رفتن به محتوای اصلی

بهرحال خوبه که این مباحث

بهرحال خوبه که این مباحث
داریوش برادری

بهرحال خوبه که این مباحث بیشتر باز بشه تا مشکلات بنیادین و ساختاری موضوع هرچه بیشتر نمایان بشه و انچه من سالهاست که در یکی دو تا نقد بر او بهش خطای روانشناختی کارش و بهای خطرناکش برای خودش و دیگران را بهش نشان بدهم و انجا که باید مواظب باشد وقتی دیگران را متهم به تیرزنی و غیره در ملاء عام و یا به استناد به نظرات و شایعات درون زندان می کند. چون بهرحال او که بغل این افراد نایستاده بوده است و چنین اتهاماتی به افراد و انهم در خارج از کشور و بدون هیچ مدرکی در واقع جرم دارد.

جدا از اینکه بهای سنگین برای این افراد مثل همین آقای محسن درزی و غیره دارد که ایشان اسمش را می برند و الان مدتی است موضوعش دوباره مطرح شده است و امیدوارم این بار به دادگاه برود و شکایت بکند تا مسئله به شکل قانونی دنبال بشود. چون بیشتر از یکی دوتا هستند که از طرفش در واقع ترور شخصیت شده اند. شما در همین کامنت هم می بینید که وقتی اسم محسن درزی را می برد، براحتی می گوید که به او گفتم یک تیر خلاص زن است و به جای زنجموره و دروغگویی بهتر است راستش را بگوید. اولا مگر کنارش بوده ایی که انموقع خودت هم سهیمی. دوما همانطور که گفته ایی این را در زندان یا بیرون از زندان از زندانی دیگری شنیده ای. چطور می توانی بر اساس شایعه و یا نظری زندگی یک ادم را از هم بپاشی و چنین تهمت های سنگینی به او می زنی. ثالثا و اصلا بگوییم که او در زندان زیر فشار سنگین شکنجه و غیره بریده است و وادارش کرده اند که تیر خلاص بزند. حال تو می ایی بجای اینکه نوک حمله ات ر امتوجه جمهوری اسلامی بکنی که چنین جنایتی مرتکب شد هاست و یک انسان را وادار کرده است که یار سابقش را تیر بزند، می ایی مثل لاجوردی می گویی اعتراف بکن و زنجموره نکش. مگر شما کی هستی که هم قاضی میشود و هم دادستان و هم شاهد. مگر می شود همه اینها با هم بود و ندید که اینجا ما با فرزندی از همان نظام روبرو هستیم. حتی اگر ضدش باشد. چون دارد کارهای خطرناکش را تکرار می کند. از طرف دیگر او همین جا هم به زبان بی زبانی می گوید که انزجارنامه نوشته است و مثل بچه های مجاهدین احتمالا مجبور به این نیز بود هاست که مصاحبه بکند و در مسجد محل حضور بیابد. خوب گام بعدی چه بوده است اگر از او می خواستند صداقتش را ثابت بکند؟ مگر بقیه توابان می خواستند به عمد دیگران را زجر بدهند و یا تیر خلاص بزنند. داستان قوی نسیم خاکسار از یک تواب بهترین شاهد این مدعاست و همچنین سخنان توابان که انها نیز اول با انزجاریه شروع کردند و بعد هی بیشتر زیر فشار انها را گذاشتند و بیشتر خواستند و تاب نیاورند. خوب حالا باید یک زندانی رژیم بیاید بگوید شما تاب نیاوردید و به اینخاطر من قهرمانم که انزجارنامه نوشتم و مصاحبه کردم و شما که قدم بعدی ر ابرداشتید متهم و جنایتکارید و باید اعتراف بکنید. حالا از خودت سوال بکن تقی جان و یا از اقای مصداقی سوال بکن که از منظر ان دوستش ( آنطور که شنیده ام حتی بقول خودش در یکی از اثارش) قبل از او داخل اطاق دادستان و یا حاکم شرع رفت و انزجارنامه ننوشت و به اینخاطر اعدام شد، حال او که داخل رفت و انزجارنامه نوشت، مصداقی چه موجودی است؟ ایا این قهرمان مرده او را یک تواب می داند یا یک قهرمان؟ بقیه در کامنت بعد