتوسط روشنفکرنماها وایرانشهری ها
در اورومیه وسلماس و سلدوز بود،
ماهم خیلی وقتها اینهارا ببازی گرفته وجا خالی داده ایم
مثل جریان مهسا امینی،
که تلفات جوانان آزربایجانی وتورکان رابه حداقل رساندیم،چون فهمیدیم ،که این بازی ایرانشهری،شعوبیه وپژاک و سازمانهای امنیتی غربی است،
خیلی جاها توانستیم ، جلوی
تاجیکی تازی ایرانشهری و اوپوزاسیون همدست آنهارا
درموارد زیادی خنثی سازیم
مثل ارسال سلاح به ارمنستان درجنگ قره باغ،
ولی قدرت حاکمیتی و ضد
تورک وعرب غرب بتوسط بی بی سی،انترناشیونال من و تو،تلویزیون های لوس آنجلسی را نباید دست کم گرفت،
که در خیلی مواقع متحد وباهم برعلیه منافع کلی ایرانی جماعت که بتوسط
ملل غیر فارس مدیریت میشود،را نباید نادیده گرفت.
اوپوزاسیون ایران متاسفانه
بعلت برخورد فاشیستی حکومت با آنها ،،
آنهارا درجبهه براندازان خائن
قرارداده ،
یا آنهارا به آن جبهه سمت وسو داده،
تا منطق مبارزه را گم کنند،
وجود افراد کم سواد و غیر
واقعیت بین ،
دراین سازمانها هم باعث این دوری از منطق درست مبارزه مدنی و رئال وجوددارد،
که این دوستان بجای پیوستن به جبهه منطقی به
طرف سلطنت طلبها ی خائن
رفته اند.
ما باید در تهران حکومت راببازی در میدان خودبگیریم،
تنهاراه ما تورکان فعال سیاسی همراه با عربها و
کرد وبلوچ ک تورکمن بعلاوه دری زبانهای دلسوز ایران
این است.
پزشکیان را ما ازدست خامنه ایی واز دست دیگران گرفتیم،
حال بتواند،یابخواهد،یا درتوانش باشد،
این حرف دیگری است.
ما عجله ایی نداریم،
ما دشمن ایران،دشمن هیچ ملتی،دشمن اسلام
وباورهای مردم نیستیم،
ما جزسربلندی ملت ایران،
درکنار برادران کشورهای تورک وعرب چیز دیگری نمی خواهیم،
ما به تمام کشورها حتی به امریکا،روسیه، چین اروپا بااینکه بما خیانت وجنایت کرده اند،با تساهل و تعامل نگاه میکنیم.
پاسخ مجتبی واحدی به رضا پرچی زاده : سخنرانی شاهزاده؛ برجستگی ها ، بازتاب ها، بایکوت ها و تخریب ها
https://youtu.be/Hx21VoYKrCI?si=wY_EfHZkN8ZMPrzp
جناب آقای ماشاالله رزمی
با سلام، درخصوص ماهیت سیاسی، آقای مسعود پزشکیان، روشنگری مبسوطی در اختیار خوانندگان قرار داده اید. لازم بذکر است که روشنفکران، مخصوصا دانشمندان و جامعه شناسان آزربایجان در مجموع رفتار، وعده های توخالی، ماهیت فاناتیک و ارتجاعی ـ مذهبی آقای پزشکیان را در پروسه عمل، تجربه کرده اند، و انتظار چندانی از وی ندارند. همانطور که خود نیزبدان اشاره کرده اید، بدون اجازه خامنه ای احدی اجازه تصمیم گیری حتا در جزئی ترین امور دولتی در ساختار رژیم آخوندی تهران را ندارد. چنین چیزی تنها شاید از طریق کانال فراماسونری ممکن است.
رژیم آخوندی تهران یکی از مهره های نیمه سوخته منطقه ای این شطرنج بزرگ است. زمانی میگفتند، راه "زنگه زور" باز شود، غرب بیچاره میشود. اینک، تکنولژی ارزان چین در کشورهای خاورمیانه و بلوک شرق، با ایجاد کارخانه های اتوموبیل برقی ارزان و سایرفراورده های الکترونیکی، زنگ خطر سونامی محصولات چینی را در اروپا به صدا در آورده است.
انتظار میرود با روی کار آمدن ترامپ، کمک غرب به اوکرایین ادامه نخواهد یافت. تا جنگ اعلام نشده سوم جهانی که از طریق نیابتی در خاورمیانه و اوکرایین ادامه دارد، با ورود ترامپ به صحنه قدرت، فشار بر روی چین برای کنترل اقتصادی آن، جنوب آسیای شرق را صحنه جدید درگیری های نیابتی نماید که کارت خامنه ای در این خصوص چقدر مؤثر است، خواهیم دید.
پس از تئاتر"مهسا" که مردم آزربایجان را دور زده بود، انتخاب پزشکیان به ریاست جمهوری ایران، پیام مهمی به ایرانشهری های شاه الهی و شیخ الهی بود، که خاطرنشان ساخت: بدون مردم آزربایجان هیچ تغییر مهم سیاسی در صحنه ایران ممکن نیست. چیزی که ما سالها پیش به این موضوع انگشت گذاشتیم. هنوز نیز بر این باوریم.
