جناب yaradiciliq سلام،
نه جانم چنین نیست! سرمایه داری درنده ی نئولیبرالیسم جهانی ـ ایرانی شما بهتر از خودکامگی فامیل کیم یونگ های کره ی شمالی ِغارنشین نیست و همه ی تان با اندکی تفاوت در نوع آن، یکدست دشمن بشرِ ساده لوح و فرمانبردار هستید. من با هر سیستم دیکتاتوری سرمایه، و اشکال استبداد کره ی شمالی ها و ستمکارهای مذهبی ـ ایدئولوژیکی مخالفم.
بارها نوشته ام که تئوری مسخره ی پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما، و نظریه ی ستردن مرگ طبقات و همزمان انحطاط جنگ طبقاتی او، سست تر و چندش انگیزتر از آن است که به نقد مارکسیستی کشیده شود. او بسان شما و همفکران مشابه از سایش و کاهش طبقات مسلط اجتماهی گفت که می بایست به سود لایه ی میانی و فربه شدن آن و مرفه تر شدن زندگی نوع انسان بینجامد؛ نه که نینجامید، بلکه قطب 8 نفری ثروت ثروتنمدتر، و قطب 99% کار و طبقه ی کارگر فقیرتر و گرسنه تر و بیکارتر شد.
اما صمیمانه از شما بعنوان یک انسان می خواهم که چشمان و گوش های تان را هرچه بیشتر به روی واقعیت های موجود جهان نابرابر طبقاتی بازکنید تا روشن تر درد بی درمان کارمزدان و تنگدستان و نداران چپاولشده را ببینید. و فریادشان را با وجدان بیدار، مسئول و همدرانه آشکارتر بشنوید.
مرا و دیدگاه های بقول شما بی هوده ام را ول کنید؛ گور پدر من کمونیست و برابریجو. از خودتان بگوئید که شما برای این سرکوب ها، ستم ها، بی عدالیتی ها و استثمارهای هولناک و بسیار بی رحمانه چه پیشنهادها و راهکارهائی دارید؟
بد هم نیست که بدانید در تشریح جایگاه لایه های میانی مورد نظر شما، و از نظر ما مارکسیست ها این نیروی گسترده نیز بسان طبقه ی کارگر ناگزیراست زندگی خود را از طریق فروش " کار فکری و یدی" اش امرار معاش کند و طبعا بدین خاطر جزو طبقه ی کارگر محسوب می شود.
باسپاس