برگی از تاریخ بی افتخار و
ناشناس
برگی از تاریخ بی افتخار و مدعیان . نوشته پارسا دوست.نقل قول (درباره شدت کینهتوزی ازبکان به ایرانیان شیعه، کشیش سانسون که از طرف لویی چهاردهم پادشاه فرانسه در ۱۰۹۴ ه. (۱۶۸۳ م.) و در زمان شاه سلیمان صفوی به ایران آمد، مینویسد ازبکان «چنان بیزاری و نفرت نسبت به ایرانیان ] شیعه [ دارند که اگر سربازی از آنان پس از بازگشت از میدان جنگ مقداری خون ایرانیان را برای زنش نیاورده باشد زنش او را به خوبی و مهربانی پذیرایی نمیکند و میخواهد که آن خون ارمغان را به شادی بازگشت شوهرش بنوشد.» او در جای دیگر مینویسد ترکان عثمانی و ازبکان «با ایرانیان خصومت آشتیناپذیر دارند و از آنان بسیار متنفر هستند.»
شاه اسماعیل اول تنها به کشتن سنیان و خراب کردن آرامگاه مقدسان مذهبی آنان مانند آرامگاه ابوحنیفه ـ امام سنیان حنفی ـ در بغداد اکتفا نکرد، بلکه مرتکب اعمالی گردید که خشم و کینه سنیان، بهویژه ازبکان را برانگیخت. او در ۳۰ شعبان ۹۱۶ ه. (اول دسامبر ۱۵۱۰ م.) با محمد شاهبخت خان یا شاهبیک خان معروف به شیبک خان در مرو به نبرد پرداخت. شیبک خان در آن نبرد شکست یافت و کشته شد. هنگامی که جسد او را نزد شاه اسماعیل آوردند، با آنکه خوردن گوشت میّت در دین اسلام حرام است، او به صوفیان قزلباش که مرید وی بودند دستور داد «هر کس سر مرا دوست دارد از گوشت دشمن من طعمه سازد.» به نوشته مورخ صفوی برای خوردن «گوشت خام و حرام با خاک و خون آغشته» جسد شیبک خان «به نوعی ازدحام و هجوم شد که چند کس مجروح و زخمی گشتند و جمعی که دورتر بودند یک لقمه گوشت او را از جمعی که نزدیک بودند به مبلغ کلی میخریدند و میخوردند.»
به دستور شاه اسماعیل، پوست سر شیبک خان را کندند؛ آن را پر از کاه نمودند و برای سلطان بایزید دوم پادشاه عثمانی فرستادند. کاسه سر او را نیز قدح ساختند؛ با گوهرها زینت دادند و شاه در آن قدح به بادهنوشی پرداخت. سلطان بایزید دوم، پادشاهی آرامشطلب و به دور از روحیه جنگجویی بود. او در آغاز پادشاهی مِی مینوشید ولی پس از مدتی آن را ترک کرد و زاهد گردید. او به تصوف علاقهمند شد و «صوفی» لقب یافت. ولی ارسال پوست پر از کاه شده سر شیبک خان، آخرین ضربه سنگین را به بایزید دوم و سیاست صلحجویانه او وارد کرد. این اقدام، بزرگان دربار عثمانی، بهویژه عالمان مذهبی را به شدت خشمناک نمود. سلیم فرزند بایزید علیه پدر به جنگ پرداخت و سرانجام، او خود را به استانبول رساند و پدرش سلطان بایزید دوم راناچار به کنارهگیری کرد و خود در ۷ صفر ۹۱۸ ه (۲۴ آوریل ۱۵۱۲ م) بر جایش نشست.) توجه کننید که جنگ ترک عثمانی را علیه ترک شیعه به حساب مردم ایران نگذاریم .
به دستور شاه اسماعیل، پوست سر شیبک خان را کندند؛ آن را پر از کاه نمودند و برای سلطان بایزید دوم پادشاه عثمانی فرستادند. کاسه سر او را نیز قدح ساختند؛ با گوهرها زینت دادند و شاه در آن قدح به بادهنوشی پرداخت. سلطان بایزید دوم، پادشاهی آرامشطلب و به دور از روحیه جنگجویی بود. او در آغاز پادشاهی مِی مینوشید ولی پس از مدتی آن را ترک کرد و زاهد گردید. او به تصوف علاقهمند شد و «صوفی» لقب یافت. ولی ارسال پوست پر از کاه شده سر شیبک خان، آخرین ضربه سنگین را به بایزید دوم و سیاست صلحجویانه او وارد کرد. این اقدام، بزرگان دربار عثمانی، بهویژه عالمان مذهبی را به شدت خشمناک نمود. سلیم فرزند بایزید علیه پدر به جنگ پرداخت و سرانجام، او خود را به استانبول رساند و پدرش سلطان بایزید دوم راناچار به کنارهگیری کرد و خود در ۷ صفر ۹۱۸ ه (۲۴ آوریل ۱۵۱۲ م) بر جایش نشست.) توجه کننید که جنگ ترک عثمانی را علیه ترک شیعه به حساب مردم ایران نگذاریم .