قضاوت در باره نقش مجاهدین در آینده نباید "سلیقه ای" باشد. یعنی تنفر و علاقه نباید از روی بخار معده باشد! چون محاهدین ریشه احتماعی دارند، یعنی همیشه مورد علاقه اقشاری از مردم و جوانان و روشنفکران هستند. دوم اینکه مجاهدین دارای تاریخ و سابقه مبارزاتی هستند و بخشی از مردم این فداکاری را فراموش نخواهند نمود.نقش مجاهدین حداقل به اندازه ملیون و چپ و اصلاحگرایان و مشزوطه خوهان خواهد بود.
پس از گذشت چهل سال زندگی جهنمی در نظام اسلامی اکثریت مردم ایران پی برده اند چه کلاهی بر سرشان رفته است. اسلام همواره یک قلاده بر کردن مردم ایران است.
بله در نظام پادشاهی ادیان آزاد بودند و کسی تعرض به دگر اندیشان دینی را نداشت.
هشدارهای ایرانیان نامدار از جمله شاعران را کسی جدی نگرفت و نفرت جای عقل گرایی را گرفت.
آنچه ما ایرانیان تصورانرا نداشتیم فردوسی درادبیات زیر ترسیم کرده است:
ز دهقان وترک واز تازیان
نژادی پدید آید آندر میان
نه دهقان نه ترک نه تازی بود
سخنها به کردار بازی بود
زیان کسان پی سود خویش
بجویند ودین آندر آرند پیش.
ناصر مستشار:
فریده پاک سرشت را ما از دست دادیم.
فریده ! ای خواهر مهربانم
ای دلبر مادرت که هیچگاه تنهایش نمی گذاشتی
چگونه فقدانت را باور کنم ؟
نامت را بر کتیبهای
از جنس عاطفه حک خواهم کرد…
تا ابد…
تا جایی که دست زمان به آن نمیرسد.
تا گواهی باشد بر معصومیت و قلب پاکت…
امامعصومیت،متانت، کرامت و شخصیت پر وقار فریده همواره در میان ما باقی خواهد ماند.
فریده همیشه به خدا اعتماد داشت.
مرگ خواهر همیشه مصیبتی بزرگ و سخت است که تحمل آن صبر زیادی می خواهد.
نشستن در سوگ خواهرم که مادری با محبت و مهربان برای فرزندانش بود بسیار سوزناک است! از دست دادن خواهرم به مانند از دست دادن تکهای از وجود خویشتنم است که هرگز نمیتوان آن را با چیزی دیگری جایگزین کرد!
همواره گفته اند که خواهران غمخوار برادرند،اما فریده خواهری بود که غم خوار همه اطرافیانش بود!
جملات و گفته های زیبای خواهر دلبندم فریده با لبخندهای دلگرم کننده اش همواره در کنار تصاویر مهربانش را فراموش نخواهم کرد و اشک چشمانم هرگز خشک نخواهد شد ،چون فریده مانند یک فرشته زندگی کرد و عاقبت از میان ما رفت!
ناصر برادر داغدارت در آلمان
درود بر شما و درست گفتی رفیق
من وامانده هر چه می گردم ؛ نمی توانم رد وابستگی رضا پرچیزاده به سازمان مجاهدین را بیابم ؛ یکی به دادم برسد!
درآمد مالی پولی یوتوپی، باعث شده که در کشورهای بحران زده فقیر جهان سوم ،هزاران جوان روزانه با ادعا و شایعه و دروغ و ساختن داستانهای پلیسی و طرح موضوعا خصوصی خود و خانواده، و یا پرداختن به زندگی دیگران و صحبیت در باره موضوعات جنسی و سکسی، کاربران جوان بی تجربه را ،فریب دهند و وقت افراد را بگیرند و فرهنگ مبتذل سلطنتی، آخوندی، انسان ستیز را اشاغه دهند.
امید است در آینده ای نزدیک ،قوانین جهانی فضای مجازی، دکان این انگل ها را 2تخته کند تا شغل فاحشگی سایبری را جای دیگری دنبال کنند!
یکی از اهداف عمدی یا غریزی یا طبقاتی و نیهلیست ها ..../ اینست که بشکل تواتری و پریودی /مدام به یکی از بخش های اپوزیسیون مبارز /حمله کنند و آنان را تخریب کنند یا بهمت و افترا به بندند /تا آخوندها ضعیف نشوند /و به جنایت و به فرهنگ خدعه و تقیه و لواط و صیغه و جنگ افروزی و انسان ستیزی گلوبال/ ادامه دهند.
سلطنت طلبان هم همین سیاست را عملی میکنند تا رضا پهلوی رقیبی قوی تر از خودش پیدا نکند.
......... سیاسی/ یا به جاده خاکی میزنند/ و یا انتخاب توقف ......../ یا به خود زنی و تحریب نیروهای مبارز فعال می پردازند، تا اظهار وجود کنند و اسم .............!/ ..................
رضا پهلوی در یک سخنرانی مدعی شد« امریکا مانع بازگشت سلطنت به افغانستان شد» در حالیکه با مطالعه تاریخ، بخوبی واضح هست که تمامی کشورهای خاورمیانه که سلطنت را از کشورشان بهرطریقی دفع و بیرون کردند هرگز اجازه بازگشت به آنرا ندادند، مصر، سوریه، عراق، لیبی و حتی افغانستان.
حال رضا پهلوی با تمسک به کاری که هرگز انجام نشده، خواهان بازگشت خودش به ایران است.
اما درباره تاریخچه این خاندان همین بس که وقتی پدربزرگش بزرگترین دستاورد آزادیخواهی تاریخ خاورمیانه، یعنی "مشروطه" رو که اولین انقلاب دمکراتیک در آسیا بود را نابودکرد!
