Skip to main content

● ادبیات

حسن جداری
تا نگردد سلطه سرمایه داران، سرنگون کارگر هرگز نگردد شادکام و کامکار
آ. ائلیار
نوشته "مقایسه ( سومری- ترکی)" در چهار قسمت تنظیم شده و هر قسمت دارای نسخه PDF خاص خودش است.
متن حاضر تنظیماتش جدید است. تصاویر اندکی دارد، و در مواردی مطالب پیشین کمی خلاصه شده،
وتصحیحاتی هم در هر دو نسخه ( جدید و پیشین) انجام گرفته است...





ابوالفضل محققی
این سرگذشت تلخ پسری روستائی بنام اصحاب علی است که روستا برایش کوچک بود! شهر بزرگ! با هزار امید وآرزو از روستایش به زنجان آمده بود. کارگری می کرد، شعر می سرود در گروه سیاسی وکوچک برادر دانشیان قرار داشت. چشمان سبز وساکنی داشت بی آن که پلک بزند در چشمانت خیره می گردید و شعر می خواند . صورت ناهمواروپر سالکش یادگاری از آبله کودکی و نشانی از فقر را با خود حمل می کرد .
محمد بینش (م ــ زیبا روز)
گاهی نیز چنین پیش می‌آید که آن "بت عیار " بدون کوشش فرد، در طول روز به هنگام پیاده روی، رانندگی، یا اوقاتی که مشغله ذهنی مهمی پیش رو نیست، رخ می‌نماید و معانی نو کشف می‌شوند. البته لازم به یاد آوری ست، وقنی که تنها از "امکان" مکاشفه سخن می‌رود و نه روی دادن حتمی آن، نشان از این دارد که مشتاق درک مثنوی باید برایش از صبر و شکیبایی و استقامت مایه بگذارد
ابوالفضل محققی
سه حیاط بود. اولی حیاط بیرونی نامیده می شد وسطی مهمان خانه وآخری اندرونی. در حیاط منسوب به مهمان‌خانه دو اطاق بود، یکی بسیار بزرگ ودیگری کوچک تر. آن‌که بزرگتر بود، اطاق مهمان بود؛ وکوچکتر کتابخانه. در اطاق کتابخانه قفسه‌های پر از کتاب بود وتابلوهای قدیمی که به دیوارها آویزان شده بودند. زیباترین‌شان تصویری ازیک زن بود که به سختی، با گاو‌آهنی زمین را شخم می زد. خسته و با چشمانی غمگین! اما درخشان.
رضا مقصدی
به خاطره ی مُعطر ِعزیز ِشورانگیزم:
اسماعیل خویی
.......................................................
وقتی سفر می کردم از دیروز
- دیروزِدیرینه -
تا لحظه های سبز ِ"اسماعیل".
شعری به شکلِ یک غزل،تا انتهای راه-
همراه ِجانم بود .
حسن امرایی
خویی در سال‌های تبعید که خود از آن به عنوان «بی‌درکجا» یاد کرده است، ندای بلند اعتراض به شیوه استبدادی حکومت در ایران بود
ناشناس
بهبهانی‌ها جُک می‌ساختن علیه عرب‌ها و هر وقت نیروی جنگی کارآزموده می‌خواستن ما لرها حامی اونا بودیم! عرب‌ها را کلافه کرده بودیم و احساس غرور و برتری می‌کردیم! تا اینکه خدمت سربازی پیش اومد و ما افتادیم آذربایجان غربی! میان یک مشت ترک! آنجا بود که ما لرها و بهبهانی‌ها و عرب‌ها و دزفولی‌ها و …، را یک کلمه خطاب می‌کردن؛ «خوزستانی‌ها».
