رفتن به محتوای اصلی

در قانون اساسی پاکستان یا

در قانون اساسی پاکستان یا
محسن کردی

در قانون اساسی پاکستان یا افغانستان نامی از شیعه و سنی نیامده. انتخابات بر اساس تقسیم بندی اتنیکی صورت نمی گیرد. همه مردم به یکدیگر نه به چشم شیعه با فلان حقوق و سنی با فلان مقدار حقوق اجتماعی نگاه نمی کنند. از همین رو دچار مشکلات عدیده اتنیکی هم نیستند. اما هنگامی که شما از زاویه حقوق اقلیت وارد موضوع میشوید خودبخود طرف مقابل را وادار به دفاع از حقوق خود میکند که در نگاه انسان جهان سومی چیزی بجز بی حقوقی طرف مقابل نیست. کنار نهادن جمهوری اسلامی و انتخابات آزاد میتواند نمایندگان بسیاری از میان مردم از جمله سنی ها، و گروههای قومی به مجلس روانه کند. در کشوری مثل ایران نباید قانون گذاشت که استاندار آذربایجان حتما باید ترک باشد. مطابق قانون این استاندار حتا یک بلوچ هم میتواند باشد. اما در عمل به هنگام انتخابات ترک ها به

یک همشهری شان رای میدهند و بلوچهای بلوچستان نیز به همشهری خودشان. به این ترتیب همه به خواسته های شان میرسند. اگر غیر فارسها و غیر شیعه ها ترس دارند که در انقلاب بعدی بازهم به حقوق شان نرسند به همین اندازه هم شیعه ها و فارسها شک خواهند کرد که حقوق دیگری و تاکید روی آن یعنی بی حقوقی من. یعنی اینکه من حق ندارم در محله های سنی مسجد داشته باشم و یا شهردار شوم.
ببینید.. من بارها در سالهای گذشته وارد این بحث ها شده ام و نمیخواستم بازهم وارد شوم. اما انتظارم از آقای حسین بر بیش از اینهاست. ایشان در دستگاه دولتی رژیم شاه مقام بالایی داشتند و ساز و کار یک «دولت شیعه» را میدانند. میدانند که حکومت شاه ظاهرا شیعه بود اما در حقیقت بسیار هم سکولار بود. شیعه بودن شاه به چند تا زیارت امامرضا اثبات نمیشود بلکه اعمال جمهوری اسلامی نمایشگر یک حکومت شیعه است. اگر در رژیم شاه سنی ها اجازه ساختن مسجد در تهران نداشتند هیچ جای تاسف ندارد. مردم عقبمانده ایران هنوز آمادگی چنین آزادگی هایی را نداشتند و هنوز هم تا حدی باید با احتیاط به این تغییرات نگریست و با برنامه های تلویزیونی اول ذهنیت مردم را بطور کلی نسبت به کانسنسوس دشمنی شیعه و سنی زدود و سپس قدم های بعدی را برداشت. من بخاطر دارم که تا سال مثلا 1350 در محله های تهران «جشن عمرکشان» داشتند. در تعزیه ها مردم بارها شده بود که شمر بیچاره را زیر مشت و لگد میگرفتند. و حالا فکرش را بکنید که برای آنکه دهن معترضین بسته شود حالا چند مسجد سنی هم در تهران برقرار میکردند. اولا که برقرار کردن چند مسجد سنی را مخالفان هیچ دلیل آزادگی رژیم سابق به حساب نمی آوردند بلکه میگفتند برای شاه گسترش مساجد شیعه کافی نبود حال برای تعمیم خرافات بین مردم به گسترش مساجد سنی دست زده است. اما از آن بدتر تصورش را بکنید که مردم عقبمانده در تهران برای جشن عمرکشان بعدی کدام مکان را ممکن بود انتخاب کنند؟ چه جایی بهتر از مقابل درب «مسجد عمری ها»؟
آقای حسین بر آنچنان از حقوق اقلیت ها سخن میگویند که انگار در مورد مردم نروژ دارند سخن میگویند. من هنوز بخاطر دارم درگیری های اول انقلاب بین ترکها و کردها را و اگر رژیم دخالت نمیکرد بلبشوی جنگ خانگی بین شیعه و سنی مسلما شعله ور میشد و همه ما را می سوزاند. ما ایرانی ها هنوز آمادگی یک جامعه سکولار را نداریم. باید روی این موضوع کار شود. نیاز به کار فرهنگی و رسانه ای است. نباید روی مشکلات اتنیکی بیش از حد انگشت گذاشت چرا که من مطمئنم که کنترل کار از دست همه در خواهد رفت. با این وجود بازهم حضرات میخواهند روی «حقوق» شان تاکید کنند... پس باید هم نگران شوونیزم شیعه و فارس باشند. یک بار دیگر تکرار میکنم... این حقوق حق اقوام و اقلیتها و هرچه دیگر که میگویید هست و کسی منکرش نیست. نام این موضع گیری را «بهانه گیری و عذر آوردن» نگذارید بلکه از سر دلسوزی است. لازم است که چند سالی در تلویزیون ملی سنی ها و بلوچها و کردها در برنامه های اجتماعی و بحث ها حضور بیابند و از ستم هایی که بر آنها رفته سخن برانند و از توهین هایی که در چند قرن حکومت شیعه ها بر آنها رفته سخن برانند. بدین ترتیب بدون آنکه به مرام شیعه حمله بشود آخوند بیش از پیش منفور خواهد شد. سپس خود مردم شیعه و یا فارس فشار را برای احقاق حقوق سایر مردمان ایران زیاد خواهند کرد و از حکومت خواستار رعایت حقوق آنها خواهند شد. این بهترین روش است. در کشورهای پیشرفته همیشه برای پیش بردن این گونه امور از همین روش روانشناسی استفاده میشود. یعنی دولت سر خود دست به این کارها نمیزند که مورد اعتراض واقع شود بلکه میگذارد که مردم خواستار تغییر شوند.