پدرش باهمدستی خارجی،مردمیترین دولت تاریخ ایران یعنی دولت"مصدق"رو نابود کرد، در حالیکه اگر دولت ملی مصدق باقی میماند، بورژوازی ملی میتوانست در ایران رشد کرده و ایران کنونی مانند ژاپن و خیلی جلوتر از دیگر کشورهای غرب اسیا باشد
تک حزبی رستاخیز راه انداخت، در زمانی که دیگر تک حزبی راهکار کشورهای دیکتاتوری بود، برای خفهکردن هر صدای آزادیخواه و دمکراتطلب
به جای تکیه به مردم آویزون آخوند شد، چون دید خودش دارد میرود، جای پای آخوندها را در ایران هرچه بیشتر باز کرد و حتی به انها بدون اینکه هیچ کار یدی و تولیدی داشته باشند ماهیانه حقوق میداد تا این قشر زالوصفت زنده و سرپا باقی بمانند.
پدربزرگش،کلیه حرکتهای آزادیخواه را سرکوب کرد: میرزای جنگل، کلنل پسیان و هر حرکت دیگری را.
و پدرش کلیه نیروهای انقلابی و آزادیخواه را به بهانههای واهی شکنجه، اعدام و سرکوب کرد و نفراتی را هم که باقی مانده بودند در زندان نگه داشت تا به این صورت راه بقدرت رسیدن خمینی هموار گردد.
حال چگونه انتظار است با این کارنامه ننگین بار دیگر سلطنت در ایران با رضا پهلوی و یا هرکس دیگری بقدرت برسد؟
دكتر رضا پرچى زاده:
رضا پهلوی بالاخره حرف دلش را زد، و گفت مردم ایران لیاقت دموکراسی را ندارند و باید گونهای حکومت اقتدارگرا بر این کشور حاکم باشد. حرفهایی که طی چند سال اخیر از دهان اعوان و انصار سلطنتطلبش و پهلویطلبان صادراتی مطرح میشد را بالاخره خودش به زبان آورد. او با مقایسه نادرست ایران با افغانستان - که اینجا وارد جزئیاتش نمیشوم - مدعی شد ساختار جامعه ایران «سنتی» است، و ایران آمادگی پذیرش یک «برساخت غربی» یعنی دموکراسی را ندارد، و مثل افغانستان هرج و مرج میشود (این حرفها را رسانههای فارسی جریان اصلی کامل پوشش ندادند، شاید چون خجالت کشیدند). پهلوی برای پیش بردن منافع خودش و شاه شدن، وضعیت ایران را وارونه جلوه میدهد. ایران از زمان انقلاب مشروطه مشغول نبرد با نیروهای مرتجع و ساختارهای ارتجاعی بوده است. از انقلاب #زن_زندگی_آزادی که شاید پیشروترین انقلاب تاریخ معاصر جهان بود به طوری که غربیها را هم به تحسین واداشت هنوز دو سال نگذشته است. حالا متوجه میشوید که چرا پهلوی و پشتیبانانش (هم در رژیم و هم در خاورمیانه و غرب) از #انقلاب_ژینا آشفته شدند، و نه تنها حمایت نکردند که آن را کوبیدند، چون تزها و تئوریهایشان درباره عقبافتاده بودن جامعه ایران به منظور توجیه لزوم اقتدارگرایی حکومت آینده را نقش بر آب میکرد. پهلوی دنبال شاه شدن است به هر ترتیبی، و برای رسیدن به این هدف دست به هر کاری میزند. یک زمانی برای شاه شدن ادای دموکراسی را درمیآورد، حالا ادای اقتدارگرایی را درمیآورد. دلیلش این است که عوامل خارجی بر وی تاثیر گذاشتهاند و او را به این مسیر انداختهاند: از یک سو بخشی از رژیم که میخواهد از خامنهای بگذرد ولی آلیگارشی را حفظ کند؛ از سوی دیگر جریانات نژادپرست و ارتجاعی و پوپولیستی و ضددموکراتیک در خاورمیانه و غرب که میخواهند از شر خامنهای خلاص شوند ولی ایران را دیکتاتوری نگه دارند. همپوشانی منافع این جریانات وضعیت فعلی (که فراتر از رضا پهلوی است) را شکل داده است. این یک پروژه بینالمللی است، ولی من احتمال موفقیت آن را بالا نمیدانم. برای استقرار دموکراسی در ایران مانع میتراشد، ولی خودش لزوما پیروز نمیشود. یک سال پس از آغاز #انقلاب_مهسا در نتیجهگیریام از این انقلاب گفتم که سپهر سیاسی ایران الان آشکارا به دو بخش دموکراتیک و استبدادی (شامل رژیم و پهلویسم) تقسیم شده است. برای رسیدن به دموکراسی، لازم است مردم و نیروهای دموکراتیک فعالیت حرفهای بکنند و روابط بینالملل خود را گسترش دهند. در غیر این صورت نبرد میان آزادی و استبداد طولانی میشود.