آ. ائلیار
مجموعه داستان ( عروس تشنه؛ آیجان)*
منوچهر برومند (م. ب. سها)
در مقابل مکتب سید الشهدا واقع در منطقه ءمسکونی هزاره و شیعه نشین دشت برچی کابل رخ داد. بیش از ۸۵ دختر بچه دانش آموز کشته شدند.شمار زخمی ها نیز به ۱۵۰ تن رسید دولت افغانستان طالبان را عامل این جنایت دانست. این ضایعه روز شنبه رخ داد. ولی چهار روز بعد در ۲۲ اردیبهشت ماه که ماه رمضان به پایان رسید .
عبدالستار دوشوكی
ادامه تبلیغات مسموم, دروغین و ضدبلوچ جمهوری اسلامی از دهان تلویزیون من و تو
ابوالفضل محققی
زمان چابکی گرفته وپاهابسختی بار تن بر دوش می کشند.پای سنگین گدر زمان جای خود بر چهره نهاده گرد نقره بر موی سر پاشیده وطلا بغارت برده است. شادابی جوانی آرام ، آرام جای خود به لختی پیری می دهد .راهی طولانی طی شده .راهی که کمتر بر گشته وبر آن نظر انداخته ام .چرا که آدمی را کمتر توان نقد خود در آئینه زمان است .
هادی خرسندی
با درود به رهبر شکوهمند انقلاب. و جانشین بر حقش مجتبی یا رئیسی. بسم الله الرحمن الرحیم. آهان چرا پسر کشتم. کار حماسی بود. رستم هم کشت. رئیس‌جمهور هم کشت! خیلی وقت بود کسی را نکشته بودم. آدم یادش میره. مثل یکنفر ویالون میزنه، یک مدت نزنه، یا حکومت هم همین‌طور. آدم نکشه. از سرش میفته. ولی دمکراسی هم هست. یعنی حکومت مردم بر مردم. کار خودش به دست خودش.
منوچهر برومند (م. ب. سها)
زبیده جهانگیری متخلّص به شبنم سال ۱۳۲۰ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود و یکم امر داد ماه ۱۳۹۸ در همان شهر دیده از دیدار جهانیان فرو بست. خانواده او از اهالی ایل چهار لنگ بختیاری بودند که در محلهء جلیل آباد تهران می زیستند. پدرش از خان های زمیندار روستاهای فریدن بود .
تقی گیلانی
گربه‌های زیادی در زندگی من بوده‌اند؛ چه در ایران که بهرحال امکانات کمتری داشتم برای نگهداری از آنها؛ چه در بیرون از ایران و در کشورهای مختلف. رفتار بعضی از آنان آنچنان منحصربفرد و تأثیرگذار بود که بقول یکی از متخصصان مغز و رابطه زبان با آن: گربه ها در برابر تو ساعتها می نشینند و به تو خیره میشوند و یا به جائی و چیزی. در چنان وضعی،
هادی خرسندی
سفینه دیگری داشت به سیاره نزدیک می‌شد. خوب متوجه نشدم به مریخ یا به اورانوس. دوباره که طرف با همان هیجان گفت، فهمیدم آقای جلیلی دارد به وزارت کشور نزدیک می‌شود!

آ. ائلیار
مجموعه داستان( دیوار، کابوس ، دختر سومری )
ضیاء مصباح
ویکتور ماری هوگو (فرانسوی: - زاده ۲۶ فوریه ۱۸۰۲ – درگذشته ۲۲ مه ۱۸۸۵) شاعر، داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس پیرو سبک رومانتیسم فرانسوی یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی است. آثار او به بسیاری از اندیشه‌های سیاسی و هنری رایج، در زمان خویش اشاره کرده و بازگویندهٔ تاریخ معاصر فرانسه است.
از برجسته‌ترین آثار او بینوایان، گوژپشت نتردام و مردی که می‌خندد است. مشهورترین کارهای هوگو در خارج از فرانسه بینوایان و گوژپشت نتردام است و در فرانسه بیشتر وی را برای مجموعه اشعارش می‌شناسند
ابوالفضل محققی
باور می کنید که دیگر فراموشش کرده بودم . تا این که دیروز باز اورا در حالی که اسباب معرکه گشود و در کنار مسجد بزرگ شهر تعزیه خوانی می کرد دیدم.
سال ها قبل از انقلاب اورا دیدم بودم با همین شکل وشمایل. چهره غریبی داشت! موهای بلند وسفید با دوچشم درشت و ترسناک ، ریشی بلند با دو پرده نقاشی شده ودو چوب
کتایون آذرلی
تاکنون هیچ منتقد و پژوهشگری در بررسی خاطرات زندان از این دریچه به آثاری که تاکنون به چاپ رسیده، نپرداخته‌است. این نگاهی تازه است. نگاهی که از عدم یک‌سو‌نگری حکایت می‌کند. در زندان، زندانی به گذشته‌اش نیز بازمی‌گردد. کودکی‌هایش را مرور می‌کند. دلتنگ عزیزانش می‌شود. به رؤیا می‌پردازد. خواب می‌بیند. می‌خندد. می‌گرید و به‌عبارتی از تمام قوای تخیل، احساس، اندیشه هم‌چون دیگر انسان‌ها بهره‌مند است. اما بسیار کم از آن نوشته‌اند و گاهاً به خودسانسوری خویش دست ساییده‌اند.
رضا مقصدی
یک کوچه ی خلوت.
یک کوچه ی بی انتها، با اندکی باران.
یک کوچه ی با حوصله، ما را فراخوانده ست.
کتایون آذرلی
شب خاکستری بود و خانه ها از غوغای روز خالی شده و ظاهر فقیرشان را نشان می دادند. من در کوچهی تنگ و باریکی زندگی می کنم که اگر چه حاشیه ی درختکاری دارد و عصرها بوی عطر اقاقیای بنفشش غوغا بر پا می کند. با این حال عبور از آن همیشه مرا می گریاند.انگار این کوچه را فقط برای اشک ریختن ساخته اند.
ابوالفضل محققی

نسیم به آرامی شاخه های نرم بید مجنون خم شده بربرکه زیبای پارک "پیل دامن" رادر هوا می رقصاند.اندکی دورترچنارهای کهنسال به تنبلی خمیازه می کشند.دو سنجاب کوچک بابازی گوشی تمام از شاخه ای به شاخه می پرند ودر چشم زدنی داخل سوراخی کوچک از نظرم پنهان می شوند.
زنان برای آزادی و برابری پایدار
معرفی هنرمند: رامش صفوی، ساکن سوئد
نویسنده و نمایشنامه_ فیلمنامه نویس
تحصیلات در رشته‌های زبان انگلیسی‌ و کارگردانی سینما
آثار: ۴ اثر بلند و چند داستان کوتاه
فیلمنامه های دگردیسی و انبه: انتشار توسط نشر اچ اند اس مدیا در انگلستان
سمت سیاه زمستان: نشر باران در سوئد
آ. ائلیار
در این مجموعه 15 قصه (یا داستان کوتاه و داستانک ) و یک نمایشنامه ( قونچا) را میتوان مطالعه کرد. متن فارسی مخصوص کسانی ست که با زبان ترکی آشنایی ندارند.
هادی خرسندی
نه، این سروده ربطی به قرارداد اخیر رژیم با چین ندارد. این دلنوشته سال‌هاست که با من است و هربار که می‌روم سراغش، غم‌بیتی دیگر از چشمم بر آن می‌چکد. اولین‌بار غم‌نامه‌ای چند بیتی بود که در فیس‌بوک گم‌وگور شد. دو هفته‌ای هم هست که خود فیس‌بوکم گم‌وگور شد. چنان درش را به روی من بسته‌اند که دیگران می‌توانند در کامپیوترشان، سراغی از آن مرحوم بگیرند اما من با کامپیوترهای خودم سر قبرش هم نمی‌توانم بروم!
