تقدیم به م-سحر
ناشناس
تقدیم به م-سحر
عاشقی درد سری بود نمیدانستیم
حاصل اش خون جگری بود نمیدانستیم
بر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط بی بال و بری بود نمیداستیم
آسمان ازتو خبر داشت ولی ما ازتو
سهممان بیخبری بود نمیدانستیم
آب وجاروی در خانه مان شاهد بود
ازتو بر ما خبری بود نمیدانستیم
یه کمی چشم به راهی بگذاری بد نیست
آن کمان چشم به راهی بگذاری بد نیست
نگرانم که بس ازمردن من برگردی
بای تابوت سر بردن من برگردی
نکند منتظر مردن مایی آقا؟
منتظر هات بمیرند میآیی آقا؟
من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد
صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد
عهد کردیم سحر طول کشید
رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید