دوستان گرامی سازاخ و A سلام؛
تا آن اندازه که من لر ـ زبان ترکی آذری را شناخته و خود با این زبان تسلط نسبی دارم؛ می دانم که سازاخ، فعل سوم شخص جمع است. و به تنهائی نیز فعل جمع پرسشی ست.
مانند: گلِ اِویمیزی سازاخ. بیا خانه ی مان را بسازیم. با اینوجود می تواند گفته ام اشتباه باشد. اما از معنی دیگر "بادِ سوزناک" آن آگاه نبودم و حالا آنرا یادگرفتم و برایش از شما قدردانی می کنم.
در مورد پرسش A :
در پاسخ می گویم که اگر علاقمند به علل چگونگی شکست بلوک شرق هستید، منابع بسیار فراوان و گسترده ای وجوددارد که می توانید به آنها مراجعه کرده و پاسخ خود را بیابید. علل آن هزارها تفسیر داشته است. اما از شما انتظاردارم که دیدگاه ها و وابستگی های عقیدتی و آرمانی مرا آنگونه که هست برای من جایز بشمارید.
من هم به همانسان که شما فکر کرده و باوردارید، به چهارچوب عقیدتی و آرمانی تان احترام می گذارم.
من به این شیوه ی آزاداندیشی پایبندم و به همین خاطر پلورالیسم سیاسی ـ ایدئولوژیک را چاره ی داد و ستد های مفید اندیشه ورزی سالم میان انسان های متعهد می دانم.
اما در شگفتی دچارم که چرا جناب سازاخ این جمله ها را برای من نوشته است:
شما ۵۰ در صدی ها هرگز امکان انتخاب و تحصیل برای شما به سرقت رفته و زبان فارسی بعنوان یگانه زبان ممکن تمام سلولهای مغزی شما را هیپنوتیزیم کرده و همانند مذهب غیر قابل رهایی است
پرسیدنی ست! آیا من مخالف آموزش زبان مادری این یا آن ملت و قوم هستم؟ نه هرگز! بلکه خودم یکی از مدافعان سرسخت آموزش و حتی تحصیل به زبان مادری ملت ها بوده و می باشم.
می بینید! آیا سبک جناب سازاخ سازنده و مفید بحال امروز ملت های ایران بلازده ی آخوندی ست؟ ملت هائی که دچار تبعیض حقوقی و ستم مذهبی می باشند! البته که نیست.
من با روش های دشمنی برانگیز و نفاق افکن در میان ملت هایمان بسیار ناسازگارم و اصولا بیگانه با این راهکارهای بی هوده بوده و هرگز با ناسیونالیسم، راسیسم، پانیسم و سوینیسم و...سرسازش نداشته و همگامی نمی کنم و نخواهم کرد. همزمان اما به وجود ملت ها باوردارم و تبعیض های فراوان در میان آنها را جارمی زنم و با بقای آنها مخالفم.
اما این نقد به جناب سازاخ، هرگز دلیل بر تحقیر و یا کنایه ی زدن من به ایشان نمی تواندباشد و من این حق را بخودم نمی دهم. اگرچه با تندروی ایشان و یا هرکس دیگری روبروگردم.
تندرست باشید