دكتر رضا پرچى زاده
در شناخت و موانع سوسیال دموکراسی در ایران
اقای ناصر مستشار نوشته اید که "حرفها و ادعاهای رضا پرچی زاده قلم بدست مجاهدین" در کجا و دقیقا اقای رضا پرچی زاده چه نوشته اند ؛ لطفا رفرنس بدهید(لینک نوشته را اینجا بگذارید)
Jalal Mehr
احمد عزیز ما که با اکراه به روحانی در دور اول رای دادیم ،دستاورد حداقلی داشتیم که شاید با انتخاب قالیباف همان سیاست خطرناک احمدی نژاد ادامه پیدا میکرد .همچنین حداقل معلوم نبود با قالیباف ، امضای بر جام و کاهش تحریم و خارج شدن از بند هفت قعطنامه سازمان ملل ،رشد اقصادی و کاهش تورم و ...را میداشتیم . اینها همان اسبی ست که در دوره اول روحانی بدست آوردیم .در دوره دوم خودم به احتمال ادامه دست آورد نسبی دور اول در دور دوم رای دادم که آن روند ادامه پیدا کند و رئیسی قاتل جایگزین روحانی نشود ، کشتار 96 و 98 را قبل از هر چیزی جنگ حکومت نظامی امنیتی برعلیه مردم که با انتخابات دو دوره روحانی و نه بزرگ به حکومت باید تاوانش را میپرداختند و روحانی در این سالها همراه مردم نشد و به آنها پشت کرد .
بعد از دیدار از مزار نیکاشاکرمی .... نیکا جان دست خالی آمد اینجا ولی وقت وداع پنجه به خاک زدم و مشتی شرف بر داشتم
ناصر گرامی ؛ از صمیم قلب به تو و خانواده گرامی تان تسلیت می گم، همانطور که نوشتی :« زندگی در تبعید و مقابله با جنایتکاران حاکم ،تبعات خودش را نیز داد! فعالیت سیاسی در خارج کشور ملزم به صرف نظر کردن از سفر به ایران و ملاقات با خانواده و خویشاوندان را نیز بهمراه دارد!»
احمد پورمندی:
حسن کلانتری ! می دانی که نگاه من با نگاه تو کمی متفاوت است. به خاطر می آورم زمانی که بعد از جنبش سبز به شهر شما آمدم.، گفتگوی مفصلی در این باب داشتیم. من بر آن بودم که تا زمانی رهبران جنبش در حصر هستند و صورت حساب جنبش سبز کماکان باز است، باید از ورود به بازی های انتخاباتی حکومت بر حذرباشیم و تو تمایل داشتی با جریان اصلی، یعنی اصلاح طلبی همراه شوی . در آن دور اصلاح طلبان سعی کردند که پرونده جنبش سبز را ببندند و بازی را از طریق همراهی با اعتدالیون ادامه بدهند. خب، این اتفاق افتاد و ما هم با اکراه و اجبار و یا با میل و علاقه دنبال خاتمی راه افتادیم. برای من این سوال مطرح است که در پایان دولت روحانی که در آن فجایع 96 و 98 هم اتفاق افتادند، ما چه بدست آوردیم و چه از دست دادیم؟ استعداد و نبوغ زیادی لازم نیست برای آنکه باور کنیم که به قول ما شمالی ها : اسب را دادیم خرگرفتیم، - و بیهوده- از خوشحالی پر گرفتیم. حسن جان ! اگر آن ماجرا برای ما یک تراژدی بود، اکنون با نسخه کمدی آن مواجه هستیم. ما جنبش سبز را خیلی ارزان فروختیم . الان هم اصلاح طلبانی که هیچ علاقه ای به جنبش مهسا نداشته اند و می خواهند خودشان را از شر آن خلاص کنند، دنبال خوشه چینی و جنبش فروشی هستند. من مایل نیستم از این سوراخ دو بار گزیده شوم و در ویران کردن آنچه جوانان ما در جنبش مهسا ساختند و هم نسلان ما با تحریم انتخابات تکمیل کردند، با اصلاح طلبان همدستی کنم . آنها حتما با ورود به قوه مجریه و تایید همه جنایات خامنه ای، پاداش های کلانی در یافت خواهند کرد. اما ما که یک بار طعم " اتحاد یک جانبه" کیانوری در پروژه شکوفایی خط امام را چشیده ایم، چرا باید اعتبار و هستی خود را برای هیچ ببازیم؟ افرادی صادقانه فریاد میزنند که " تنفس طلب" هستند و برای یک شکم هوای تازه، حاضرند دست دیکتاتور را هم ببوسند. من آنها را درک می کنم، اما سیاسی کارانی را که به بهانه این تنگدستی و بیچارگی، نعلین آقا را برق می اندازند، دوغگو و فرصت طلب می دانم. کسانی که اینور یا آنور آب با نیت خیر شعار می دهند که " چو فردا شود، فکر فردا کنیم" درک درستی از تجربه زیسته خود ندارند، آزموده را دو باره می آزمایند و متوجه نیستند که دارند برای اندکی گشایش در لحظه، آینده مخاطره آمیز کشور را نادیده می گیرند. و در آخر من از تو می پرسم که در انتهای این تونلی که واردش شدی، کدام نور را می بینی؟ آیا در ادامه این راه زیر رهبری خامنه ای، ابر بحران هایی که جامعه را رو به فروپاشی می برند، مرتفع خواهند شد؟ آیا در ادامه این راه می توان از خامنه ای خلع ید کرد؟ اگر نه، چرا بیراهه را تبلیغ می کنی؟
Hassan Kalantari
احمد جان کار درست را آن ده درصدی کردند که دور دوم رای دادند وجلیلی انتخاب نشد و آینده نشان خواهد داد که ما باید به آن ده درصد افتخار کنیم … این ده درصد از همان ۶۰ درصد هستند و بسیار آگاهانه مانع بدتر شدن اوضاع شدند ، تی فدا
Mohammad Moghaddass
مسلوب الاختیار
بسیار عالی ، اگر با تصمیم مشخصی از سوی رهبری دم جلیلیست ها قطع نشود ، ممکنست دولت پزشکیان به شش ماه هم نرسد ، ولی از آنجا که هزینه ی از پای درامدن دولت پزشکیان خیلی بالاست ، عقلا تحقق آن راهبرد - یعنی سر جای خود نشاندن متوهم های جلیلیست - امکان پذیر است
اول میشود توضیح دهید که الترناتیو واقعی چه خصو صیانتی باید داشته باشد که مجاهدین ندارند
اگر میگوید پایگاه مردمی ندارند باید بگویم تا زمان رای گیری در ایران آزاد این معما حل نخواهد شد. در خارج ایران باید گفت بیشترین هوادار اکتیو را دارند فقط کافی هست یک مقایسه کوچک ببین اجتماعات مجاهدین و گروهای سیاسی دیگر بکنید.
