Skip to main content

بقایای «سلطنت» در خارج، که

بقایای «سلطنت» در خارج، که
آ. ائلیار

بقایای «سلطنت» در خارج، که از طریق «آلترناتیو سازی» و تحت حمایت برخی سیاستمداران خارجی- بخوانید با به کارگیری روش «چلبی سازی» ، میخواهند بار دیگر به حکومت برسند- البته این بار با شعار «دموکراسی»- که مانند شعار دموکراسی بوش در عراق است- باید چند نکته را در رابطه با مردمان مختلف ایران فراموش نکنند: 1- عدم استقلال سیاسی در کشور داری( از آغاز سلطنت تا پایانش»؛ 2- سرکوب مصدق؛ 3- سرکوب جنبشهای آذربایجان و کردستان ؛ 4- سرکوب چپ و جنبش فدایی ؛ 5- انقلاب 57 سرنگونی سلطنت. 6- اعمال استبداد و دیکتاتوری و فرهنگ سازی در جهت نابودی فرهنگهای گوناگون ایران . بقایای سلطنت دارای چنین گذشته ای در ایران هستند - هیچ نیرویی با چنین گذشته ای نمیتواند «اعتماد» مردم و نیروهای سیاسی را جلب کند و کسی به چنین نیرویی اعتماد نمی کند. حتی پس از تجربه حکومت کنونی - و یا بدتر از آن .

اینها مشکلات غیرقابل حل جریان سلطنت در ایران است. افزون بر اینها فرهنگ «جوک گرایی» یا «جوکیسم» که در طول حیات سلطنت از طریق فرهنگ مسلط حکومتی ،از بالا تا پایین جامعه- به معنای «تحقیر مردمان مختلف» رواج داده اند، و هنوز هم ادامه میدهند- شکافهای عبور ناپذیری هستند بین مردم و این جریان ارتجاعی تاریخی. با دهها پیراهن «دموکراسی» و غیره نیز رفع نمیشود. تاریخ این جریان بازتاب ماهیت تغییر ناپذیر آن است. سلطنت در ایران ارتجاعی و مستبد و دیکتاتور و غیر مستقل و جوکیست و فرهنگ کش بوده و خواهد ماند. از چیزهایی که مربوط به «ذات ارتجاعی جامعه ما»ست یکی مقوله سلطنت گرایی ست و دیگری خمینی گرایی و چهره دیگر آن «رجوی گرایی» میباشد. هرجامعه دارای چیزهای «ذاتی» و تغییر ناپذیر است.تغییر ناپذیر به معنای «نامیرنده»بودن نیست. اینها با پیشرفت تدریجی ساختار -اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی جامعه میمرند ولی تغییر نمیکنند. به عبارت دیگر تغییر این پدیده ها مرگ خودبخودی آنها تحت پیشرفت اتودینامیک جامعه است. استبداد و دین که اساس آنهاست - بخشهایی از سرشت جامعه ما هستند- و تاریخ چند هزار ساله دارند.