Skip to main content

● ادبیات

کتایون آذرلی
در یادداشت قبلی تحت عنوان "گرگ و سگ ها" ،جمله ای پایانی ام با یک علامت تعجب به انتهاء رسید. آن علامت تعّجب را در این یاداشت دنبال می کنم.
یاد داشتی بر شعر"کاوه یا اسکندر" اثر مهدی اخوان ثالث
این شعر در سومین اثر شاعر به نام "آخر شاهنامه" گنجانده شده است. شعرهایی که عمدتاً در حوالی سال های 1336 تا 1338 سروده شده اند. یعنی در هنگامه ی نظام پادشاهی محمد رضا شاه.انقلاب شاه و ملت. انقلاب سفید. دوران تک حزبی. دوره ی سایه ی خدا بر سر ملت.
ابوالفضل محققی
درست زمانی که حس می کنی همه چیز آرام است وبدرستی پیش می رود فاجعه از راه می رسد.
تابستان سال شصت چهار بپایان رسیده بودوپائیز داشت فرا می رسید.درخت بزرگ گلابی حیاط رادیو.نخست گلابی های ناز پروده و خوش طعم خود از دست داده وحال مشغول کندن جامه بود تا بی هیچ پوششی تن به باد پائیزی وسرمای زمستان دهد. پوست خشگ شده وآونگ های سخت گردیده از لهیب گرمای کابل را این بار
کتایون آذرلی
"شاندور پتوفی" شاعر انقلابی لیبرال مجارستان و یکی از موثرین و الهام آفرینان در انقلاب 1848 مجارستان بود. پنچ مجموعه شعر سرود که "محمود تفضلی" از او 29 شعر ترجمه کرد. الهام سرودن شعر"سگ ها و گرگ" از سوی "مهدی اخوان ثالث"، از شعر بلند"ترانه ی میهنی" او برگرفته شد. 
این شعر در میانه ی سال 1334 سروده شد و تاثیر گرفته از همان کودتا نوشته شد و در مجموعه شعر"زمستان" قرار گرفت. این مجموعه در سال 1336 به چاپ رسید.
هادی خرسندی
انفجار پریروز خودروی حامل کپسول گاز در استان ایلام مشت محکمی بود به دهان مخالفانی که شایع کرده بودند حکومت اسلامی در انجام وظایف خود درمانده و چند روز است آتش‌سوزی و انفجاری در هیچ جای مملکت پیش نیامده.


ابوالفضل محققی

خانه جمع وجور زیبائی بود که با چای ماسالا پذیرائی شدیم.اما نگرانی از این که مبادا حامل کرونا باشیم با ما بود. تلاش کردم کمتر با اشیای خانه تماس بگیریم وبه خوابیدن روی مبل وگوشه تخت خواب قناعت نمائیم. با وجود راحتی خانه تصمیم گرفتیم بهرقیمت که شده فردا اسلو را ترک کنیم چون روزه ، شک دار شده بود وآن اتکا بنفس
ابوالفضل محققی
عصر هنگام است که به اسلو می رسیم .با تعدادی از یاران قدیمی قبل از رسیدن تلفنی صحبت کردم وگفتم که هتلی گرفته ایم شب هتل هستیم فردا همدیگر را خواهیم دید.
هتل خوبی است در مرگز شهر.دخترجوانی پشت یک ورقه نسبتا ضخیم پلاستیکی در قسمت پذیرش ایستاده است. نزدیک می شوم ومی گویم ما جا رزرو کرده ایم
ابوالفضل محققی