حالا خود دانید میتوانی مانند کپک سر را برف بکنی هیچ چیزی نبینی
با سلام
اقای عزیز این چه مقاله مشعشی است ..... نا سلامتی به قول خودتان ما در عصر اگاهی و اینترنت میباشیم
کجا ودر کدام جلسه مجاهدین چنین شکری خورده اند ،چی وچه کسی این حرفها را زده کو دلیل و برهانتان؟
اقا برید لطفا به خودتون رحم کنید بله با شما موافقم در عصر اینترنت میباشیم و هر چرت و پرتی رو میشود نوشت
در ضمن پهلوی .....
چرا که نه ! ؟
وقتی ایرج مصداقی در لینک زیر بعد از دیدار با رضا پهلوی او را تنها آلترناتیو بداند چر ا مسعود و مریم نه ؟
اگر در ایران تظاهرات آزاد بشود احتمالا تعداد طرفداران مجاهدین از سلطنت بیشتر خواهد بود.
چون مجاهدین بعنوان قشر خرده بورژوازی مذهبی، ریشه اجتماعی-اقتصادی-فرهنگی-مبارزاتی- شهادتی، در جامعه ایران و در تاریخ مشروطه و مصدقی ملی دارند، شانس آنان به اندازه سایر گروههای ملی/مذهبی/چپ/قومی/مشروطه/ است.
این ادعا با تحلیل جهانشمول میم-لام نیز همخوانی دارد.
تخریب و تضعیف فراکسیونهای اپوزیسیون، نوعی حمایت ار دیکتاتوری آخوندی، و نیهلیسم پوچگرای خرده بورژوازی بازار ،و کمپرادور وابسته به غرب است.
به هوش باشید !
https://www.youtube.com/watch?v=L4hvnVUHM80&t=2490s
درووود!
موجز و محتصر بدون شرح!
تکرار ممتد و تاکید مبرم میکنم که من به موجودات بی هویّت و نام و نشان، هرگز هیچ پاسخی نمیدهم و اگر به نکته ای اشاره میکنم فقط برای احترام به خوانندگان خاموش، ولی هوشیار و پیگیر است. کسی که در باتلاقهای رایج فرو میتپد و به نصوص اعتقاداتی خودش ، «حکم هرگز انتقادناپذیر ازلی-ابدی/علمی/آکادمیکی/الهی و امثالهم» میچسباند و به خودش و همعقیدگانش حقّ میدهد که با کاربست انواع و اقسام ابزارها و روشهای شرارتی و بدپوزیهای رایج به تبلیغ و دفاع از عقیده ماسیده و سمنتی و بی مغز و مایه خودش زر مفت زیادی بزند، ثابت میکند که نه تنها «دوغ را از دوشاب» عمرا از همدیگر تمییز و تشخیص نمیداده است و هنوزم نمیدهد؛ بلکه در سرسختی و لجاجت بر حماقتهای تلنبار شده بر مغز و روح و روانش نیز سرتق است و همچنان ابله به تقصیر.
اتفاقا «تخت جمشید» از برآیندهای بنمایه های فرهنگ ایران است و به حیث یکی از نشانه های تمدّن ایرانیان محسوب میشود؛ نه اینکه «فرهنگ ایرانیان به ذات خودش» باشد. همان «قالیجه حضرت سلیمان» نیز از برآیندهای فرهنگ مردم ایران است که توضیحش باشد سر فرصت. آدم باید خیلی احمق باشه که نتواند بفهمد، «نازیسم» از برآیندهای و سیستمهای غالب شده بر فرهنگ مردم آلمان بود؛ نه «فرهنگ مردم آلمان به ذات خودش». همینطور برآمدن «حکومت کمونیستی در روسیه» از برآیندهای فرهنگ و تاریخ جامعه روسیه بود که بر جامعه روسیه مسلط و غالب شد و با فرهنگ اصیل روسها، هیچ سنخیّتی نداشت و به همین دلیلم فروپاشید. همینطور فاشیسم در ایتالیا. همه اینگونه غالب شدنها عین غالب شدن الاهیات زرتشتیگری بر سلسله ساسانیان هستند که به فروپاشی آنها انجامید. همینطور عین سیطره یابی دین حکومتی شده اسلامیّت که علّت اصلی قیام و کشمکش مردم ایران در جامعیّت وجودی علیه سیستم فقاهتی شده است و سر انجام به نابودی نه تنها حکومت فقاهتی؛ بلکه همچنین اسلامیّت در ایران مختوم خواهد شد.
