دوستان گرانقدر سازاخ و آلتین سلام؛
پاسخ و واکنش بسیار دوستانه و مهرآمیزتان برایم پشتگرمی دلچسبِ تداوم داد و ستدهای گرانبار انسانی ست که من همیشه در پی آن بوده، رفته و خواهم گشت. راستش جز همین نیز برای هیچکداممان چیزی فراخور جان بیدار، در دست و دل هامان برجانخواهدماند.
دوستان! ما باهم بنام انسان نوعدوست و همدرد تفاوت چندانی نسبت به کوله بار سنگین نابرابری ها و ستم کشی هائی که کمر ما را خم کرده است نداریم.
زیرا: هرکدام از ما کم و بیش، محصول ناهمخوان جامعه ی بشدت متضاد و متناقض طبقاتی ست؛ همزمان وابستگی های شیرین و دلبستگی های تاریخی فرهنگی ویژه ی خود را دارد؛ ولی همزمان کم و بیش از ناسازگارها و نارسائی های دنیای پیرامونی و زندگی تلخ و پرآشوب ساختار برتری سازی نادرست جامعه بورژوائی رنج ها برده و می برد؛ و بی گمان هریک از ما به فراخور توان، تلاش در دگرگونی آنها دارد و خواهدداشت.
بهمین خاطر اینجا و آنجا و هر از گاه نیز می بینیم، ملتی، قومی و یا فرهنگمداری، ناسزاوار دچار نیشترهای زهرآگین و نابجای نابرابری ها شده که بارها می شوند، و بقریادآمده اند. آنگاه ملت ها در پی دادخواهی ها و آگاهانه، و با همه ی توان فریاد علیه ستم ها و نابرابری ها را جارزده اند و خواهندزد.
به باور من این اصول تاریخی و پربها و بدیهی بالا، جای اگر و امائی برای هیچکس و ملتی برای برتریجوئی و راسیسم باقی نمی گذارد. چراکه دختر هر مادری، زیباترین دخترهاست!
در کنار آن اما، لازم می دانم که بگویم همه ی خواسته های بالا در هرکشوری که باشد، مقوله های روبنائی جوامع طبقاتی بوده و هستند که با دگرگونی ساختار زیربنائی همه ی آن ناملایمت ها و محرومیت ها و نابرابری های سخت و شکننده ی امروز در فردای بریدن زنجیر استبدادها و ستم مذهبی در ایران، و بیاری اراده ی آزاد خود ملت ها و مدیریت مستقیم آنان بسادگی زدوده می شوند و خواهند شد.
پس ما ناچاریم بهتر و ژرفتر به کانون ستیزها و رودرروئی های تاریخی ـ طبقاتی ملت ها گسترده تر بنگریم. و تنها آنگاه هست که یک واقعیت آشکار نیز در برابر همه ی ملت ها و کشورهای اسیر سرنایه نمایان خواهدشد که چگونه ساختار سرمایه سالاری جهانی و داخلی منشا و منبع همه ی مصیبت های ماست؛ مصیبت هائی که آشکارا وجوددارند و همه ی ما را رنج می دهند.
جهان تک قطبی هار به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و یاران ناتوئی ـ میلیتاریستی او صده ها توانسته با شیوه ها و روش های ضدبشری در عرصه های سیاسی ـ اقتصادی ایکه ساختار سرمایه را به نوع انسان و با بی رحمی تمام تحمیل کرده و می کند؛ ملت های بسیاری را برابر هم گذارد. و در ژرفای هستی ناخودآگاه نوع انسان ها و ملت ها بازتاب های مبهم، سوء و ناشایستی علیه نوعدوستی های فراملی برجاگذارد و گذاشته است. وظیفه ی ما روشنگری و افشاگری علیه همه ی ترفندها و دسیسه های این نیروی قدر بیمار و بحرانی ست.
بنا بر آنچه که گفتم، باورم بر این است که انسان نوعدوست ناگزیر بوده، هست و می باشد که برای این خلاء اخلاقی انسانی که برای منافع ثروت و قدرت خویش جهانیان را به بهانه های مذهب و ملت بجان هم انداخته است چاره ای کارساز و مشترک بیابد.
تندرست باشید