صفحه فیس بوک را بازمی کنم ، سری به خبر ها می زنم جز تلخی ،سیل ،کرونا وده ها خبر ریز درشت که خاطر را حزین می سازد نمی بینم" نسرین ستوده را آزاد سازید"!" دست از اعدام "نوید افکاری" بر دارید"!" فاصله های اجتماعی را
ابوالفضل محققی
سند ویکن را بطرف "مورا" ترک می کنیم جاده ساحلی بسیار زیبا، یک طرف جنگل های بی پایان ، طرف دیگر دریاچه سیلیان خسته از تب وتاب شبانه بستر حریر جمع کرده وبربستری از آبی لاجورد در زیر آفتاب گرم وهوای ساکن ،بی هیچ جنبشی با عظمتی خاص بسان سرداری خسته از جنگ غنوده است.
این دومین بار است که بعشق دیدن این شهر زیبا
ابوالفضل محققی
باز در راهیم این بار سرمد نیز بر جمعمان افزوده شده .مقصد هنوز نامعلوم ! گفتن چنین چیزی برای یک سوئدی غیر قابل باور است برای کسانی که از یکسال قبل برای سفر برنامه می ریزند بلیط می خرند هتل رزرو می کنند وحتی آرام آرام شروع به لیست برداری لباس ها و رستوران هائی که خواهند رفت می کنند وهمه چیز با برنامه وحساب شده .تفاوتی
ابوالفضل محققی
اتوبان بسیار خلوت است اتوبانی خوش ساخت وعالی که میتوان با حداکثر سرعت رفت .اما این جا حداکثر سرعت یکصد وبیست است .هیچ کس این سرعت را نمی شکند حتی اگر جاده بتمامی خلوت وفاقد دوربین باشد.
جوانان به این سرعت پائین در چنین جاده های امن
شهلا عبقری
خون بس" هنوز زنده است، چرا ؟
هفته پیش خبر هایی درباره تلاش برای ثبت ملی سنت « فصل و خون بس» منتشر شد. " فصل و خونبس" سنتی است که درمیان برخی طوایف و عشایر نواحی
هادی خرسندی
این سروده تازه را تقدیم می‌کنم به روزنامه‌نگاران راستین وطنم. آن‌ها که در زندان‌اند و در زندان‌اند، و آن‌ها که در زندان نیستند و در زندان‌اند.
ابوالفضل محققی

شب هنگام بود که دوست تکابیم "رسول ولی زاده" زنگ زد و گفت:" حاضری مانند سال های قبل ده روزی از زندگی بدزدیم و گشتی در کوه های نروژ بزنیم"؟کمرم بشدت درد میکرد طوری که بسختی می توانستم بر خیزم خواستم بگویم نه ! اما این سفر برایم چالشی بود با جسمی که نمی خواست از روحم فرمان ببردوتجدید
فرخ نعمت‌پور
از خود می پرسد کە براستی آنچە حمید همسر انقلابی اش انجام داد واقعا تا چە حد اخلاقی بود؟ آیا اساسا در فرهنگ انقلابیون جائی برای چنین بحث هائی وجود دارد؟ در واقع فرد انقلابی تا چە حد محق است خانوادەاش را بە همراە خود قربانی کند؟ آیا خانوادە ملک شخصی فرد انقلابیست یا اینکە خانوادە هم دارای حق رای است و باید در تعیین سرنوشت خود مستقل باشد؟
تقی گیلانی
چند روزی است که علیرغم سلسله و توالی موضوعی گذرانم در زندگی جمعی خانه " تیمی/ سازمانی " کارتیه سه حضور یکی از رفقایمان در خانه ما نمونه خاصی است که مایلم آنرا کاملاً اختصاصی برایتان توضیح دهم.
روال عادی جابجائی های ساکنین خانه کارتیه سه، بر این منوال بوده و در زمان گذران من در آن نیز دنبال میشده، اینکه افراد توسط کمیته کابل و یا مسئول کمیته برای دوره ای موقت و یا حتی دائم، یعنی تمام مدت زندگی خود در کابل، به این خانه
ابوالفضل محققی
شاید بزرکترین قدرت آدمی توان عادت کردن اوست "از میان سخت ترین کارها یکی را بر گزین عادت آن را بر تو آسان خواهد کرد ".
چنین شد که ما هم کم کم به زندگی در غربت در آن مجموعه ساختمانی عادت کردیم .بعضی وقت ها دست بچه هایمان را گرفتیم وبه مهمانی دیگر حانواده ها رفتیم
هادی خرسندی
روز آخر هفته یک مقام بانفوذ حکومتی به‌طور خیلی محرمانه در منزلتان با شما دیدار می‌کند و می‌گوید از آنجا که من به درستکاری مشهورم و رهبری هم هوایم را دارد، بیا یک آمازون اسلامی با عکس امام خمینی درست کنیم، اسمش را هم بگذاریم «اِمامزُون».
راشل زرگریان
انگار آن دختر شاد و شنگول را باد برده بود و سنگ جادو و یا طبیعت او را
به پیره زنی فرسوده و شکسته تبدیل کرده بود.
ابوالفضل محققی
واقعیت این است که برایم نوشتن ازبهزاد بسیارسخت است .بارها تلاش کردم چهره اورا آن چنان که هرباربیادش می آورم و در خاطره هایم می گردانم ترسیم کنم.کاری سخت مشگل!
یک بار از معصویت وپاکیزگی اخلاقش نوشتم نه! نه !این تنها گوشه ای از شخصیت اورا که گاه به پاکی
ابوالفضل محققی