جنابعالی اگر الفبای فارسی و لاتین را تلاش کنید تا خوب یاد بگیرید، بعدش حتما بکوشید که با تاتی کردن در خواندن متون دوره دبستان به لایروبی ذهنیّت خودتان همّت کنید و خودتان را از فروماندن در باتلاق ایدئولوژی مخرّب و مزخرف مارکسیسم که به مغز و قلب و روحتان چسبیده است، آزاد کنید تا متعاقبش اصالت فردیّت خودتان را کشف کنید. جنابعالی خیلی خیلی تقلّبی و تصنّعی هستید و اصلا هیچ هویّتی ندارید. نه هویّت شخصی نه جمعی. به سان پارازیتی هستید که در بی ریشگیهای خودتان اسیر تلقینات ناگوارید و نفهمیده و نجویده و هر چی آقا گفت. هنوز از سرتاپای شما، شرایع اسلامیّت عین باران و تگرگ میبارد. در فکر آزاد کردن خودتان از تلقینات شریعت اسلام و مریعت مارکسیسم باشید. خوانندگان این سایت و دیگران خودشان شعور دارند و میتوانند در باره نظرات و مقالات هر کسی به شخصه قضاوت کنند و لزومی هم ندارد که نظراتشان را حتما تحریر کنند.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان
شهرام:
عباس امیرانتظام در خاطرات خود مینویسد:
...دریکی از روزهای اسفند 1357، منشی من اطلاع داد که شخصی میخواهد به ملاقات من بیاید و یک مسئله امنیتی را در میان بگذارد؛ پس از توافق من، مردی در حدود50 سال با قدی متوسط و لباس رسمی و کراوات به اتاقم آمد. من صندلی طرف راست خودم را به او تعارف کردم. پس از نشستن به من گفت که کارمند و عضو اداره ضدجاسوسی ساواک است. طبق خبر او، قرار است درساعت5 بعدازظهر امروز یکی از دیپلماتهای سفارت شوروی به دیدن یک ایرانی در ساختمانی در میدان 25 شهریور برود و چیزهایی را در اختیار فرد ایرانی قرار دهد؛ ضمناً گفت که طرف ایرانی عبدالعلی نامیده میشود؛ این فرد آمده بود تا کسب تکلیف کند.
مطالب را بلافاصله به اطلاع نخست وزیر رساندم. ایشان دستور داد که آن شخص را تعقیب کند، ولی آقای بازرگان از شنیدن نام عبدالعلی، که نام یکی از فرزندانش بود، ناراحت شده بود. کارمند اداره ضد جاسوسی ساواک به کارش ادامه داد و روز بعد از آن، کارش را به من داد که به اطلاع نخست وزیر رساندم. [بعدها] وی گفت که عبدالعلی را دستگیر کردهاند و عمل دستگیری توسط ماشاءالله قصاب انجام شده و نام واقعی این فرد محمدرضا سعادتی است که با دستگاههای عکاسی مخصوص جاسوسی که از دیپلمات روسی دریافت کرده، دستگیر شده است. من تا آن روز نمیدانستم که محمدرضا سعادتی کیست و به چه گروهی وابسته است
این حرفایی که این آقا می زنه در رابطه با مجاهدین از اساس بی ارزشه چون هیچ سندیتی نداره . در ضمن محمدرضا سعادتی در حینی که از سفارت روسیه میومد بیرون یا اتحاد جماهیر شوروی اون زمان دستگیر شد.
...............ه ؛چون فاقد توانایی و درک علمی در علوم اجتماعی یا علوم انسانی هستید، نه تنها نتوانستید فرق بین فرهنگ و تمدن را بیان کنید ،بلکه از تعریف آندو چه به سبک علمی لیبرال، و چه به سبک مارکسیستی، بیان کنید. ارزشی ها هم گویا تعاریف من در آوردی را وارد فضای فرهنگی خود و خارج نموده اند.
شما لازم نیست در موضوع فرهنگ هم از زبان توهین و پرخاش استفاده کنید. بی فرهنگ کسی است که داخل کتابفروشی بمب دستی می اندازد و به صورت زنان بی حجاب تف می کند یا توی پیشانی دختران لیبرال، پونز میکوبد.
............ نماد بافرهنگی نیستید چون همیشه به غیرخودی ها توهین میکنید و تهمت میزنید. این عمل ....در میان کاربران انقلابی و اندیشمند این سایت بافرهنگ، خریدار ندارد. در تمام مرام ها و ایدئولوژی ها و ادعاها، افراد لمپن وجود دارد شوربختانه!
--- یکبار دیگر : تعریف فرهنگ و تمدن ؟ فرق آندو با یکدیگر؟
راهنمایی: تخت جمشید تمدن است. قالیچه حضرت سلیمان و گورمه سبزی، فرهنگ است!
