Skip to main content

سیاسوینی که از محدوده سوراخ

سیاسوینی که از محدوده سوراخ
Anonymous

سیاسوینی که از محدوده سوراخ تنگ تعصبات دینی و یا ایدئولوژی به مسأله سیاسی دنیا و حرکت هویتخواهی ملت ترک آذربایجان جنوبی نگاه می کنند، تلاش می کنند علل هر پدیده اجتماعی را در محدوده مرزها و شابلونهای تعیین شده تعصبات افکار خود جستجو کرده و جوابگو باشند، و اگر نتوانند جوابی در آن چهارچوب پیدا کنند، برای سرپوش گذاشتن به ناکارآمدی و ضغف افکار خود، در جوابگوئی به پدیده های نوین اجتماعی و برای فرار از پاسخگوئی به این معضلات اجتماعی، بلافاصله بدنبال مقصری می گردند، تا تمام ناکارآمدی تعصبات دینی و یا ایدئولوژی خود را به دشمن خیالی و توطعه های ایادی شیطان و استکبار جهانی و یا به سرسپرده گان امپریالیسم نسبت دهند و چون تئوری توطعه کلیدی است که به هر قفلی می خورد و نیازی به بحث و بررسی و تحلیل ندارد، لاجرم به تئوری توطعه متوسل شده و متعاقباّ به دامن برخورد های ماکیاولیستی می افتند،

و از مخالفین خود آنچنان هیولای خطرناکی در ذهن خود و هواداران خود می تراشند که ریختن خون آنها مباح و طبیعا کشتن و نابود کردن مخالفین در چشم هواداران آسانتر از کشتن پشه جلوه کند،
مذهبیون و ایدئولوژیست ها با مکیدن پستونک دین و ایدئولوژی، همانند کودک شیرخوار و با تجسم شیر مادر در ذهن خود، به آرامش روحی می رسند، ولی بخاطر عدم تطابقت و همخوانی رویاها و آرزوهای آنها با قانون طبیعت و تنازع بقاء و واقعیاتهای زندگی، اگر زمانی هم برحسب اتفاق در نقطه ائی از دنیا به حاکمیت برسند برای دوام و حفظ حاکمیت خود، کلیه دارائی های آن کشور را بدون آینده نگری بین سران حاکمیت و ته مانده آنرا همانند صدقه و حق السکوت بین مردم نسل حاظر تقسیم و حیف و میل می کنند و برای نسلهای بعدی چیزی از خود باقی نمی گذارند و مردم را موجوداتی جیره خوار و تنبل و کسل بار می آورند و در نتیجه اخلاق اجتماعی را در نسل اول تخریب کرده و در نسلهای بعدی به قهقرا می کشانند، نمونه بارز آن، کلیه کشورهای سوسیالیستی سابق و موجود، از غرب تا شرق و نمونه های دینی آن ایران و لیبی و عراق و سوریه،
بعضی از رهبران حرکت ملی با تصوری خیالی، خود را در بطن حرکت ملی احساس می کنند و با برخوردی ایدئولوژیک با مساله آذربایجان، تصوراتی همانند رهبران احزاب کمونیست روسیه و چین (لنین و استالین و مائوتسه تونگ) و یا مثل پیشوایان دینی (خمینی و خامنه ائی و مسعود رجوی) با ذهنی منجمد در بند تفكرات مستبد زندگی می كنند و تراوشات ذهن خویش را تنها واقعیات موجود می پندارند و انتظار دارند که همه بیانات و نوشته های آنها و هر آنچیزیکه از دهانشان درمی آید به جهان بینی ایدئولوژیکی و یا به فتوای شرعیات دینی محض و بدون شک و تردید تبدیل گردد، که این نوعی فرهنگ بربریت سازی است،