رفتن به محتوای اصلی

Rosa عزیز،

Rosa عزیز،
اژدر بهنام

Rosa عزیز،
خرد جمعی هم اشتباه می‌کند و چه اشتباه‌هایی! اشتباهات خرد جمعی هم ابعاد وسیعتری دارند و فاجعه‌بارترند. مگر همین جمهوری اسلامی حاصل خرد جمعی همه ما ایرانیان نبود؟ مگر خط و برنامه سیاسی "شکوفایی جمهوری اسلامی" (برنامه سازمان فداییان اکثریت) حاصل خرد جمعی نبود؟ (به نظر من همه ما "اکثریتی‌های" آن دوران در آن سهیم و مسؤلیم. همان زمان این برنامه به نظرخواهی عمومی در تشکیلات گذاشته شد و ما هم آن را پذیرفتیم و به آن رای دادیم. رهبری سازمان بدون پذیرش آن از سوی بدنه "تشکیلات" نمی‌توانست آن را پیش ببرد)
ابعاد تاثیر اشتباه یک دادگاه بسیار کمتر و محدودتر از اشتباه خرد جمعی است.
به نظر من رسانه‌ها نمی‌توانند دادگاه باشند. در جو مسمومی هم که امروزه در رسانه‌های ایرانی وجود دارد و حاکم است، نه بحثی سالم پیش می‌رود و نه حقیقتی روشن می‌شود. همان توابی که شما انتظار دارید بیاید و در رسانه‌ها

صادقانه به کرده‌های خود اعتراف بکند، امنیت ندارد. او را شکنجه روحی و روانی می‌دهند. بی آبرو می‌شود حتی اگر ندامتش تنها به امضای یک ندامت‌نامه محدود بوده باشد. سنکسار می‌شود! بایکوت می‌شود و...
متاسفانه هنوز در جامعه ما، بویژه در خارج از کشور و همین رسانه‌ها، این امر جا نیفتاده و نهادینه نشده است که عامل اصلی این ندامت‌ها و حتی تبدیل یک انسان به "تیر خلاص زن" مورد حمله قرار گیرد. آیا در این جو و ابن شرایط می‌خواهید توابان را به رسانه‌ها بکشانید؟ تصور می‌کنم که برای این کار خیلی زود است. اول بیایید شرایط امن و آرامی را بوجود آوریم و بعد به این فکر بیفتیم!
همین بحث‌ها را نگاه بکنید. ابتدا یک بحث تاریخی بود. صحبت از این بود که آیا چریکهای فدایی خلق ایران پیش از انقلاب از خمینی حمایت کرده یا بعد از انقلاب و یا اصلا آیا حمایت کرده است؟ و حالا ببینید که به کجا کشیده است!!! خرد جمعی ما هنوز یاد نگرفته است که یک بحث ساده، پیرامون یک موضوع مشخص را پیش ببرد، چطور می‌توانیم زندانیان سیاسی سابق- سر موضعی و تواب و همکار و تیر خلاص زن- را به دست این رسانه‌ها و این "خرد جمعی" بسپاریم.
Rosa ی عزیز،
پیش از اینکه شروع به ادامه صحبت با شما بکنم، داشتم کامنتی را می‌خواندم که هنوز منتشر نشده بود(من این امکان را دارم که کامنتهای منتشر نشده را بخوانم ولی اجازه ندارم دخل و تصرفی در آنها بکنم) از شخصی به نام "حمید". راستش را بخواهید دلم سوخت. هم برای خودمان و جامعه‌مان و هم برای شخص ایشان و بخصوص برای مسؤل کامنتها که چه زجری را باید متحمل شود. اگر منتشر شد و وقت کردید، آن را بخوانید. سرتاسر فحش و ناسزاست و حرفهای درستش در میان این عصبیت و ناسزاها و توهینها گم می‌شوند.
آیا می‌خواهید این توابان را به دست این خرد جمعی بسپارید؟