هنوز که هنوز است بیشینه شمار تحصیل کردگان و کنشگران ایرانی، تفاوت بین «فرهنگ و تمدّن» را اصلا نمیدانند. گاهی آنها را مترادف همدیگر میگیرند. گاهی خلاف همدیگر. گاهی به شدّت متفاوت از همدیگر. گاهی حسب تعاریف آکادمیکی که از طرف پژوهشگران و اساتید باختری عبارتبندی شده اند ملغمه ای مضحک و بی معنا. این روزها در زبان آکادمیکرهای بیسواد نیز صحبت از «فرهنگ دروغ؟. فرهنگ ریا؟. فرهنگ گفتگو؟. فرهنگ آپارتمان نشینی؟. فرهنگ رانندگی؟ فرهنگ اله و بله؟» نیز میشود که حکایت از بلاهت و بیسوادی حضرات میکند. اساسا «فرهنگ»، چشمه ای زاینده است که ریشه های آبشخوری آن به تاریکترین و پیچیده ترین و معمّائی ترین تجربیات انسانها در زیستبومشان و فراسوی زیستبومشان آمیخته و گسترده است؛ طوری که از دهانه مناسبات آنها به بیرون همچون فوّاره برون افشانده و شیرازه اجتماع را منسجم و پیوسته و مدام در حالت جنب و جوش و بالندگی و تحوّلپذیری و پذیرشی و موثّری شاداب و پویا نگاهداری میکند. فرهنگ به این ویژگی و فروزه بسیار خجسته و ارزشمند و قویمایه آراسته است که از تمام آبشخورهای خودش، مستقل میشود و به همه تعلّق دارد. همچون عطر گلها.
«فرهنگ»، پرنسیپهایی دارد که انسجام و بارآوری آن را امکانپذیر میکنند همچون ریشه های درخت. پرنسیپهای فرهنگ ایرانیان عبارتند از: «گزندناپذیری جان و زندگی، مهرورزی، دادورزی، راستمنشی». هر چیزی که بخواهد بر پرنسیپهای فرهنگ باهمستان مردم، چیره و غالب شود، دقیقا در تضاد با مردم است و هیچگونه حقّانیّتی ندارد؛ زیرا از در جنگ و غلبه و پایمالی پرنسیپها بر آمده است. خواه چنان غلبه خواهانی از جامعه باهمستان برخاسته باشند، خواه از تهاجم بیگانگان نشات گرفته باشند. هر چیزی که علیه بُنمایه های فرهنگ مردم، جبهه گیری جنگنجویی و خونریزی و غارت و چپاول و سرکوب و جانستانی و جان آزاری و تحمیل و اجبار و زور و شکنجه و تجاوز را از خودش بروز دهد یا چنین شرارتهایی را تایید و تصدیق و پدافند کند، به هیچ وجه من الوجوه حقّانیّت ندارد و باید با تمام جلوه های چنان تهاجمی و مهاجمان، پیکار کرد؛ نه جنگ خونریزانه.
تمدّن از پیامدهای فرهنگ است؛ ولی هرگز و هیچگاه، زاینده «فرهنگ» نیست. «فرهنگ» همچون مادر است که می تواند فرزندهای مختلف بزاید. «تمدّنهای هخامنشی، اشکانی، ساسانی» از برآیندهای فرهنگ ایران بودند. همینطور ادیان نوری مثل «میترائیسم و زرتشتیگری» از برآیندهای فرهنگ ایران بودند؛ نه «فرهنگ ایران به ذات خودش». چیره شدن الاهیات میترائیسم و زرتشتیگری که «دین ایدئولوژیکی شده و ابزاری و در خدمت ارتشتاران و حکومتگران نالایق بود» به بزرگترین و کلیدی ترین دلایل نابودی و متلاشی شدن پتانسیلهای فرهنگ زاینده و چشمه ای فرهنگ ایرانیان تا امروز مختوم شد و شرایط غالب شدن اسلامیّت را که همان تفاله متعفّن شده زرتشتیگری و میترائیسم است بر ایران تا امروز امکانپذیر کرده اند. در تاروپود فرهنگ ایرانی، آنچه «اصل» محسوب میشود، «قداست جان و زندگی» انسانها و جانداران و نباتان به طور کلّی است؛ نه رنگ پوست و زبان و اعتقادات و سبک و سیاق پوشش و غیره و ذالک. از چشم انداز بنمایه های فرهنگ ایرانی، مهم نیست که چه کسانی به فرمانروایی بر ایران دست می یابند؛ بلکه مهم این است که زمامداران و سلاطین و فرمانروایان در برابر «پرنسیپهای فرهنگ باهمستان ایرانیان» چگونه رفتار میکنند. اصل کلیدی برای حقّانیّت و دوام و لژیتیماتسیون زمامداران دقیقا بر همین پرنسیپ «قداست جان و زندگی» است که ارزیابی و به محک زده شود. هر گرایشی و سیستمی که بخواهد پرنسیپهای فرهنگ باهمستان مردم ایران را لت و پار کند و از در جنگ و خصومت با آنها بر آید، هیچگونه حقّانیّتی به فرمانروایی بر ایران و مردمش را ندارد؛ ولو تا خرخره به انواع و اقسام زرّادخانه های مهیب کشتاری و قتل عامی مسلّط بی چون و چرا باشد و کاربرد آنها را علیه مردم ایران و جهان، «جدال احسن» بنامد. سلسله ساسانیان با تکیه به دین ایدئولوژیکی شده زرتشتی با مصادره به مطلوب کردن الاهیات میترائیسم و سپس تحکیم چارچوبه های قدرت و اقتدار همچون ولایت خلفای الله [آخوندها و اعوان و انصارشان]؛ زمینه های فروپاشی و لت و پار شدن امپراطوری ایران را فراهم کردند و باعث قهقرایی و نکبت و ذلالت مردم شدند؛ زیرا جنگی را که موبدان میترائیسم با پرنسیپهای فرهنگ مردم ایران آغاز کردند و سپس در تفکّرات زرتشت و آشپزخانه کاست موبدان زرتشتیگری به نام «یزدانشناسی زرتشتی» عبارتبندی شد و متعاقبش میراثشان به یهودیّت و مسیحیّت و اسلامیّت رسید، همه و همه از جنگی ریشه گرفت که ارتشتاران میترائیسم علیه فرهنگ باهمستان مردم شروع کردند.
