Skip to main content

آقای فضایل عزیزان، ضمن تشکر

آقای فضایل عزیزان، ضمن تشکر
Anonymous

آقای فضایل عزیزان، ضمن تشکر از لطف شما در مورد نوشته من، بایستی اضافه کنم که، موضوع بحث ما اصلا و ابدا برجسته کردن و یا نکردن، پر رنگ کردن و یا نکردن مسئله یک ملت نیست. بایستی زاویه نگاهتان را به مسئله تغییر دهید تا بتوانید موضوع مبارزه ملتهای تحت ستم را برای رهایی

و بدست آوردن حق تعیین سرنوشت خویش، که چیزی جز تاسیس دولتهای ملی و ایالتی آنهاست نیست.
اولا من هرگز از واژه "نژاد" در نوشته هایم استفاده نمیکنم و حتی تصور میکنم استفاده از مفهوم نژاد در بررسی ها مختلف، استفاده ایی غیرعلمی و غیر دمکراتیک و حتی کسانیکه به مسئله نژاد تکیه میکنند، استفاده ایی نژادپرستانه است. کره خاکی تنها خانه انسانی استکه که در آن زندگی میکند. کره زمین خانه همه بشریت است و انسان را با انسانی هیچ تفاوتی نیست. من به ارزش برابر انسان با هر مشخصاتی میخواهد داشته باشد هستم. اما این انسان در پروسه تطور تاریخی خویش به زبانها، فرهنگها، سرزمین ها، دین های و رنگ های مختلف فرم یافته است. این فرم های امروز در شکل "دین" و "اتنیسیتیت" یا "قومیت" فرم یافته اند و در پرسه رشد تاریخ به ملت شوندگی رسیده اند. این پروسه ایست که ملتها در تاریخ طی کرده اند بخشی به مقصد رسیده اند بخشی در مسیر رسیدن به مقصد (ملت شوندگی) هستند و برخی به احتمال در آینده این راه را طی خواهند کرد. بنابراین تمدن و مدرنیسم شناسایی حساسیت ها و احترام به آنهاست. حقوق ملی و اتنیکی امروز نه تنها موضوع بحث و بررسی های دانشگاهی است، در عین حال موضع حقوق بین المللی نیز هست. بنابراین گریزی از آن نیست و بایستی برای آن پاسخ درخوری یافت.
طرف دیگر قضیه تکوین دولت- ملتهای کلاسیک استکه بصورتی ناهنجار دولت ملت ها را در چهارچوب یک ملت، یک دولت و یک سرزمین معنی کردند و بدینوسیله ملتهای غیرحاکمی که در جغرافیایی سیاسی این دولتها گرفتار آمدند در زیر پنجه های نظام سرکوب، آسیمیلاسیون و استعمار از نظر فردی و شخصی در تعرض تحقیر و اهانتی بسیار وسیع قرار گرفتند و از نظر سرزمینی نیز به مثابه سرزمین پیرامونی نقش دوم و یا چندم برآن قائل شدند و این مناطق خواه ناخواه در معرض عقب ماندگیهای جدی از نظر فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار گرفتند. دولت جدید در ایران تاریخ اش به صدسال نرسیده، اما مناطق مختلف متعلق به ملیتهای مختلف از فاصله فاحش فقر و عدم توسعه یافتگی بشدت در رنج هستند. مبارزه ملتهای برای اعاده حق تعیین سرنوشت و رهایی از قید و بند استعمار چیز جدیدی نیست که ما امروز از آن سخن بگوییم. مبارزات ضداستعمار خارجی و ضد استعمار داخلی قرنی را پشت سرنهاده است. لذا خرده گیری در خصوص مبارزه ملی و رهایبخش هم بی حرمتی به خلقهای غیرفارس و هم جفا در حق تلاشگران این راه است.

همچنانکه دولت ایران یک دولت فارسی است، ملت ترک ساکن در ایران نیز، برپایه منشور ملل متحد و حق تعیین سرنوشت خود، میخواهد که در آذربایجان دولت ملی خود را داشته باشد. این حق از آن ملت کرد، ملت بلوچ و ملت عرب اهواز نیز صادق است. دولت ایران باید با مشارکت داوطلبانه این دولتها شکل بگیرد و براساس یک نظام فدرالی اداره شود. ملت کرد درست مثل ملت ترک و یا ملت بلوچ و یا عرب چرا بایستی تحت سیطره یک دولت فارسی به زندگی خود ادامه دهند و ملیونها انسان در همان حال مورد تحقیر و اهانت و تبعیض قرار گیرد؟ چرا؟ حقوق بین المللی این فرصت را برای خلقهای غیرحاکم فراهم ساخته است که از این طریق بتوانند به یک زندگی شرافتمندانه و ستعادتمندان نزدیکتر شوند. این اسمش ابدا برجسته کردن نژاد و غیره نیست. برجسته کردن حقوق یک ملت است که نه تنها به فراموشی سپرده شده، بلکه این ملت به مثابه اسیری در چنگال یک دولت غیر است که در سمت و سوی نابودی آن تلاش میکند.

در واقع من نه با ملت کرد و نه با ملت فارس و نه با ملت بلوچ