نباشد رای من جز سرنگونی
کنم فریاد آن را با جسارت
بازی انتخابات، نمایشی است برای خوراندن یک موجود با عمامه یا بیعمامه به مردم، حالا شرایط هرطور ایجاب کرد با مارک اصولگرا یا اصلاح طلب. نمایشی که البته کاملاً لورفته و آبروباخته است. اگر رای مردم ”نه ”و ”تحریم ”این نمایشها و خیمهشب بازیها است, ریشه در همین واقعیت دارد. تمامیت رژیم برای مردم ایران نامشروع است, بنابراین رای آنها در یک جمله رای به سرنگونی تمامیت رژیم ضدبشری جمهوری اسلامی است.
خمینی خون آشام یکبار، با وقاحت تمام رو در روی یکصد و اندی سال مبارزه آزادیخواهانۀ خلق قهرمان ایران ایستاد و با یک دهن کجی آشکار به انقلاب مشروطه و انقلاب ضدسطلنتی 57 و خون شهیدان خلق گفت:
«رابطه ولیفقیه با مردم از لحاظ حقوقی مانند رابطه قیم با صغار (کودکان) است».
در این رژیم مادون ارتجاعی، دیگر جایی برای مطرح شدن مفاهیم و دستاوردهایی مانند
اگر میخواهیم به عمق تعفن دیدگاه خمینی خون آشام و همپالگیهای عمامه دار و بی عمامه اش پیببریم، باید سری هم به حرفهای آخوند مصباح یزدی بزنیم. ببینید مفاهیم مقدسی مانند، «مردم» و «انتخابات» در قاموس این دایناسور برآمده از بویناکترین مغاکهای قرون وسطایی، چه معنایی دارند؟ آنچه را که دیگر سران حکومت و قلمبهمزدان آن از ترس مردم، واکنش افکار عمومی و اعتراضات اجتماعی، در لفافه میپیچند و گرد و قلمبه بیان میکنند، این یکی صاف و پوستکنده و عاری از هر زرورق پیچی بیرون میریزد و درونمایه حکومت دجالان را به زنندهترین شکل وا میگوید:
«در حکومت اسلامی رأی مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاستجمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری.
ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن ’رضایت ولایت فقیه’ است.
اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده است، صرفاً به این دلیل است که ولیفقیه مصلحت دیده است فعلاً انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود.
ولیفقیه حق دارد و میتواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلاً به رأی مردم مراجعه نشود انتخاب کند.
مشروعیت حکومت نه تنها تابع رأی و رضایت ملت نیست، بلکه رأی ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد».