Skip to main content

آقای هومن سلام، در این اینجا

آقای هومن سلام، در این اینجا
بهنام چنگائی

آقای هومن سلام، در این اینجا و در این کامنت تازه که داده اید من با نظر شما بیگانه و کاملا مخالف هستم. همانظور که بارها گفته ام: چه در ایران و یا هر نقطه جهان تضاد منافع اجتماعی و بتبع آن تصادمات، تعارضات و تقابلات طبقاتی تنها و تنها بدلیل روابط بهره کشانه، سودجویانه و تبعیض آلود و جنگ برانگیز ساختار غیر انسانی فرتوت سرمایه داری ست.

لازم می دانم که بگویم: من عمدتا فردی هستم که تنها در صورت لزوم به فاکت های تاریخی تمسک می جوید؛ یا بهتر است چنین بگویم: که بیشترین ملات استدلالی در مقالاتم به ساده ترین شکل از رویدادهای زنده جاری برگرفته می شوند. افکار و پیش بینی ها افراد از دید من ارزش دارند، ولی کافی و قانونمند نیستند و من بنبال قوانین عام و قابل بررسی ود مقوله های اجتماعی هستم. دور و روند حوادث تاریخی و دگرگونی های شگرف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تطابق تکراری آنچنانی ندارند که بشود آنها را چندان درست و پایه ای پیش بینی نمود بویژه اگر آن برداشت ها و یا پیش بینی ها در مورد زندگی پویا و در روابط بسیار متحول دیروز و امروز انسان ها باشد. چه در این عصر و چه در دوران آقای گلستان این ساختار اقتصادی ست که دولت را تعین می کند و چگونگی روابط انسانی و فرهنگ مسلط بر زندگی آنان را دیکته می کند؛ برای رفع ستم و تضاد بین انسان ها، باید از ساختار برتری پرورانه و ظالمانه سرمایه عبور کرد. اقتصاد کلان کشور نه در دست چند روستائی ست و نه در دست چند شهری ست و تازه چندان تفاوتی هم نمی کند که زیر اراده کدام ها باشد بلکه: بهر شکل که باشد، در دست (مالکان و صاحبان سرمایه و کاست روحانیت، رانتخواران نفتی دلالو...) است الاآخر... البته من به نگاه شما احترام می گذارم و شما طبعا همانطوریکه دیده و می بینید برداشت کرده و می کنید. اما من حیات سیاسی ـ اقتصادی کشور را بشکل کاملا مخفی، مافیائی و مرموز ولی قابل دید و رویت در دست دولت، تعاونی های دولتی و بخش خصوصی توضیح داده ام که فعالیت همگی آنها مبتنی بر روابط بازار و در خدمت سود یک اقلیت ناچیز و در زنجیره های متعدد اقتصاد سرمایه داری و سرمایه داری آزاد جهانی بهم وابسته، پیوسته و مکمل هم در هر گوشه از این زمین دردآلود بیدیگر تنیده شده هستند و انسان ها را استثمار کرده و می کنند. همان هائی هم که شما بعنوان روستائی و...می گوئید نیز در همین قالب می گنجند و قابل بررسی دقیق هستند. در این ساختار و روابط سرمایه دارانه تنها سود و پول حرف اول و آخر را می زند من، شما، دیگران، شهری ها، روستائیان، کارگران، کشاورزان، همه مزدبکیران و...ناگزیرند تابع اراده بازار و روابط مطلق اقتصاد و سیاست اقتصادی آن باشند. تخطی از این قوانین مسلط بازار به عدم توان تأمین خرید مایحتاج منتج می شود. هر کس بی پول، باید از طریق کار یدی و فکری و توسط فعالیت مزدوری، که حاکم برسرنوشت همگان بی سرمایه است، زندگی خود و خانواده اش را بمیزان وسع مالی اش هدایت و تأمین می کند. بسیاری بسیار دارند و بسیاری بسیاربسیار کم دارند و بعضی بندرت دارند و این براستی حیوانی و برای ما غیر قابل تحمل باید باشد. ای کاش هر انسانی در زندگی چند و یا لااقل یکبار درد گرسنگی و تمارزوئی را بچشد، آنگاه قطعا دیدگاه آن فرد نسبت به مردمان ندار بیگمان تغییر خواهد کرد.و تناقض هم درست در همین جاست که بسیاری نه کار دارند و نه پول! تکلیف اینان چیست؟ در میان اینان هم شهری هست و هم روستائی که رقم شان بشکل بیشرمانه ای میلیونی ست. چاره اینان چیست؟ آیا این عدم توانائی ناشی از زورگوئی روستائیان به شهری هاست؟ اگر چنین باشد: پس چرا این همه روستائی حاشیه شهرها و خلی خانه ها را آباد کرده اند؟ نه و نه این محرومیت ها مسبب اصلی اش روابط غلط سرمایه داری ست که نداری مالی و بیکاری و روابط ضدبشری و قهری بین انسان از انسان را در جامعه سرمایه داری به اکثریت خانوارهای ضعیف مزدبگیر تحمیل می می کند، توافق با چنین شیوه نابرابری بمنزله امضای طرد خویش از زندگی ممکن در چنین جوامعی طبقاتی ست؟ راه چاره کنار نهادن این ساختار ضد بشری است و بشریت نوعدوست و برابری خواه، روزی خواهد توانست از روی این جنایات به انسان ندار و زمینگیر شده عبور کند و خواهد کرد. روز شما شاد