مکرویان محل زندگی خانواده ها بود .مجرد ها در ساختمان کارتیه سه اسکان داده می شدند دانشجویانی هم که بدانشگاه معرفی و مشغول تحصیل می گردیدند در خوابگاه دانشجوئی که در افغانستان لیلیه گفته می
ابوالفضل محققی
"
آرام آرام داشتیم جا می افتادیم .بازارهای خرید را یاد می گرفتیم! بخصوص محل لباس های دست دوم را چرا که لباس دست اول تهیه اش برایمان هم گران بود وهم مشکل. براحتی تمام استفاده از لباس دست دوم را پذیرفتیم وسپس در دریائی از لباس های دست دوم غرق شدیم.
یوسف عزیزی بنی طرف
بگویم که ما از همان دوران دانشجویی با شعر شاملو زندگی کردیم و روحیه گرفتیم تا با پلیدی های شاهنشاهی مبارزه کنیم. وقتی کوه می رفتیم شعرش را ترنم می کردیم و زمانی که نیمه های شب دیجور ، شب زنده داری می کردیم، شعرش را دکلمه. شعرش برای زیبرم، ما را به عرش اعلا می برد و ‘دهانت را می بویند’ راهنمای ما به سوی زیبایی و رهایی بود. اما او که سر بزنگاه ها بر خلاف امواج شنا می کرد در سال های اخیر در برابر موج راسیسم عرب ستیز و ترک دشمن به اینجا رسید که از نام عربی اش و لقب ترکی اش، ابراز انزجار می کند.
ابوالقاسم پور رضا
بعبارت بهتر هویت از تعلق های چندگانه مانند: زبان، مذهب، تاریخ، قلمرو سرزمینی، خون و تبار، تصورات، تعهدات، و تعصبات مشترک، شکل میگیرد اما تجلی واحد و یگانه دارد.
این سیستم از خرده سیستم هایی متشکل است که تعامل و تقابل آنها در بستر زمان به دگرگونی، تحول ، تغییر و بازآفرینی آن میانجامد و بسیار شبیه سیستم روانی انسان بادوام و بنیادین ضمنا متعین است و نشانه هایی برجسته از تحولات طولانی مدت جامعه خود را در دوره های طولانی تاریخی، پیدا و پنهان بر دوش می کشد.
ابوالفضل محققی
هراسی که روزهای اول از غربت و تنهائی بود با اضافه شدن تعداد اعضای سازمان ورفتن برسرکاروتماس بیشتربا جامعه ومردم،همراه حمایت همه حانبه مهماندارنمان جای خود را به آرامش وهماهنگ شدن با محیط ت
علی اصغر راشدان
داستانی نمادین درباره سرکردگان فاسد بیدادگاه های رژیم ولایت فقیه در ظلمگستری این رژیم دوزخی و بهره کشی آنها از زن هائی که پرونده های سنگین دارند!
ابوالفضل محققی

