رفتن به محتوای اصلی

اين مطلب را مجاهدين برای شما فرستاده اند. واشنگتن تايمز (که هيچ ربطی به واشنگتن پست ندارد) روزنامه بسيار محقری است در آمريکا که به وسيله بخشی از نئو کان ها اداره می شود، و فعلا اصلی ترين وظيفه اش کمک به بر افروختن جنگ عليه ايران است. تلاش های زيادی کرده است تا عناصر مجاهدين را که به عنوان عوامل و و ابزار های دست نئو کان ها از طرف کارفرمايان مشترک اين روزنامه و مجاهدين به کار گرفته می شوند مطرح کند. اين روزنامه سوابق بسيار خاصی در رابطه با جو سازی عليه راديو فردا و برنامه فارسی راديو آمريکا دارد.
نوشته
ام قبلاً که از مقطع نشست پاریس، من به این نتیجه رسیدم که اپوزیسیون را یک درد بی
درمان هست: تا توافقی حداقل بر سر مسئلة ملی در ایران به وجود نیاید، هیچ راهی برای دررفتن از بحران بدیل
سازی در برابر جمهوری اسلامی پیدا نخواهد شد. دو گرایش به شدت افراطی در این میانه دارند یکدیگر را تقویت می
کنند: شووینیسم پارسی (اگر خوش ندارید آن را ناسیونالیسم عظمت
طلب ایرانی بنامید) و شووینیسم قومی یا ملیتی؛ کار هم دارد بالا می
گیرد. آنانی که پالتالکی به یکدیگر دشنام می
دهند،
چرا که هم مسئله ی "ناسیونالیسم" و هم موضوع هویت "اتنیک" به شکلی که امروز مورد مداقه هستند مفاهیمی هستند مدرن. اگرچه یونانی ها از کلمه "اتنیه" برای تمیز دادن شهروندان یونانی از برده ها؛ افراد فقیر، بی زمین و بیگانگان استفاده می کردند و اگرچه محتوی تعریف آنها علیرغم گذشت قرن ها به اعتبار خود باقی است، ولی برای تعریف قومیت و ملیت در عصر جدید از بستر فکری دیگری استفاده می شود.
از طرف دیگر اکنون آقای جامی بایستی به من و به خوانندگان جواب دهد که چرا این دروغ‌ها را نوشته است و به تکذیب حقوقی من پرداخته است. او بایستی جواب دهد که نکات غیر علمی نقد من در کجا بوده است که دست به سانسور آن زده است. در نهایت من هنوز تا سه ماه دیگر با سایت زمانه یک قرارداد نوشتن سه مقاله در ماه دارم. اگر من اکنون به بهای خشم مدرن از سرکوب مقاله‌ام از ادامه هم‌کاری سرباز زنم، در واقع به خواست ایشان عمل کرده‌ام و حق سلطان بودن ایشان را پذیرفته‌ام.
اروپائیان همیشه ناخرسند بوده و هستند از این امر، که آمریکائیان به اندازه ی ِ بسنده با آنان رایزنی نمی کنند و به اصطلاح، کارهای ِ جهان را یک تنه و یک قطبی به پیش می برند. در پاسخ به این اعتراض، کسینجر نیز به اروپائیان خُرده می گرفت و می گیرد، که آن ها، یعنی آمریکائیان، نمی دانند وقتی می خواهند امری را با اروپائیان در میان بگذارند به کدامین تلفن باید زنگ بزنند، لندن؟ پاریس؟ برلین؟ و یا شاید حتا رُم؟
دریافتم که گرایش فاشیستی نفی هویت مردم ایران، در جمهوری اسلامی، بدل شده است به گونه
ای جنون گاوی از نوع بسیار حادش و جمهوری اسلامی در نفی هویت فرهنگی، حتی از بسیاری از پارس
شووینیست
های بیمار ما در اپوزیسیون، سبقت گرفته است و تازه دریافتم که چرا برخی
 از این بزرگواران ته دلشان غنج می
زند برای آن که بروند و کنار همین جمهوری اسلامی بایستند.
وقتی محمود صالحی د ستگیر شد از چپ تا سلطنت طلب رادیکال دهها بار این خبر را در رسایت های خود منعکس کردند تا اینکه سرانجام او ازاد شد وقتی دیروز نامه یک همجنسگرای ایرانی که در آن شرح انچه برانان رفته بود را با سادگی بیان کره بود د و از جمله تقاضای کمک از اپوزیسیون رزیم را داشت که حداقل این جبایت ضد بشری را را منتشر کنند ولی هیج یک از سایت های سکولار و چپ ان را منعکس نکرد؛ براستی چرا سایتهای اخبارروز؛ ایران امروز ؛ پیک ایران ؛ پیک نت ؛سایت های متعدد سلطنت طلبان و جمهوریخواهان واکنشی نشان نداده اند؟
امید که جنبش آذرآبادگان، با یاری همه ی دلیران ِ اندیشمند و مدبران فرهنگ و سیاست، به همان جنبش مهینی فراروید که اینک، نه فقط ما، که روح زمان آن را می ستاند، جنبشی، استوار بر منش نیک و گویش نیک و کنش نیک، جنبشی، سوینده به دگرگونی و تاسیس آزادی و حکومت قانون در ایرانزمین.
یکی از شخصیت هایی که با انقلاب در صحنه سیاسی کشور ظاهر شد و مدت ها از کارگردانان، صحنه پردازان و بازیگران اصلی بود دکتر ابراهیم یزدی است. ایشان در رکاب رهبر انقلاب بر اساس نوشته های خود بعنوان مترجم، مشاور و رابط با افراد، گروه ها و نمایندگان کشور های وارد صحنه شد تا بتواند دوران گزار و تغییر رژیم را آسان سازد و رژیم جمهوری اسلامی را جایگزین نظام شاهنشاهی نماید.
دوستان مقاله ذیل که به نام « روان‌کاوی مقاله آقای جامی و سایت زمانه» قرار بود در سایت زمانه منتشر شود، توسط آقای جامی و سایت زمانه سانسور شده است. جنبه تراژیک/کمیک موضوع در این است که موضوع این مقاله نقد مقاله آقای جامی در باب سانسور در ایران و وجود علائم مشابه در سایت زمانه و علل این تشابهات بوده است. سانسور یک مقاله در باب سانسور خود بهترین شاهد بر درستی این نقد و بهترین شاهد برای نقدی است که در این مقاله می‌شود. با این‌حال قصد من از انتشار این مقاله...