Skip to main content

گرامی ، پس میتوان نتیجه گرفت

گرامی ، پس میتوان نتیجه گرفت
آ. ائلیار

گرامی ، ممنون از پاسخ شما. پس میتوان نتیجه گرفت «شاه و دولت وقت» پیمانی را که خودشان بسته بودند شکستند و به بهانه برگزاری انتخابات نیروی خود را روانه آذربایجان کردند. و چون فرقه مقاومت نکرد - منهای در یکی دو نقطه- راحت وارد آذربایجان شده و به کشتار -توسط نیروی نظامی و وابستگان غیرنظامی خود در محل- پرداختند. بله علت شکست: توافق نیروهای خارجی درمورد تخلیه ، -پیمان شکنی دولت ایران- تکیه فرقه به حمایت انترناسیونالیستی استالینی- و عدم استحکام خود جنبش در طول عمر کوتاهش بود. اینجا مسئله من ماهیت «سیاست پیمان شکنی» حکومت وقت است که موجب کشتار و آوارگی بیشماری از مردمان شد و فاجعه بزرگی را پیش آورد. روشن است که حکومت متمرکز مرکز نمیتوانست تقسیم قدرت -هرچند اندک - را تاب بیاورد.

نیکولو ماکیاوللی -متولد سده های میانه- به زعم برخیها پایه گذار سیاست عصرنوین - از نظر من تئوریسین سیاست رایج و بدون اخلاق قرون وسطی که اکنون هم مرسوم است- در کتاب شهریار - در باره شیوه درست پیمانی- مینویسد:«همه میدانند که چه نیکوست شهریار را که درست پیمان باشد و در زندگی راست روش و بی نیرنگ.با این همه آزمونهای دوران زندگانی ما را چنین آموخته است که شهریارانی را که کارهای گران از دستشان برامده است آنانی بوده اند که راست کرداری را به چیزی نشمرده اند و با نیرنگ آدمیان را به بازی گرفته اند و سر انجام بر آنانی که راستی پیشه کرده اند چیره گشته اند....از این رو فرمانروای زیرک پای بند پیمان خویش نتواند بود ان گاه که به زیان اوست و دیگر دلیلی بر پای بندی به ان نیست». برای نیروهایی که با این سیاست موجودیت دارند - ایجاد فجایعی در حد جنایت علیه بشریت - مثل کشتار آذربایجان و کردستان- به نام حفظ خاک و ملت یگانه- مثل آب خوردن ساده و بدیهی ست. با این سیاست غیر انسانی توان درک کمترین خواسته و انتظار یک حق طلب را ندارند.همانطور که صریحه یا سریه دختر ایلات از فداییان- در حالیکه با اشاره انگشت جلادان خود را پیش از اعدام مورد مخاطب قرار داده بود گفت:«بوسيزين‌ اوچون‌ هنر دئييل‌، تاريخ‌ عهدو پيمان‌ پوزانلاري‌ نفرتله‌ ياد ائده‌ جكدير. این برای شما هنر نیست. تاریخ پیمان شکنان را با نفرت یاد خواهد کرد». چنین است نتیجه آزمایش تز ماکیاوللی. تزی که هنوز هم اساس سیاست یک ملت یک دولت - درمیان چلبی سازان میدان سیاست ورزی ایران است. چه اعتمادی هست به سخن آنانی که مسئله ملی مردمان مختلف را با شعار فریبده ی «اتحاد و دموکراسی» دور میزنند و پایه سیاست شان نظریه ماکیاوللی ست. و آزمایشهای متعدد تاریخی نیز این اساسمندی را تأیید کرده است؟