Skip to main content

- از این جماعت-

- از این جماعت-
Anonymous

- از این جماعت-
اخیرا در پی مطرح شدن حق زبان مادری از جانب سخنوری که عمرش را بر اعتلای زبان ملی ( فارسی) و ادبیات فارسی زبان نهاده همه روزه شاهد موج حملاتی ناسیونالیستی و گاها فاشیتی و احساسی که هرروز بر شدت و تندی این حملات افزوده میشود به ایشان آقای دکتر براهنی هستیم.. این جملات نه تنها از جانب گروهها، افراد و جمعیتهای وابسته به جریانات خاص و راستگرای بلکه از جانب هنرمندان و نویسندگان باصطلاح روشنفکر نیز دیده می شود. می توان گفت که این نوع بینش و برخورد با این مقوله ریشه در همان تفکر و سیستمی دارد که ژیل دلوز آن را تفکر "ساقه درختی" یا رشد عمودی ی اندیشه ، می نامد. در این سیستم، "ساقه" همه ی عناصر ِ درخت را تحت فرمان خود دارد. و متکی بر تک مرکزی است.

با قمه کشی و تهدید و خفه کردن صدای متفاوت دیگران نه تنها به یکپارچگی ایران کمکی نمی کند وموجب اختلافات قومی و ملیتی در بین ملت نیک اندیش ایران میشود، بلکه ناقض توقع انتظارات عصر حاضرو روند رو به دمکراسی آن میشود.
آقای براهنی با طرح یک خواسته ی برحق که در راستای قوانین مدون حقوق بشر امروزیست با دلیل و برهان عالمانه علمی، فلسفی و تاریخی و با بی طرفی کامل به حق رسمیت شناختن زبانهای مادری درکشورمان تاکید می کنند. که این خواسته نه به معنای حذف زبان فارسی و یا تجزیه ی خاک و اقلیمی ازکشور یک پارچه ایران بلکه به یک پارچکی آن نیز کمک خواهد کرد. آن چیزی که ایشان مطرح می کند نه مسئله تجزیه طلبی ملک و سرزمین، بلکه مسئله عبور از تمرکز گرائی و زبان دیکتاتوری و قدرتمدار و طلوع و گذار به تکثرگرائی است ، به معنای دیگر رفع غلبه گونه ای غالب بر دیگران است. موضوع حذف یکی به نفع دیگری نیست. بلکه برسمیت شناختن عناصر متنوع دیگر و دادن حق برابر به همه در یک همنشینی مسالمت آمیز در یک کلیت بنام کشور است تا بتوان به این عناصرکه تا کنون به حاشیه رانده شده و سرکوب شده اند و حق ابراز وجود نیافته اند از ظرفیت های زبانی آنها در راستای اعتلای فرهنگی کشور عزیزمان ایران بطور اخص و انسان بطور اعمم بهره ای برده شود.
این مسئله تازه ای نیست. امروزه ما درکشورهای پیشرفته اروپائی می بینیم که ایالت های مختلف با زبان خاص و محلی خویش می نویسند، می خوانند و تکلم می کنند. و چند گونگی زبانی و قومی هیچ مشکلی یا اشتقاق و یا تجزیه ای هم ایجاد نکرده بلکه گونه های متفاوت درکنار هم همزیستی می کنند. بطور نمونه کشور هلند هم زبان هلندی و هم د رشمال آن زبان فریزلندی استفاده میشود. ودر بلژیک، لوگزامبورگ سویس و ... نیز ما شاهد چند گونگی زبان هستیم..
چرا که ما امروز در عصر پسامدرن زیست می کنیم. درعصری که دیگر مرکزی قدرتمدار و رهبر و حاکم بر دیگران را نمی پذیرد. عصری که همه گونه های با حفظ هویت مستقل خویش می توانند حق حیات بیابند. موضوع دمکراسی در زبان است و پذیرش چند گونگی آن است.
پس بیائیم دمکراسی و اعتقاد به دمکراسی را که همانا تحمل دگر اندیشه ها وهمزیستی با تفاوت ها و چندگونگی است از خود شروع کنیم. و با بردباری از نگاهی پسامدرنی با این موضوع نگریسته و به بدور از احساسات ناسیونالیستی و راستگرایانه و قدرتمدارنه و هر نوع مرکز گرائی بر این مقوله و سخنان ایشان تامل کنیم.