من معتقدم که، در یک دورانی که
ناشناس
من معتقدم که، در یک دورانی که، تمامِ جامعه ِ روشنفکری ایران مسالهِ آذربایجان را بایکوت میکنند، هر گونه پرداختن به این موضوع گامی مثبت تلقی میشود. حتا نوشتههای آقای جوادی و امثالهم که یک سری از فرضیههای تاریخی را گرفته و به عنوان اسناد و حقایق تاریخی به خورد مردم میدهد.
اینکه ریشهِ نام آذربایجان از کجا میاید، برای غیر متخصص اهمیتی ندارد. اسامی کشورها و ملتها از ریشههای مختلفی نشأت گرفته اند. همانطور که بلغارستان که یک نام ترکی است، ولی تاکنون هیچ کس در سلاو بودن آن شک نکرده است. با این گفتههای شما نه میتوان صد در صد موافق بود و نه میتوان آنها را بکلی انکار کرد. مشکل من با شما در جهتگیری شما، مبنی بر توجیه افکار پوسیدهِ پان- ایرانیستی و پانفارسیستی میباشد. برای نمونه مینویسید:
"هزارسال پیش از میلاد اعراب و ترک ها بصورتی که ما میشناسیم هنوز در صحنه تاریخ عرض اندام نکرده بودند.
(خزر، گوک تورک و قراخانی) در دوران ساسانیان مربوط میشود ...، زبان ترکی و یا نوعی اولیه از زبان ترکی نفوذ معین اما محدودی در مناطق حاشیه ایران باستان داشته است،
دگرگشت زبان به ترکی در صفحاتی از خراسان، آذربایجان، قفاز و ترکیه اساسا مربوط به غزنویان، سلجوقیان و بعد از آن یعنی حدود هزار سال پیش است"
شما با این گفته خود، مستقیم و غیر مستقیم از تورکها میخواهید که جای خودشان بدانند، و زیاد "عرض اندام" نکنند، که آنها در زمان ساسانیان فقط در حاشیه بوده اند و زبانشان هم در ایران فقط یک هزار سال عمر دارد ...!
من از شما انتظار داشتم که ، از این گفتهِ خودتان این نتیجه را میگرفتید و با خواننده فارس زده در میان میگذاشتید که؛ آهای مردم، این خلقِ دهها میلیونی از زمان ساسانیها در کنار ما و با ما زندگی کرده اند و میکنند و یک هزار سال است که زبان آنها زبانی ترکی میباشد، وقت آن رسیده استکه به آنها اجازه دهیم در کنار زبان ما فارس ها، زبان مادری خودشان را هم داشته باشند. و گرنه ...
" چو پرده دار به شمشیر میزند همه را،.، کسی مقیم حریم و حرم نخواهد ماند..."
امیدوارم که در آینده از قلمِ آقای جوادی، در مورد مسائل حیاتی آذربایجان، که مسالهِ حیاتی برای ایران نیز تلقی میشود، بخوانیم. و وگر نه اینها فرضیههایی هستند که حتا اگر صحیح و حقیقی باشند، باز هم نمیتوانند، دردی از دردهای عدیده مارا چاره کنند.
(خزر، گوک تورک و قراخانی) در دوران ساسانیان مربوط میشود ...، زبان ترکی و یا نوعی اولیه از زبان ترکی نفوذ معین اما محدودی در مناطق حاشیه ایران باستان داشته است،
دگرگشت زبان به ترکی در صفحاتی از خراسان، آذربایجان، قفاز و ترکیه اساسا مربوط به غزنویان، سلجوقیان و بعد از آن یعنی حدود هزار سال پیش است"
شما با این گفته خود، مستقیم و غیر مستقیم از تورکها میخواهید که جای خودشان بدانند، و زیاد "عرض اندام" نکنند، که آنها در زمان ساسانیان فقط در حاشیه بوده اند و زبانشان هم در ایران فقط یک هزار سال عمر دارد ...!
من از شما انتظار داشتم که ، از این گفتهِ خودتان این نتیجه را میگرفتید و با خواننده فارس زده در میان میگذاشتید که؛ آهای مردم، این خلقِ دهها میلیونی از زمان ساسانیها در کنار ما و با ما زندگی کرده اند و میکنند و یک هزار سال است که زبان آنها زبانی ترکی میباشد، وقت آن رسیده استکه به آنها اجازه دهیم در کنار زبان ما فارس ها، زبان مادری خودشان را هم داشته باشند. و گرنه ...
" چو پرده دار به شمشیر میزند همه را،.، کسی مقیم حریم و حرم نخواهد ماند..."
امیدوارم که در آینده از قلمِ آقای جوادی، در مورد مسائل حیاتی آذربایجان، که مسالهِ حیاتی برای ایران نیز تلقی میشود، بخوانیم. و وگر نه اینها فرضیههایی هستند که حتا اگر صحیح و حقیقی باشند، باز هم نمیتوانند، دردی از دردهای عدیده مارا چاره کنند.