دیروز در اینستا گرام مطلبی خواندم که تا حال دست از سرم بر نداشته است. نویسنده با خشم وحرص از دوستی «خارج نشین» نوشته بود که عکسش را با با کارت واکسن که چون مدال افتخاری به سینه زده بود برایش فرستاده و او فکر کرده دارد به او که از واکسن محروم است پز می دهد. یادش آمده که همان دوست چند سال قبل با دیدن یک سس هزار جزیره در میان سوقاتی ها به گریه افتاده و مدت ها اشک ریخته. رفته توی یخچال همان سس را برداشته و چندین عکس هنری از زوایای مختلف آن گرفته و برای دوست فرستاده تا دلش بسوزد.
هادی خرسندی
کلاب‌هاوس امکان گفتگوی خصوصی یا عمومی می‌دهد. ایرانی‌ها از داخل و خارج هجوم آورده‌اند. تب تندی است که دارد به عرق می‌نشیند. رژیم می‌خواهد تا زمان انتخابات داغش نگه دارد. روزنامه‌نگاران بی‌بی‌سی و رادیو فردا و ایران اینترنشنال و غیره در این یکی دوهفته حضوری دشمن‌شکن داشتند. دو نفر هم این وسط سلبریتی شدند. جمشید برزگر در خارج و فرید مدرسی در داخل!
لویی چیلتون
این فیلم درباره زنی است (با ایفای نقش مک‌دورمند) که پس از بحران مالی سابق در خودروی ون خود در غرب آمریکا زندگی می‌کند. جایزه بهترین کارگردانی، ژائو او را به دومین زنی تبدیل می‌کند که طی ۵۳ سال برنده این جایزه شده است.
منوچهر برومند (م. ب. سها)
سروده منوچهر برومند
منوچهر برومند (م. ب. سها)
سروده منوچهر برومند سها
احمد رضا بهار لو
هادی خرسندی این بار حکایت بستر جهلی را که جمهوری آخوندی درآن جاریست با فریاد بلند طنز بگوش هر انسان هنوز انسان مانده، هر آدم شنوا، و حتی کرهای مصلحتی نیز میرساند.
در خواندن این تفریح المسائل چشمان خواننده مدام سرشار از اشک است . یک چشم از شدت خنده که مشخصه طنز نایاب هادیست و چشم دیگر مالامال اشک حسرت از تماشای مخافت جهلی که این ملت خودرا بان گرفتار ساخته.
هادی خرسندی
حوصله داریا! ول کن پدر این حرفارو. یارو هرچی زودتر خوب بشه، به نفع شماست. عجالتاَ که باید خرج معالجاتشو بدین. البته اونم حد و حدودی داره. این نمیتونه بره پیش گرونترین روان‌پزشکان و خرج بیخود برات بتراشه. موازین داریم. جوانب انصاف رعایت میشه. حالا موضوع پرده‌ی گوش را من یک‌جوری ماست‌مالی می‌کنم برات، چون این موضوع و سرش که خورده به دیوار و فحشی که بهش دادی و لطمه‌ی روانی و شوک عصبی، اگه همه با هم جمع بشه، دیه‌ی پسرت هم ازش کم بشه،
هادی خرسندی
از آنجا که توهین به رهبری و حتی انتقاد از رهبری ممکن است جوابش گلوله در کوچه و پسکوچه باشد، دو سروده بهداشتی فوری، برای انتقاد از رهبر چین دارم که به‌راحتی می‌توان در خیابان‌های وطن خواند بدون اینکه هیچ مسئولیتی برای خواننده‌ها داشته باشد.
شادی سابُجی
این شعر به مناسبت امضای قرار داد هولناک جامع همکاری ایران و چین در تاریخ 7 فروردین ماه 1400 به امضای منحوس وزیر امور خارجه ی وقت محمد جواد ظریف و وزیر امور خارجه ی چین، وانگ ایی در فراسوی سرزمین ایران در کشور فرانسه نوشته شده است.