پژوهشگری انتقادی و حقیقت یاب و تشنه شناخت و زایشگری در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران به معنای وجهه تراشی برای این سلسله و آن ادیان نوری و این قوم و آن قوم و آن نژاد و امثالهم نیست؛ بلکه دقیقا به معنای تلاش برای کشف و علّتیابی قهقرائی ایران و لت و پار شدن بنمایه های فرهنگ باهمستان مردم ایران است که ارزش کار پژوهنده را به رقم میزنند. پدافنگری و دفاع بی محابا بدون لحظه ای اندیشیدن و دادورزی انتقادی، برای هیچ گرایشی و دین نوری و امثالهم، حقّانیّت و لژیتیماتسیون و حیثیّت و آبرو به بار نمی آورد که اتّفاقا به محکومیّت آنها نیز بیشتر صحه میگذارد.
اگر آمریکا، مجموعه ای کوچک از گردآمد ملّتهای سراسر جهان است، دلیلش نیز «پرنسیپهای اعلامیه استقلال آمریکا و اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر» است که تمام دولتها و روئسای جمهور آمریکا را متعهد و مسئول میکند تا به رعایت و ارجگزاری به چنان اصولی پایبند و مراقب باشند؛ وگرنه هیچ حقّانیت و لزیتیماتسیونی به قدرت و اقتدار ندارند.
دقیقا پرنسیپهای فرهنگ باهمستان ایرانیان نیز از روز اول بر «ارجگزاری و نگاهبانی» از آنها مُصر بوده اند تا همین ثانیه های گذرا. ولیکن و شوربختانه و شایان هزاران هزار مرتبه نکوهشهای تلخ است که تمام سلسله هایی که از عصر قدرتگیری ساسانیان تا امروز بر ایران چیره و غالب شده اند، تنها وظیفه عاجل و الهی و بشری خود را در این دانسته و میدانند که علیه بُنمایه های فرهنگ باهمستان مردم ایران؛ یعنی «گزندناپذیری جان و زندگی، مهرورزی، دادورزی، راستمنشی» با تمام امکانهایی که در اختیار دارند، خصومت خونریزانه را به پیش ببرند و اراده جبّار و خونریز خود را به کرسی بنشانند. برای ایرانیان، مهم نیست که چه کسانی حاکم هستند و به چه زبانی حرف میزنند و چه نوع پوشاکی دارند و چه اعتقادات و رسومی دارند و چه نوع غذایی میخورند و چه نوع علایقی دارند و به چه تباری تعلّق دارند؛ بلکه مهم این است که حکّام با «پرنسیپهای فرهنگ باهمستان ایرانیان» چگونه برخورد میکنند و واکنش نشان میدهند. به همین دلیل نیز تا زمانی که حکومتها به پرنسیپهای فرهنگ ایرانیان، متعهد و وفادار و ملزم به رعایت و ارجگزاری به آنها نیستند و نباشند، هرگز و هیچگاه نیز حقّانیّت به فرمانروایی بر ایران و مردمش را ندارند و حکومتشان غاصب و ضدّ جان و زندگیست و باید بی چون و چرا عزل و معزول و دربند شوند. مهم نیست که مهاجمان از خاک ایران برخاسته باشند یا از خاک بیگانگان. هر گرایشی که ضدّ جان و زندگی باشد، هیچ حقّانیّتی و لژیتیماتسیونی ندارد؛ زیرا فرهنگ ایرانی از آغاز شکوفائی اش بر این مدار میچرخید که «بیا تا جهان را به بد نسپُریم» و نگاهبان و پرستار «جان و زندگی» باشیم.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان
درووود!
بحثی مختصر بدون حواشی در باره جزئیات.
من قبلا هم نوشته ام و گفته ام و تاکید کرده ام و همچنان تاکید میکنم که «بِنمایه های فرهنگ ایرانیان [= گزندناپذیری جان و زندگی، مهرورزی، دادورزی، راستمنشی]» با ادیان و حکومتهای برآمده در تاریخ ایران از عصر ساسانیان به این سو تا عصر خلفای الله [= ولایت مطلقه فقیه]، اینهمانی ندارند. شعور و فهم فرهیخته نداشتن برای تمییز و تشخیص تفاوت این دو مورد و مسئله، یعنی آلوده بودن ذهنیّت شخص جاهل به حماقت ذاتی که با هیچ استدلال و برهان منطقی نمیتوان آن را ابطال کرد؛ مگر اینکه شخص ابله، خودش روزی روزگاری در اثر تلنگری، چیزی، حادثه ای به خود آید. اینترنت و فضای مجازی، امکانیست برای تمام انسانهای کره زمین با انواع و اقسام اعتقادات و مذاهب و ایدئولوژیها و جهاننگریها و دیدگاهها و غیره و ذالک و بالطّبع، هر انسانی و تشکیلاتی و گروهی و حزبی و فرقه ای و غیره و ذالک نیز تا جایی که امکانات مادّی و غیره و ذالک در اختیار دارد، تلاش میکند که در سمت و سوی اعتقادات شخصی یا فرقه ای و مذهبی و ایدئولوژیکی اقدام کند.