آرام آرام داشتیم جا می افتادیم جوان بودیم وهیچ تجربه ای از این نوع زندگی که بر ما تحمیل شده بود نداشتیم.اما رابطه دوستانه خانواده باهم وحضور چند رفیق نیک نفس در آغاز کار بسیار یاری رسان بود .ترکیب کمیته کابل با مسئولیت مازیار وحضور دوتن دیگر از دستگاه رهبری جمشید طاهری پور و بهزاد کریمی که بخاطر رادیو زندگی
ابوالفضل محققی
تلویزیون از جمله وسایلی بود که داده می شد .همانطور که نوشتم خانم گوگوش هم با ما وارد افغانستان شد وبعد از مدتی تعدادی از ما به بینندگان این هنرمند تبدیل شدیم که عمدتا نقشی نوستالژیک ویاد آور روز های خوش سپری شده داشت .
ابوالفضل محققی
از سفر ذهن بر میگردم .مردی خنده رو درمقابلم با مسئولیتی بزرگ نشسته است .
می گویم "خوشحالم که سازمان ما را می شناسید .امروز جوان های این سازمان چه آن ها که اخراجی دانشگاه ها هستند وچه دیپلم گرفته باید وارد دانشگاه
ابوالفضل محققی
به هتل آریانا بر میگردم جائی که حال خانه موقت ما شده بود با مهمان داران بسیار مهربان آقای فراهی رئیس هتل آقای جابر سر پیشخدمت و اکثر کارکنان هتل که با ما وبچه های ما بیش از حد مهربانی می کردندومرتب می گفتند "غریبی است،یگان دق نیاوردید!آیاجایتان راحت است؟ جانتان جوراست"؟
سرباز
ابوالفضل محققی
روزنامه حقیقت برایم این امکان را بوجود آورده بود که بیشتراز رفقای دیگر با جامعه در تماس نزدیک قرار گیرم .تماسی که تا حدودی می توانست زیر پوست شهر، برخی صدا ها
منوچهر برومند (م. ب. سها)
حراجِ مُلکِ  جَم  با  زنگِ  ناقوس
بِزَن بر طبلِ حاتم بخشیش کوس

همایِ بختِ ایران  در تباهی ست
چه فهمد در جهان  نابخردِ لوس

نه از چینش بُوَد دوری نه از روس
ببخشد هردوان را دم به دم  بوس

ز داغِ غم ،‌ دِلَش پُر  سوز    باشد
شه ِ عبّاس و نادر شاه و کاووس 

فروغِ ‌ مهر ِ ایران  در  افول   ست
خورَد  مامِ  وطن  زین غصه افسوس

ابوالفضل محققی
گروه دوم بطورعمده تمام تغیر وتحول را از طریق جنبش های بدون حشونت مردمی و یافتن راه هائی که حکومت ناگزیر از عقب نشینی و تن دادن به خواست مردم متحد ویک پارچه شود می بینند ونقش بسیارکمی برای اپوزیسیون خارج از کشورقائل است .
ابوالفضل محققی
اندکی از دیگر وقایع فاصله می گیرم تا بتوانم خاطراتم را در روزنامه حقیقت انقلاب ثور بپایان برسانم.
عصر بود که آقای کاوون تعدادی از افراد هیئت تحریریه را به اطاقی که جلسات صبح روزنامه برگزار می شد فرا خواند. می شد خوشحالی را در چهره اش دید .گفت "فردا در ساختمان ارگ بمناسبت پنجمین سال تاسیس روزنامه حقیقت انقلاب ثور با رفیق کارمل دیداری رسمی خواهیم داشت. این عده برای دیدار دعوت
هادی خرسندی
البته بچه‌ها هم تقصیری ندارند، قافیه این جوری حکم می‌کرده. من آن اوایل که شعار «آمریکا، آمریکا، مرگ به نیرنگ تو» را دوست می‌داشتم! خیلی سعی کردم یک مصراع دوم برایش درست کنم، چون که از مصراع دومی که می‌خواندند خوشم نمی‌آمد و حقیقتی در آن نمی‌دیدم:
ابوالفضل محققی
پس از یک هفته درد نسبتا آرام شده بود وماندن من در آن گلخانه ناممکن .قرار براین شد که به هتل برگردم . اگر چنانچه درد تسکین نیافت این بار در بیمارستان چهار صد بستر که بیمارستانی نظانی بود بستری گردم .
بیمارستانی بسیار مجهز که روسها سال ها قبل در ارتباط با دوستی نزدیکی که با دولت پادشاهی افغانستان داشتند ساخته بودند. اکثر پزشکان آن روس