تحلیلگران ایرانی وقتی که می خواهند در مورد رفراندوم ترکیه اظهار نظر کنند، با تخیلات انتزاعی خودشان را در عالم اوهام در راس موضع سکولار دمکراتهای آمریکا و اروپا گذاشته و به سکولاریزیم در حد قابل قبول ترکیه به چشم حقارت نگاه می کنند، در صورتیکه اینها باید خودشان را در جایگاه هموطنان شاهنامه خوان تهرانی خود ببینند که از ساعت دو شب همراه با پتو، غذا، تخمه و تلفن دوربین دار سعی می کنند زودتر از همه، جان بی نفس خودشان را به محل اعدام می رسانند، تا لحظه جان دادن انسانی را در بالای دار از نزدیک تماشا کنند، و یا خودشان را بجای هموطنان شیفته فال حافظ و گلستان و بوستان سعدی در شهر شیراز ببینند که مامورین بهداشت و شهردای برای قتل عام سگهای شهر با تزریق آمپول اسید آنها را زجر کش می کنند و اهالی از دیدن این صحنه های دلخراش، حال می کنند، آنها چگونه جرعت می کنند با این سطح میانگین دیدگاه
آری در جامعه ایی که مادران از فرط فقر مجبور می شوند خودشان را لخت بفروشند تا با پول آن لباسی بخرند تا لختی خود را بپوشانند و نان شب کودکانشان را مهیا کنند، در این جامعه بی رحم، کودکان معصوم همین زنان همانند یک خلافکار، مادر جنده خطاب می شوند. این تجزیه تحلیل ها بیشتر شبیه آروغ بعد از خوردن افطار می ماند. که از بوی گندش مغز آدمی فلج می شود.
سعی نکنید که به ضد ترک بودن خود با ژست سکولاریزم سرپوش بگذارید، راسیسم در جهان در حال انقراض به انتهای راه رسیده، ولی شما هنوز هم که هنوز است در ابتدای راه، در جا می زنید، هر اتفاق مثبت یا منفی که در جامعه ترک روی می دهد، بلافاصله به فال شر می گیرید و آرزوی قلبی خود را بعنوان تحلیل سکولاریستی پیش بینی سیاسی ارائه می کنید، که دیگر کار ترکها تمام است، تنها با آسیمله شدن می توانند خودشان را نجات دهند و گر نه از تاریخ بشریت حذف خواهند شد.