Skip to main content

سخن دکتر حامد گرامی در مورد

سخن دکتر حامد گرامی در مورد
آ. ائلیار

سخن حامد گرامی در مورد یگانگی نژاد انسانی که بر مبنای علم قرار دارد درست است. همینطور «غارت بخشی از دارایی مردم» توسط نیروهای سلطنت. توضیح نویسنده مقاله سولماز گرامی در مورد پرسش من و پیرامون قوام صحیح است. از نظر من نیز قوام سیاستمداری حرفه ای- پراگماتیست - و افزون بر اینها مانند کل حکومت وقت « ماکیاوللیست» بود( Niccolo Machiavelli ) . اینجا همانطور که بالا قید کرده ام پیمان شکنی حکومت وقت فاجعه آفرید. پیمانی که قوام با رهبران فرقه بسته بود و متن آن در انترنت نیز قابل دسترسی ست. اما هدف من درس گیری از این مسئله دربرخورد با بقایای سلطنت بود که به کوتاهی توضیح داده ام. اینجا میخواهم به آرایش نیروها در فضای سیاسی ایران اشاره کنم که امیدوارم ادامه مقاله نویسنده در بعد تاریخی این موضوع را مورد بحث قرار بدهد.

در آخرین کامنت خود به سرشت استبدادی - دیکتاتوری ، و دینی جامعه اشاره کردم بر این پایه آرایش نیروها چنین است: 1- حکومت 2- رانده شدگان از حکومت( به اصطلاح اصلاح طلبان ) 3- بقایای سلطنت 4- مجاهدین- 5- چپ (کلاسیک- دموکرات) 6- ملیتی ها( حق طلبان غیر ناسیونالیست و ناسیونالیست ، اعم از افراطی و غیر افراطی) 7- جبهه ملی ها 8- دموکرات ها ( کسانی هستند که عمدتاً گرایش دموکراتیک دارند ولی با همه جریانهای بالا زاویه دارند - مثل حرکات زنان، جوانان، دانشجویان، کانون نویسندگان، تشکلهای صنفی زحمتکشان و فرهنگیان و غیره ). در کل این 8 نیرو و جریان در فضای سیاسی ایران- در داخل و خارج- فعال هستند. سئوال اینست : 1- با توجه به نیروهای ذکر شده - و با توجه به حرکات تاریخی ، چه سیاستی میتوان اتخاذ کرد که نیروهای پیشرویعنی نیروهای رفع استبداد و دیکتاتوری، رفع تبعیض، بیعدالتی اجتماعی- پیشروی داشته باشند و نیروهایی که مانع این حرکت اند ضعیف گردند؟ 2- چه کنیم که جامعه گرفتار سلطنت و مجاهدین و دیگر نیروهای مستبد و دیکتاتور نشود؟ 3- یا فکر میکنید صحنه تاریک است و شانس و امکانی برای پیروزی دموکراسی-رفع تبعیض و رفع بیعدالتی اجتماعی نیست و ما از استبدای به استبداد دیگر گرفتار خواهیم شد؟ 4- اگر امکان پیروزی هست دلایلش چیست؟ از نظر من تنها شانسی که جامعه دارد ایجاد تشکلهای فرهنگی- صنفی-سیاسی -مدنی و غیره در بطن خود است که بتواند با سیاست دموکراتیک- و مستقل- و با تکیه به خواسته های خود - مستقل از نیروهای کلاسیک - و حتی جذب نیروهای پیشرو آنها - و یا در همبستگی با آنها-در شرایط شکست اتوریته حکومت - خود را سازمان دهی کند. تا بتواند سر نوشت جامعه را در جهت مثبت تعیین کند. در غیر این صورت تعیین سرنوشت جامعه به دست نیروهای کلاسیک خواهد بود و من چیز مثبتی در این مسیر نمی بینم. جامعه از چاهی به چاه دیگری سقوط خواهد کرد.* قوام به لحاظ شغلی سیاستمدار حرفه ای بود:« نوشتن فرمان مشروطیت به خط خود- ۵ بار نخست وزیر-۱۳ بار وزیر داخله-۴ بار وزیر امور خارجه-۴ بار وزیر مالیه-۲بار وزیر جنگ-۱بار وزیر عدلیه-۳ سال فرماندار کل خراسان و سیستان-وکالت دوره چهارم و پنجم مجلس شورای ملی». *به لحاظ سیاسی: در جریان فرقه دموکرات بستن پیمان بافرقه و تلاش در جهت حل مسالمت آمیز مسئله- تمکین به شاه در مورد شکستن پیمان- بعد اعتراض به شاه که مسئله را با مسالمت حل نکردید . * پیمان نفت شمال که نیروی خارجی عقب نشست. و پیمان نیز عملی نشد. رفع نیاز حکومت در دوره های نخست وزیری و دیگر مقامها . اینها نشاندهندی آنست که او با دو باز نخست وزیر شدن در دوره قاجار- و سه باز در دوره محمد رضا شاه- هنر کسب و نگاه داشت و کاربرد سیاست را خوب میدانست. هم به حکومت خدمت میکرد و هم مسایل مربوط به جامعه را در حد دوره و محیط خود در نظر میگرفت. عمر طولانی او درسیاست نشانه ی تخصصش در این امر است. قوام سیاستمدار منفی بود ولی کارش را خوب بلد بود. او ماکیاولیست بود اما آنارشیست نبود. سیاستمدار حرفه ای کارش را قانونی پیش میبرد نه دئمی و آنارشیستی. و او دقیقاً چنین شخصی بود. برای او هدف وسیله را توجیه میکرد و اخلاق و دین را به راحتی کنار میگذاشت.