نبرد میان مردمی که آزادی و حقوق خود را می خواهند یک نبرد نابرابر است. زیرا در حالی که مردم جز حضور خود در خیابان ها ابزار دیگری در اختیار ندارند، رژیم جمهوری اسلامی با اتکاء به میلیاردها دلار درآمد نفت، همه ی امکانات را در خدمت خود گرفته است تا جنبش آزادیخواهی مردم را سرکوب کند:
کمتر از يکماه پيش نوشتم اپوزيسيون ميتواند در صورتيکه اعدام های دسته جمعی آغاز شود خواستار دخالت نظامی نيروهاي سازمان ملل در ايران شود. امروز ديگر دوران تصفيه هاي استالين نيست که سازمان مللی نبود، و در صورتيکه اپوزيسيون يک کشور تقاضاي چنين کمکی بکند، آنگونه که سالهاست نيروهاي دموکرات در افغانستان براي مقابله با توحش طالبان چنين تقاضايی را کرده اند، ميتوانند دريافت کمک را هم انتظار داشته باشند.
در خارج از کشور، ایرانیان، وظیفه ی بزرگی بر عهده دارند. ای کاش بار دیگر صفوف معترضین یکی شود تا مردم بیشتری را به خیابان ها بیاورد و تقاضای فشار جهانی علیه حکومت جنایتکار ایران را در راس همه ی خواسته های این صفوف متحد قرار دهد. باید از دولت های غربی خواست به سیاست کج دار و مریض با حکومت اسلامی پایان دهند و ادامه ی روابط خود با آن را به قطع فوری اعدام ها و پایان دادن به سیاست سرکوب معترضین و مخالفین مشروط کنند.
در ایران باستان سال به دو بخش تابستان بزرگ هفتماهه و زمستان بزرگ پنجماهه بخش میشد. زمستان از آبان آغاز میشد و صد روز پس از آن (آبان، آذر، دی و ده روز از بهمن) در روز مهرایزد از بهمن ماه، جشن سده را برگزار میکردند. واژۀ سده اشاره به صدمین روز زمستان باستانی دارد.
قتل محمدرضا زمانی و آرش رحمانی پور تمامی یاران جنبش سبز را عزادار کرد. با چشمانی اشکبار و قلبهایی پر درد به عزای این دو جوان رشید ایران مینشینیم. چقدر مظلومانه به قتل رسیدند. رژیم در حال سقوط اسلامی فکر میکند.....
خانمها و آقایانی که به نام روشنفکران دینی خود را معرفی میکنید و شناخته میشوید! منظورتان را از دموکراسی دینی روشن کنید: اگر مردم ایران دینمدارند و دینگرا دموکرسی آنها نیز دموکراسی دینی خواهد بود، بی این که نیازی به متصف کردن و تأکیدی ویژه در میان باشد. اگر منظور شما این است که یک نهاد دینی باید بر روندهای سیاسی جامعه نظارت داشته باشد، در کشوری همچون ایران این نهاد تنها میتواند شورائی باشد از راهبران همۀ نحلههای مذهبی: شیعهها، سنیها، مسیحیها، یهودیها، یزیدیها، اهل حق، بهائیها و ....
این خبر مرا که در تمام این ساعات هایی که گذشت، چشم به راه بوده ام خوشحال می کند اما ذوق زده نه چرا که می دانم سهم پدر و مادری که خبر به دار شدن عزیزشان را از تلوزیون آقای ضرغامی شنیده اند و فرصت یک خداحافظی کوتاه هم نداشته اند، بیش از این ها است.
جالب بود بسیج علنا بیانیه می داد و نمایندگان را تهدید میکرد و بعد هم به زیر کتک می گرفت آنها را ، افراد شناخته شده و مامور و مسئولی چون سازور و الله کرم و … رسما تهدید میکردند و فردایش یکهو می دیدی دفتر فلان نماینده آتش گرفت و … و دست آخر نهادهای قضایی و امنیتی هم می گفتند تحقیقات ادامه دارد و اینها کار عوامل ناشناخته و خودسر است !
رژیم با نزدیک شدن 22 بهمن واحساس خطر،تصمیم گرفت که بجای غرق شدن درمعاملات پشت پرده، هرچه زودترتمامی توان خود را برای مقابله با آن بکارگیرد.اکنون اشاعه ترس ورعب افکنی درکناردستگیری ها و تمرکزنیروایجاد جنگ روانی و انواع اقدامات گوناگون پیشگیرانه مشغله اصلی رژیم را تشکیل می دهد.غافل ازآنکه درشرایطی که مردم پی به ماهیت کثیف وجنایتکارانه حاکمیت برده باشند ودرمسیرمبارزه ورسیدن به هدف های به حق واولیه وانسانی خود آماده پرداختن هزینه های بیشترمی شوند اقداماتی هم چون قتل...
وقتی نمیتوانم برای موکلانم کاری کنم.......خانم ستوده همچنین شرح میدهد که در جلسه دادگاه آرش رحمانیپور، ماموران اطلاعاتی پدر او را تحت فشار گذاشتهاند تا پسرش را وادار به اعتراف کند. به او گفتهاند اگر پسرت به چیزهایی که ما میگوییم اعتراف نکند، تو را هم دستگیر میکنیم.