Skip to main content

مسأله اصلی، بحران عميق وبی

مسأله اصلی، بحران عميق وبی
Anonymous

مسأله اصلی، بحران عميق وبی سابقه رژيم است - به قلم سنابرق زاهدی
با ورود رفسنجانی به عرصه انتخابات رياست جمهوری رژيم، برخی از تحليلگران خارجی به اين پرداخته اند که رفسنجانی می تواند برون رفتی از تنگناها و بحرانهای کنونی رژيم باشد.

زمانی که بعد از مرگ خمينی، خامنه ای را به زور جانشين او کردند و رفسنجانی رئيس جمهور رژيم شد، تحليلگران و سياستمداران ارباب بی مروت دنيا دل در او بستند واو را پيام آور تغيير و ميانه روی و اعتدال و... ناميدند. برخی از مزدوران به ظاهر ايرانی رژيم مانند جعفر رائد هم او را «شيخ الرئيس» ناميدند که در تاريخ فرهنگی کشور ما لقب ويژه دانشمند بزرگ ايران بوعلی سيناست. غربيها گاهی به اين استدلال سخيف متوسل می شدند که چون يک عمامه سياه رفته و يک عمامه سفيد آمده پس شرايط رو به گشايش می رود.
به اين ترتيب بود که فرش سرخ جلو رفسنجانی پهن شد و او هم بی محابا به ترور گسترده چهره های اپوزيسيون در کشورهای مختلف پرداخت. اولين ترور، درست در چهلمين روز مرگ خمينی روی داد و عبدالرحمان قاسملو و دو نفر همراه او در وين به دست پاسدارانی که به ظاهر از طرف رفسنجانی آمده بودند با او مذاکره کنند سلاخی شدند. بعد هم دولت اتريش قاتلان را به سمت تهران بدرقه کرد.
مسأله اصلی البته در آن زمان هيچ يک از اينها نبود. مسأله اصلی اين بود که مقاومت ايران و همه دست اندرکاران ديپلوماسی مقاومت تلاش می کردند به مخاطبين خارجی خود بفهمانند که هر چند در آغاز رفسنجانی به ظاهر دست بالا را در قدرت دارد، اما با توجه به ماهيت رژيم و پايه آن که بر روی نهاد ولايت فقيه ساخته و پرداخته شده اين خامنه ای است که در اين ساختار دست بالا را خواهد گرفت.
سالها طول کشيد تا اين حقيقت برای همگان روشن شد.
اکنون نيز بايد تلاش کرد مسأله اصلی را دريافت. مسأله اصلی اين است که نهاد ولايت فقيه در اثر قيام مردم ايران در سال 1388 هيبتش زير پای مردم له شد و شعار مرگ بر خامنه ای و مرگ بر اصل ولايت فقيه جادوی ولايت فقيه را باطل کرد.
سقوط هيبت ولايت و شکستن طلسم خامنه ای اکنون در تحولات مربوط به انتخابات دارد به عيانترين صورت ملموس و ماده می شود. ورود رفسنجانی به رغم مخالفتهای پيدا و پنهان خامنه ای به عرصه انتخابات گويای اين واقعيت است. کما اين که تيغ هشت پر زوج مشايی- احمدی نژاد نيز در گلوی ولی فقيه گير کرده است. بنابراين همه «سران نظام» می بينند که ديگر پشم زيادی به عمامه آقا باقی نمانده است.
آيا خامنه ای می تواند با شورای نگهبانش اين دو را حذف کند؟ حداقل بعيد به نظر برسد که تيغ شورای نگهبان بتواند «گردن کلفت» رفسنجانی را ببرد. هر چند حذف مشايی هم ممکن است برای خامنه ای بها بطلبد.
بهرحال اگر رفسنجانی حذف شود ممکن است خامنه ای مجبور شود مرز سرخ قيام را بپذيرد. اگر هم بماند و در انتخابات شرکت کند، آيا می تواند با عمليات «مهندسی» از خارج شدن رفسنجانی از صندوقها جلوگيری کند؟ و اگر بفرض جلوگيری کند آيا باز هم خطر مرز سرخ قيام نيست؟
اما اگر رفسنجانی بماند وبه رغم خواست خامنه ای رئيس جمهور نظام شود، بايد ديد وضعيت خامنه ای و ولايت فقيه چه می شود. بی ترديد ديگر معادله قدرت کنونی به هم می ريزد. اما سؤال اين است که بالاخره نفر اول نظام چه کسی خواهد بود؟ آيا خامنه ای مجبور نمی شود در عرصه های مختلف جامهای زهر متوالی مصرف کند؟
اين سؤالات و ابهامات و دهها سؤال و ابهام ديگر معرف وضعيت کنونی رژيم و به طور خاص خامنه ای است. و از آنجا که در نظام ولايت فقيه، بحران خامنه ای معنای بلاواسطه اش بحران کليت نظام ولايت فقيه است، بنابراين قبل از پرداختن به مسايل ديگر بايد اين حقيقت روشن را ديد که نظام آخوندی در بحرانی گرفتار آمده است که در طول 33سال گذشته سابقه نداشته است. آيا اين بحران مرگ رژيم ولايت فقيه نيست؟